eitaa logo
🍃🌹 مهندس مدافع حرم شهید هادی جعفری🌹🍃
126 دنبال‌کننده
4.8هزار عکس
2.7هزار ویدیو
7 فایل
اینجامحفل آسمانی شهیدیست که در سالروز تولدخودوهمزمان با ایام فاطمیه در۳فروردین۱۳۹۴درعراق به شهادت رسید. 👇🌹👇 #جهت_تبادل.. @ahmadmakiyan14 #یازهرا‌...🌹 #کانال_مهندس_شهید_هادی_جعفری..🌷🕊 🍃🌹 @shahid_hadi_jafari65🌹🍃 #لبیک_یاحسین...🌴
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃🌹 مهندس مدافع حرم شهید هادی جعفری🌹🍃
🌷🕊بسم رب الشهداو الصدیقین🕊🌷 🌷🕊#مادر_پنج_شهید 🌷🕊 خواهر شهیدان حسینی مقدم از روستای سربست دشتستان بو
صبر و بردباری مادر بی نظیر بود نه تنها در خانواده و فامیل بلكه اسوه ای برای همه اهالی روستا شده بود چنانكه بعد از شهادت برادرانم، هر خانواده ای از اهالی روستا كه فرزندش شهید می شد از مادرم روحیه می گرفتند و داغ عزیزشان را راحتتر تحمل می كردند.مادرم هیچگاه ذره ای تردید به خود راه نداد و در تمام سالهای تنهایی پس از شهادت فرزندان تنها خدا را شكر می كرد و می گفت من هرچه دارم از آقای خمینی(ره) دارم و حتی با كهولت سن تا پایان عمر بعنوان بزرگ و ستون خانواده راهنما و مشاور همه بود، مدیریت می كرد و همه فرزندان و نوه ها گرد شمع وجودش می گشتند.او همیشه ابراز خوشحالی می كرد و چنین می گفت كه پسران من اگرچه زحمت كشیدم تا آنها را بزرگ كردم اما مایه سربلندی و افتخار من در نزد حضرت زهرا و حضرت زینب شدند و از اینكه خداند بر من منت گذاشته و این قربانی را از من پذیرفته و ذره ای از حال حضرت زینب را شاملم نموده شكرگذار او هستم.مادرم همیشه برای التیام بخشیدن به درد مادر شهدا و حتی خود من كه در فراغ برادرانم بیش از او بیتابی می كردم قصه غم حضرت زینب در همه صحنه های كربلا بویژه اسارت آن بزرگوار را یادآور می شد.مادران امروز كه شهدا زمینه استقلال، امنیت و رفاه آنها را فراهم كرده اند این موقعیت را برای خود قدر بدانند و فرزندانی چون شهدا تربیت كنند و اجازه ندهند فرزندان آنها با تربیت غیردینی آرمان شهدا را فراموش كنند. من همیشه به فرزندان خود سفارش می كنم كه مبادا خود را به دنیا بفروشید و بیش از همه دخترانم را به حجاب و تربیت دینی سفارش می كنم. اولین شهیدش در واقع كوچكترین فرزندش سید ابراهیم بود كه در آغوش سیدعباس به شهادت رسید و پس از آن سیدعباس نیز كه قصد برگرداندن برادر را داشت به شهادت رسید و هردو را با هم تشییع كردند اما مادرم چنان استوار بود كه همه را متعجب كرده بود. 🌹هدیه به روح شهدا و شهدای مدافع حرم آل الله صلوات🌹🍃 🍃🌹اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم 🌹🍃 .... ...🌷🕊 ..🌷🕊 🍃🌹🕊🌷🕊🌹🍃 @shahid_hadi_jafari65 🍃🌹🕊🌷🕊🌹🍃 ---~~ 🌴 ...🌴~~---
🍃🌹 مهندس مدافع حرم شهید هادی جعفری🌹🍃
#کتاب_هوری🌹🍃 #زندگی_نامه_و_خاطرات : #سردار_شهید_سید_علی_هاشمی 🌷🕊 فصل سوم ..( قسمت چهارم)🌹🍃 🌷
🌹🍃 : 🌷🕊 فصل سوم ..( قسمت سوم)🌹🍃 🌷🕊بسم رب الشهدا و الصدیقین🌷🕊 (اول ) پیمان( قسمت اول) پیمان وضع جبهه ها که آرام شد با علی آقا رفتیم منزل سید طاهر تا به مادر و پدرش دلداری بدهیم در بین عرب ها رسم است بچه محل مثل بچه خود آدم می ماند. برای همین دادن خبر شهادت سید برای علی آقا خیلی سخت بود وقتی وارد خانه شدیم انگار منتظر ما بودند و از همه چیز اطلاع داشتند علی آقا دست پدر سید طاهر رو بوسید همه اهل خانه گریه می کردند علی آقا در حالی که بغض کرده بود به مادر سید طاهر گفت: چند روز مانده به عملیات به سید گفتم به خانه سری بزن اما گفت می ترسم برم و با گریه های مادرم سست شوم تا آخر شب آنجا ماندیم بعد از آن هر بار که مادر سید طاهر دلتنگی می کرد پیغام می فرستاد و علی آقا به دیدنش می رفت و کنارش می نشست و با هم از سید حرف می زدند و گریه می کردند. مادر سید بعد از شهادت پسرش از پیمان خودش با ولایت کوتاه نیامد و سید صباح پسر دیگرش را پیش علی آقا فرستاد تا جای برادرش را پر کند. سید صباح هم رانندگی می کرد و هم در تدارکات و لجستیک سپاه حمیدیه کمک حالمان بود علی فقط یک بار آن هم برای شهادت مجید سیلاوی در جمع بچه ها گریه کرد مجید یک نابغه بود یک اسطوره او معاون حاج علی بود. با معدل۱۹/۷۵ دیپلم ریاضی گرفت و رشته مکانیک می خواند در عملیاتی که شمال کرخه را از دشمن گرفتیم تعداد زیادی از بچه ها از جمله سید طاهر موسوی شهید شدند و دو روز بعد مجید سیلاوی در اثر ترکش خمپاره به شهادت رسید. بعد از آن حاج علی بی قرار بود میل ماندن در دنیا نداشت دنبال شهادت بود ولی با صبوری . وقتی اسم مجید را می آوردیم، چهره اش گرفته می شد اگر مجلسی شرکت می کردیم چهره اش خندان بود مثلا به عروسی یکی از دوستان می رفتیم بعد از مراسم به راننده می گفت: برو بهشت آباد در مجلسی بودیم که از شهدا دور شدیم. در آنجا تک تک شهدا را زنده می دید و با آن ها حرف می زد همان طور که وقتی زنده بودند با همان لحن بالای قبر سید طاهر که می رسید خنده اش می گرفت چون سید طاهر خیلی شوخ بود علی می گفت: سر قبر سید طاهر که می رسم خنده ام می گیرد نمی دانم چرا دست خودم نیست اما سر قبر مجید که می رسید فوق العاده گرفته می شد می گفت: مجید جان سلام حالت چطوره؟ از ما که راضی هستی؟ ما راهت رو ادامه می دهیم سنگرت خالی نیست خیالت راحت باشه دنیا نمی تونه ما را فریب بده. گاهی هم که از مسیر جاده حمیدیه به سوسنگرد می رفتیم به راننده می گفت از مسیر جاده پیروزی برو. اخه این جاده از جبهه ی کرخه نور محل شهادت مجید می گذشت اگر مشغله کاری نبود در محل شهادت مجید پیاده می شد تنها تنها می گفت کسی نیاید گاهی می نشست گاهی قدم می زد نمی دانم بر او چه می گذشت و با مجید چه می گفت اگر هم مشغله کاری بود و نمی توانست پیاده شود شروع کرد با بغض به نوحه خوانی کرخه نور ای کرخه نور ای، یاران ما را گرفتی، یاران ما را گرفتی . کرخه نور ای کرخه نور ای طاهر ما را گرفتی، ناصر ما را گرفتی کرخه نور ای کرخه نور ای مجید ما را گرفتی، ناظم ما را گرفتی همین طور اسم بچه ها رو می آورد و همه ما گریه می کردیم علی هاشمی تا لحظه شهادت هم یاران خود را فراموش نکرد. ...🌹🍃 🍃🌹اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌹🍃 🌹 🔹🌹 🌹🕊🌹 🕊🔹🌹🕊🔹🌹🕊🔹 🌷🕊 🌹🍃 ...🌹🍃 ..🌷🕊 🍃🌹🕊🌷🕊🌹🍃 @shahid_hadi_jafari65 🍃🌹🕊🌷🕊🌹🍃 ---~~ 🌴 ...🌴~~---
🔹صوت زیبای آرامشِ جانَست بیا 🔸وَجه پُرنور تواز دیده نهانَست بیا 🔹دل عُشاق بِسوزد زغمِ دوریِ تو 🔸قَدعالم ز کمان است بیا 🌷🕊 🌹🍃 ...🌹🍃 ..🌷🕊 🍃🌹🕊🌷🕊🌹🍃 @shahid_hadi_jafari65 🍃🌹🕊🌷🕊🌹🍃 ---~~ 🌴 ...🌴~~---
هیچ نیمه‌ی گمشده‌ای وجود ندارد! تنها چیزی که وجود دارد تکه‌هایی از زمان است که در آن‌ها ما با کسی حالِ خوشی داریم.... حالا ممکن است سه دقیقه باشد! دو روز! پنج سال... یا همه‌ی عمر... آنتون چخوف سلام، روزتون بخیر و شادی ان شاءالله 🌷🕊 🌹🍃 ...🌹🍃 ..🌷🕊 🍃🌹🕊🌷🕊🌹🍃 @shahid_hadi_jafari65 🍃🌹🕊🌷🕊🌹🍃 ---~~ 🌴 ...🌴~~---
از قافله های شهدا جاماندیم رفتند رفیقان و چه تنها ماندیم افسوس که در زمانه دلتنگی مجروح شدیم اسیر دنیا ماندیم _مهندس_هادی_جعفری 🌷🕊 🌹🍃 ...🌹🍃 ..🌷🕊 🍃🌹🕊🌷🕊🌹🍃 @shahid_hadi_jafari65 🍃🌹🕊🌷🕊🌹🍃 ---~~ 🌴 ...🌴~~---
مداحی_آنلاین_جوونیم_و_با_احساسیم.mp3
4.22M
🌴شب زیارتی امام حسین(علیه السلام) 🍃جوونیم و با احساسیم 🍃به روی حرم حساسیم 🎤 🌷🕊 🌹🍃 ...🌹🍃 ..🌷🕊 🍃🌹🕊🌷🕊🌹🍃 @shahid_hadi_jafari65 🍃🌹🕊🌷🕊🌹🍃 ---~~ 🌴 ...🌴~~---
شهید علی بلورچی: آن چه از عمرم فهمیده ام اینستکه باید همه چیز را با ناله برای خدا در دل نیمه‌های شب حل کرد بهترین راه نجات را آدمی با تقوی پیدا می‌کند. اگر باتقوی باشیم، همه چیز حل است 🌷🕊 🌹🍃 ...🌹🍃 ..🌷🕊 🍃🌹🕊🌷🕊🌹🍃 @shahid_hadi_jafari65 🍃🌹🕊🌷🕊🌹🍃 ---~~ 🌴 ...🌴~~---
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
باز شب جمعه ای دیگر رسید و✨ یاد کربلایت آتش به جانمان افکند یاد آن ضریح شش گوشه ات یاد بین الحرمین یاد حرم آقا ابوالفضل العباس قطره قطرهاشک ما دارد دعایی زیر لب دل هوای کربلا دارد براتم را بده ای حسین فاطمه جانم به قربان شما 🌷🕊 🌹🍃 ...🌹🍃 ..🌷🕊 🍃🌹🕊🌷🕊🌹🍃 @shahid_hadi_jafari65 🍃🌹🕊🌷🕊🌹🍃 ---~~ 🌴 ...🌴~~---
🔅صبـح هر ز ایام تـورامی‌طلبد مژده از آمـدنـت دِه که دلــم آب شده... 🔅ذکر نامت، به‌من آموخت‌که عاشق بشوم از گل روی تـوگلهای جهان ناب شده... 🌷🕊 🌹🍃 ...🌹🍃 ..🌷🕊 🍃🌹🕊🌷🕊🌹🍃 @shahid_hadi_jafari65 🍃🌹🕊🌷🕊🌹🍃 ---~~ 🌴 ...🌴~~---
🇮🇷🌹🕊🇮🇷🕊🌹🇮🇷 🌹 🌹 روزی خواهد رسید که برادر از برادر فرار می کند و مجرم ها با صورت شناخته می شوند و معذرت خواهی ظالم هرگز سودی ندارد ، پس آن روز را در نظر داشته باشیم و مواظب اعمالمان باشیم و نکند با کم کاری کردن و سرگردان نمودن مردم و تلف کردن وقت های خود ، انقلاب عزیزمان را به خطر بیندازیم . 🕊 🕊 🌹 🌹 🕊 🌹 🕊 🌷🕊 🌹🍃 ...🌹🍃 ..🌷🕊 🍃🌹🕊🌷🕊🌹🍃 @shahid_hadi_jafari65 🍃🌹🕊🌷🕊🌹🍃 ---~~ 🌴 ...🌴~~---
🌿 تمام هستي ‏ام را خاك قدمت مي ‏كنم 🌿 تا شايد نظرى به جاده دلم بيندازى، ☀ چرا كه تو آفتاب يقينى، 🌹 كه اميد فرداها هستى 🌸 تو بهار رؤيايى كه مانند طراوت گل ‏سرخ مي ‏مانى و نرم و سبز و لطيفى 🌸🍃  تو معنى كلمات آسمانى هستي كه دستهايش براى آمدنت به زمين دعا مي ‏كند. اى تجسّم مهربانى غيرت آفتاب و جلوه زيبايى ماه تو را توصيف مي ‏كنندو نفس آب تو رامعنى مي ‏كندو نبض خورشيد تو را وصف مي ‏كند. خوب مي ‏دانم كه تو مي ‏آيى؛ آرى تو مي ‏آيى همانطور كه وعده كرده ‏اى و آنگاه است....كه كلمه انتظار را از لغتنامه ‏ها پاك خواهيم كرد. 🌼🍃 🌼 پس اى تمام زيبايى! بيا تا براى هميشه فريادرس عاشقان موعود باشى. یا ابا صالح المهدی ادرکنی آقا جانم دلم بی قرار شماست چه کنم ؟ 🌹 اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی فاطِمَة وَ اَبیها وَ بَعْلِها وَ بَنیها وَ سِرِّ الْمُسْتَوْدَعِ فیها بِعَدَدِ ما اَحَاطَ بِهِ عِلْمُکَ 🌹 اَللّهُـمَّ عَجـِّـل لِوَلیِّـکَ الفَــرَج 🌷🕊 🌹🍃 ...🌹🍃 ..🌷🕊 🍃🌹🕊🌷🕊🌹🍃 @shahid_hadi_jafari65 🍃🌹🕊🌷🕊🌹🍃 ---~~ 🌴 ...🌴~~---
ابا صالح التماس دعا.mp3
3.8M
🥀🥀🥀🥀🥀 به عشق لیلا شدم مجنون مرا با دوری مکن دلخون یوسف زهرا یوسف زهرا اباصالح التماس دعا هرڪجا رفتی یاد ما هم باش نجف رفتی کاظمین رفتی کربلا رفتی یاد ما هم باش 🎤 جواد_مقدم 🌷🕊 🌹🍃 ...🌹🍃 ..🌷🕊 🍃🌹🕊🌷🕊🌹🍃 @shahid_hadi_jafari65 🍃🌹🕊🌷🕊🌹🍃 ---~~ 🌴 ...🌴~~---
🍃🌹 مهندس مدافع حرم شهید هادی جعفری🌹🍃
🌷🕊بسم رب الشهدا و الصدیقین🌷🕊 🌷🕊#زندگینامه_شهید_الله_نظر_صفری🌷🕊 شهید الله نظر صفری در تاریخ ۱۳۵۲/۰۸
🌷🕊بسم رب الشهدا و الصدیقین 🌷🕊 🌷🕊🌷🕊 نام و نام خانوادگی :سعید علیزاده نام پدر : علی اصغر تاریخ تولد :۱۳۶۸/۰۲/۱۲ محل تولد :دامغان شغل :پاسدار وضعیت تاهل :مجرد مسئولیت :نیروی اطلاعات و عملیات سن :۲۶ سال 👇👇
🍃🌹 مهندس مدافع حرم شهید هادی جعفری🌹🍃
🌷🕊بسم رب الشهدا و الصدیقین 🌷🕊 🌷🕊#معرفی_سعید_علیزاده🌷🕊 نام و نام خانوادگی :سعید علیزاده نام پدر : عل
«ای ساربان آهسته ران کآرام جانم میرود واندل که با خود داشتم با دل ستانم می رود در رفتن جان از وطن گویند هر نوعی سخن من خود به چشم خویشتن دیدم که جانم می رود» بوی سیب می آمد و سفری قریب و گریه هایی غریب که نوزاد در آغوش مادر آمدنش را مدام نشان می داد. فرزند سوم را سعید نام گذاشتند. دوازده روز از اردیبهشت شصت وهشت می گذشت و حاج علی اصغر دومین پسرش را با دلهره ای رازناک در آغوش گرفت. او از ردپای هر روز مادر که سجاده اش بود و آسمان نیایش و نفس های پرطراوت دعاهایش، و قدم های استوار پدر، رسم بندگی و زندگی آموخت. تحصیلاتش را تا دیپلم در دامغان گذراند. نوجوانی که مسئول پایگاه بسیج باب الحوائج بود. دردمندی که درمانش راز و نیاز با معبود بود. اگر جست وجویش می کردی در هیئت پیدایش می کردی. اما باید از مرز شهر عبور می کرد. برای رسیدن به مقصد از آب و خاک عبور باید کرد. برای ادامه تحصیل، دانشگاه امام حسین را انتخاب کرد. پس از پایان تحصیلات پاسدار تیپ ۱۲ قائم(عج) سمنان شد و این بار از نقشه و از مرز و از خط گذشت. برای دعاهای مستجابش رو سوی مولایش حسین کرد. در چله نشینی زائران حسین در گمنام ترین راه عاشقی قرار گرفت؛ جاده ای به رنگ سرخ، پیامبران سرخ آزادگی. در تمام طول مسیر از مولایش اذن خواست و دعای حضور و افتخار سربازی. قنوت¬هایش در گوش هفت آسمان می پیچید و جانمازش به وسعت دریاها نمناک می شد. در دومین چله نشینی اش در دومین پیاده روی اربعین اذن سربازی بانو را گرفت. پس از آن راهی شام شد و چه سعادتمند بود سعید و چه بیدار بود سعید. بیدارتر از تمام جهان. رفت و این بار در خودش چله ای گرفت. رفت و این بار از پله-های خودش بالا رفت و عشق پرواز کرد تا خدا. در مسیر آزادسازی مناطق نبل و الزهرا در دوازدهم بهمن ماه نود و چهار در آغوش یار مأوا گرفت. 👇👇
🍃🌹 مهندس مدافع حرم شهید هادی جعفری🌹🍃
#زندگینامه_شهید_سعید_علیزاده «ای ساربان آهسته ران کآرام جانم میرود
🌷🕊🌷🕊 «بسم الله الرحمن الرحیم ما را مدافعان حرم آفریده اند، اصلا برای پاره شدن آفریده اند اینجانب سعید علیزاده در صحت و سلامت جسمی و عقلی عازم سفری هستم به رسم مسلمانی. خیلی وقت بود نفس کشیدن در این هوا برایم سخت شده بود، هوایی پر از ریا، نفاق، دورویی و دروغ که برای کمال و رسیدن به معبود راهی جز رفتن نیست که اگر بمانی اسیر نفس می شوی. خسته شده ام از نشستن بر جا وقتی روز به روز خبر شهادت دوستان و هم لباسی هایم به گوشم می رسید تا امروز که این مجال فراهم شده است. از همه ی کسانی که در طول این ۲۶ سال برایم زحمت کشیده اند، از همین جا از همه ی آنان حلالیت میطلبم، از دوست و رفیق و نارفیق و همه ی افرادی که به گردن آنان حقی دارم. از مادرم می خواهم در نبود من بی تابی نکند و بداند جان بی ارزش من نثار دفاع از حرم خانم حضرت زینب شده است و در برابر خبر شنیدن شهادت من همچون حضرت زینب صبوری کند. کوچک تر از آن هستم که کسی را نصیحت کنم اما همه را به صداقت، محبت و پرهیزگاری دعوت میکنم و از آنان میخواهم فریب مال دنیا را نخورند که این مال فناپذیر است. امیدوارم حضرت زهرا (س) عنایتی کند تا به هدفی که از ورود به سپاه داشته ام آن هم تنها خواستن شهادت از خداوند بود، نائل آیم . هر چه را خواستم از فضل تو گیرم آمد، مانده بی سر شدنم در ره زینب جانت با آرزوی شهادت سعید علیزاده ۱۳۹۴/۷/۱۵ 🌷🕊 🌹🍃 ...🌹🍃 ..🌷🕊 🍃🌹🕊🌷🕊🌹🍃 @shahid_hadi_jafari65 🍃🌹🕊🌷🕊🌹🍃 ---~~ 🌴 ...🌴~~---
🍃🌹 مهندس مدافع حرم شهید هادی جعفری🌹🍃
#کتاب_هوری🌹🍃 #زندگی_نامه_و_خاطرات : #سردار_شهید_سید_علی_هاشمی 🌷🕊 فصل سوم ..( قسمت سوم)🌹🍃 🌷🕊ب
🌹🍃 : 🌷🕊 فصل سوم ..( قسمت آخر)🌹🍃 🌷🕊بسم رب الشهدا و الصدیقین🌷🕊 (قسمت آخر) علی سنش از من کمتر بود. اما همیشه احترام من را نگه می داشت. البته من هم علی رو مثل پسرم دوست داشتم یک روز به من گفت: جناب سرهنگ جوادی ، بیا برویم خانه مجید سیلاوی. گفتم: برای چی علی جان؟ گفت: شهید شده بیا بریم به خانواده اش تسلیت بگیم با هم رفتیم رو به روی خانه شهید حسینیه کوچکی بود رفتم و دیدم که علی یک حصیر کف آنجا انداخته بعد آمد جلو و گفت: می دانید چرا شما را آوردم اینجا تا از شما پیمان بگیرم پرسیدم علی جان چه پیمانی گفت: من می خوام قول بدهید که مثل ۱۵ دی ۱۳۵۹ که عملیات نصر بود و در آن شرایط سخت عقب نیامدی بعد از این هم عقب نیایی و تا آخر بمانی گفتم: علی جان خودت که دیدی ما آنجا هم آخر پای کار بودیم اما حالا که از من قول می خواهی چشم. قول می دم و تا آخر می ایستم خدا رو شکر که پس از سال ها هنوز روی قولی که به علی داده ام ایستاده ام. بعد از عملیات ثامن الائمه و در دی ماه سال ۱۳۶۰ دستور تشکیل یگان های سپاه صادر شد به دنبال این فرمان تیپ های امام حسین، نجف اشرف، محمد رسول الله و ... تشکیل شد سپاه حمیدیه هم باید به تیپ تبدیل می شد حاج علی که خیلی به استخاره اعتقاد داشت برای انتخاب اسم تیپ قرآن را باز کرد و سوره نور آمد برای همین اسم تیپ را نور گذاشت تیپ ۳۷ نور با فرماندهی علی هاشمی در خوزستان تشکیل شد محل استقرار تیپ را هم منطقه ای طراح سید جابر و کرخه تعیین کرد جالب است آن که آن موقع حاج علی یک جوان بیست ساله بود در همان دی ماه و در عملیات طریق القدس شهرستان بستان آزاد شد عملیاتی که پاتک های شدید عراق همراه شد اما بسیار موفق بود از اینجا به بعد ارتباط حاج علی با فرماندهی سپاه برادر محسن رضایی بیشتر شد قرار شد عملیات بعدی در منطقه دشت عباس و شوش و ... بسیار باشد که منطقه بسیار وسیعی در خوزستان بود. از ماه ها قبل کار هماهنگ و نیروها آماده شدند عملیات بزرگ فتح المبین در راه بود خوزستان آماده اتفاقات بزرگی می شد موقع تقسیم وظایف اعلام شد که تیپ ما عملیاتی ایذایی فریب دشمن را باید انجام دهد عملیات ما تاثیر زیادی در پیروزی عملیات فتح المبین می گذاشت. در جنوب حمیدیه و کنار رودخانه کرخه منطقه سید جابر قرار داشت که بچه های گروه شهید چمران در آنجا مستقر بودند ما از آنجا شروع کردیم به کارشناسی و اطلاعات عملیات ما در این محور بود. برای این منظور حاج علی طرح عملیاتی خاصی را نوشته و آماده کرد کارشناسی و جمع آوری اطلاعات حدود ۴۵ روز طول کشید. ...🌹🍃 🍃🌹اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌹🍃 🌹 🔹🌹 🌹🕊🌹 🕊🔹🌹🕊🔹🌹🕊🔹 🌷🕊 🌹🍃 ...🌹🍃 ..🌷🕊 🍃🌹🕊🌷🕊🌹🍃 @shahid_hadi_jafari65 🍃🌹🕊🌷🕊🌹🍃 ---~~ 🌴 ...🌴~~---
دلم كه تنگ مى شود... يادم می‌افتد دير زمانى است با تو خلوت نكرده ام... اى شفيق ترين انيس! 🦋 صبحت بخیر آقا 🦋 🌸 اللهم_عجل_لولیک_الفرج 🌸 🌷🕊 🌹🍃 ...🌹🍃 ..🌷🕊 🍃🌹🕊🌷🕊🌹🍃 @shahid_hadi_jafari65 🍃🌹🕊🌷🕊🌹🍃 ---~~ 🌴 ...🌴~~---
شهید، باران رحمت الهی است که به زمین خشک جانها، حیات دوباره می‌دهد. عشق شهید، عشق حقیقی است که با هیچ چیز عوض نخواهد شد. اللهم الرزقنا شهادت🌹🍃 دلاتون شهدایی عند ربهم یرزقون 🌷🕊 🌹🍃 ...🌹🍃 ..🌷🕊 🍃🌹🕊🌷🕊🌹🍃 @shahid_hadi_jafari65 🍃🌹🕊🌷🕊🌹🍃 ---~~ 🌴 ...🌴~~---
🍃 وقتی که پروردگار بخـواهد دست یک کسی را بگیرد و راهش را به او نـشان دهد را به او الهـــام می کند. یعنی به قـلبش می اندازد که راهِ تــو ایـن اســت. 🌷 (ره) 📚 ص ۷۸ 🌷🕊 🌹🍃 ...🌹🍃 ..🌷🕊 🍃🌹🕊🌷🕊🌹🍃 @shahid_hadi_jafari65 🍃🌹🕊🌷🕊🌹🍃 ---~~ 🌴 ...🌴~~---
🖋 هم به خانواده و هم به دوستانم بگویم که در بدترین شرایط اجتماعی، اقتصادی و… پیرو باشید. امر به معروف و نهی از منکر را فراموش نکنید و نگذارید خون پایمال شود. 🌷🕊 🌹🍃 ...🌹🍃 ..🌷🕊 🍃🌹🕊🌷🕊🌹🍃 @shahid_hadi_jafari65 🍃🌹🕊🌷🕊🌹🍃 ---~~ 🌴 ...🌴~~---
🌷🕊بسم رب الشهدا و الصدیقین🌷🕊 بچه ی تهران بود،متولد ۱۳۷۴ حدود ۴۰روز عاشقانه ازحرم اهل‌بیت دفاع کرد تا سرانجام عصر روز ۲۱ آبان ماه سال ۹۴ در حالی‌که تنها ۲۰ سال داشت به آرزویش که شهادت بود،رسید. مادر شهید : شب قبل از شهادت محمدرضا احساس کردم مهر محمدرضا از دلم جدا شده است آن موقع نیمه‌شب از خواب بیدار شدم. حالت غریبی داشتم، آن شب برادر شهیدم در خواب به من گفت خواهر نگران نباش محمدرضا پیش من است. صبح که از خواب بیدار شدم حالم منقلب بود.  به بچه‌ها و همسرم گفتم شما بروید بهشت زهرا من خانه را مرتب کنم،احساس می‌کردم مهمان داریم. . ‌ عصر بود که همسرم، مهدیه دخترم و محسن پسر کوچکم از بهشت زهرا آمدند. صدای زنگ در بلند شد. به همسرم گفتم حاجی قوی‌باش خبر شهادت محمدرضا را آورده‌اند. وقتی حاجی به اتاق بازگشت به من گفت فاطمه محمدرضا زخمی شده است.  من می‌دانستم محمدرضا به آرزویش رسیده است.... جمله ی آخر شهید دهقان به قول شهید آوینی شهادت بال نمیخواد حال میخواد.این جمله ی آخر منه" 🌷🕊 🌹🍃 ...🌹🍃 ..🌷🕊 🍃🌹🕊🌷🕊🌹🍃 @shahid_hadi_jafari65 🍃🌹🕊🌷🕊🌹🍃 ---~~ 🌴 ...🌴~~---
Reza Narimani - Salam Aghaye Mehraboon (128).mp3
14.76M
سید رضا نریمانی سلام آقای مهربون منم همون نوکرتون ... 🌷🕊 🌹🍃 ...🌹🍃 ..🌷🕊 🍃🌹🕊🌷🕊🌹🍃 @shahid_hadi_jafari65 🍃🌹🕊🌷🕊🌹🍃 ---~~ 🌴 ...🌴~~---