فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌱
آغاز کار عشق مگر نیست یک سلام...
زیباترین مثال سلامُ علی الحسین
#السَلامُعَلَيَڪيااباعَبدالله🌱
@shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌱
میلادت مبارک امام حسین بچگیم...❤️
@shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
حاجاصغر از همان کودکی به کارهای نظامی و کار با اسلحه علاقه داشت. در نگهبانیهای بسیج با این که قد و قوارهاش هنوز بلند نشده بود، اسلحه را به سختی بلند میکرد و روی دوش میگذاشت. آخر هم دیپلم نگرفته جذب سپاه شد. سپاهی شدنش مسئله تازهای در خانواده ما نبود؛ برادرهای بزرگترم هم سپاهی بودند. من هم به اقتدای آنها بعد از دیپلم وارد سپاه شدم.
📍نشر مجدد/ #روز_پاسدار
#شهید_حاج_اصغر_پاشاپور
#روایت_برادر_شهید
#میلاد_امام_حسین(ع)
@shahid_hajasghar_pashapoor 🌹🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤️🍃
الحمدالله الذی
خلق الحسین.....
@shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
💭 #حاج_احمد_متوسلیان:
روزی را نزدیک خواهیم نمود، که اسرائیل چنان بترسد و در فکر این باشد که مبادا از لوله سلاحمان، به جای گلوله، پاسدار بیرون بیاید.
#روز_پاسدار🌱
@shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌱
ما را خودش نوشته مسلمان منبرش
حر و زهیرهای حواشی دفترش....
🎺صدای پرچم حرم امام حسین(ع)🌱
#السَلامُعَلَيَڪيااباعَبدالله🌱
@shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
🍃
پسرم هر وقت میخواست به سوریه برود میگفت: «میروم تا مزدم را از بیبی بگیرم. باید یا #شهید شوم یا #جانباز»
البته حاجاصغر یک بار مجروح شده و به ما هم نگفته بود. یکبار وقتی جورابش را درآورد، زخم پایش را دیدیم. از جای بخیهاش مشخص بود که زخمش را غیرحرفهای بخیه زدهاند طوری که انگار فقط میخواستند جلوی خونریزی زخم را بگیرند.
#روایت_پدر_معزز_شهید
#شهید_حاج_اصغر_پاشاپور
#روز_جانباز و #میلاد_حضرت_عباس(ع) گرامی باد
@shahid_hajasghar_pashapoor 🌹🕊
1_1510262790.mp3
2.36M
✨ وفای به عهد
🎙حجت الاسلام رفیعی
مرام #حضرت_عباس(ع)🌱
@shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
1.47M
یار و یاورم زین العابدین
ذکر مادرم زین العابدین...
#میلاد_امام_سجاد(ع)🎉
#ارسالی✉️
۱۴۰۲.۱۱.۲۵
@shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
1.94M
پسرِ دخترِ ایران....❤️
سید سجاد
زین العابدین هست این پسر....
#میلاد_امام_سجاد(ع)🎉
#ارسالی✉️
۱۴۰۲.۱۱.۲۵
@shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
1.21M
گرفتارم
گرفتارم ابوالفضل....
یاابوفاضل...
#ارسالی✉️
#اللهم_الرزقنا_ڪربلا💔
۱۴۰۲.۱۱.۲۵
@shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
🌱
چون کبوترها دلم گاهی هوایی میشود
کاش میشد در هوای کربلا پرواز کرد...
#السَلامُعَلَيَڪيااباعَبدالله🌱
@shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
#خاطرات🕊
چند سال گذشته بود و اصغر به جوانی رسیده بود. قد و بالایش را که میدیدم دلم غنج میرفت. آرزو داشتم او را توی لباس دامادی ببینم ولي نمیدانستم حرف دلش چیست.
اهل گفتن اینجور حرفها نبود. اگر چیزی هم توی دلش بود، رویَش نمیشد به زبان بیاورد...
شده بود مسئول آموزش. توی برگشت از یکی از دورههای آموزشی، یک عکس نشانم داد. عکس را که دیدم خشکم زد. دختری چادر سفید سرش کرده بود و کنار اصغر نشسته بود. دستشان هم توی دست هم بود. دود از سرم بلند شد. باورم نمیشد پسری که بزرگش کرده بودم و اینقدر دوستش داشتم، بدون این که حرفی به من بزند، دختری را برای خودش انتخاب کرده باشد.
ناراحتیام را که دید، سر حرف را باز کرد. گفت خواهر یکی از دوستهایش است و یک خطبه ساده خواندهاند. با هر کلمهای که میگفت، بیشتر عصبانی میشدم و خون، خونم را میخورد. قهر کردم و یک کلمه هم حرف نزدم.
چند دقیقهای که گذشت، شروع کرد به ریزریز خندیدن و یک عکس دیگر گذاشت جلویم. با گوشه چشم نگاهی به عکس انداختم. اصغر بود با همان دختری که کنارش نشسته بود، اما انگار دختر نبود. پسری بود با یک سر کچل و تراشیده که چادر سفیدی را روی دوشش انداخته بود و میخندید. نگاهی به اصغر انداختم که صورتش از خنده سرخ شده بود. گفت یکی از سربازهایش است که ملافه تختش را سرش کرده و کنارش نشسته.
صورتم را بوسید و از دلم درآورد. تا شب، هربار که به عکس نگاه میکردیم، صدای خندهمان بالا میرفت. باید برایش آستین بالا میزدم. این را سربسته حالیام کرده بود.
#روایت_مادر_معزز_شهید
#شهید_حاج_اصغر_پاشاپور
📲جنات فکه
@shahid_hajasghar_pashapoor🕊🌹
❣️اے نور چشم حضرٺ آقاے ڪربلا
🌺بعد از حسین دلبر دیوانگان تویے
❣️این افتخار ماسٺ ڪه فامیل تان شدیم
🌺پس شاهزادهے همہ ایرانیان تویے
#میلاد_امام_سجاد(ع)🎉🌺
@shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
❤️🍃
باز
آینه و آب و سینیِ چای و نبات
باز پنج شنبه
و یاد شهدا با صلوات
جانباز و مدافع حرم پاسدار #شهید_حاج_اصغر_پاشاپور
جانباز و مبلغ مدافع حرم روحانی #شهید_حاج_محمد_پورهنگ
@shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
#اطلاعیه_مهم_و_فوری🌱
جذب نیروی مدافع حرم
@shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
🌟 آرزوی فرشتگان آسمان🌟
لَیْسَ مِنْ مَلَکٍ فِی السَّمواتِ وَاْلأَرْضِ اِلاّ یَسْـأَلوُنَ اللّه َ تَبـارَکَ وَ تَعـالی أَنْ یُؤْذَنَ لَهُمْ فِی زِیارَةِ الحُسَیْنِ علیه السلام، فَـفَـوْجٌ یَنْـزِلُ وَ فَـوْجٌ یَـعْـرِجُ
هیـچ فرشتـه ای در آسمـانها و زمین نیست مگر این که می خـواهد خداوند متعـال به او رخصـت دهد تا به زیـارت امام حسـین علیه السلام مشـرّف شود؛ چنین اسـت که هـمواره فوجی از فرشتگان به کربلا فـرود آینـد و فوجـی دیگر عروج کنـند و از آنجـا اوج گـیرند.
#امام_صادق(ع)|
مستدرک الوسائل، ج ۱۰، ص ۲۴۴📚
.
.
.
.
#السَلامُعَلَيَڪيااباعَبدالله🌱
@shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
شهیدان حاج اصغر پاشاپور و حاج محمد پورهنگ
🕊#پرواز روایت شهادت روحانی فدائی حرم، #شهید_حاج_محمد_پورهنگ قسمت هفدهم 🍃کمی عربی بلد بودم. با همان
🕊#پرواز
روایت شهادت روحانی فدائی حرم، #شهید_حاج_محمد_پورهنگ
قسمت هجدهم
🍃هوا به شدت گرم شده بود. از گرمای تابستان تهران گریخته بودیم و حالا گرفتار گرمایی شدیدتر بودیم. قرار شد هر دو خانواده ای که با هم همسایه هستند، سوار یک ماشین شوند. از قرار معلوم، ما با خانواده حسینی که در دمشق همخانه مان بودند، همسایه شدیم. سوار ماشین ها شدیم و حرکت کردیم. فاطمه بغلش بود. با اینکه بچه ها زیاد او را نمی دیدند اما همان دیدارهای کوتاهی که بعد از دوماه داشتند را فراموش نمی کردند و وقت نبودنش زیاد بهانه اش را می گرفتند. حالا هم که حسابی با او انس گرفته بودند و فاطمه برای لحظه ای حاضر نبود از آغوشش دل بکند تا مبادا ریحانه جایش را بگیرد.
🍃آقا سید راننده بود. او هم به همراه فاطمه، کنارش نشسته بود. خانم حسینی که من او را لیلا خانم صدا می کردم، به همراه زینب سادات، زهرا سادات، سید محمد حسن، ریحانه و من هم عقب نشسته بودیم. برای بچه ها شیر درست کردیم. شیرشان را که خوردند، از شدت خستگی خوابشان برد. من هم بدم نمی آمد کمی بخوابم ولی مناظر زیبای اطراف توجهم را به خودش جلب کرده بود. درختانی زیبا با انواع گونه های گیاهی. کاکتوس هایی که قدشان از یک انسان معمولی بلندتر بود. گل های زیبا و رنگارنگ. انگار این مکان بهشتی گمشده است در هیاهوی جنگ.
🍃هرچه مسیر بیشتری را طی می کردیم، احساس سرمای بیشتری می کردم. هوا کم کم تاریک شده بود و جاده هم روشنایی زیادی نداشت. آقایان که متوجه علاقه ما به مناظر شده بودند، مدام در مورد زیبایی های مناظر پیش رو صحبت می کردند و هیجان ما هم بیشتر و بیشتر می شد.
🍃ادامه دارد...
💭 #شهید_سید_مجتبی_علمدار :
اولین وصیت من به شما راجع به نماز است
چیزی را که فردای قیامت به آن رسیدگی می کنند نماز است.
@shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
❤️🍃
اَلسَّلامُ عَلى مَنِ الْإِجابَةُ تَحْتَ قُبَّتِهِ، اَلسَّلامُ عَلى مَنِ الْأَئِمَّةُ مِنْ ذُرِّيَّتِهِ.
سلام بر كسى كه اجابت و پاسخگويى خداوند به دعاها در زير گنبد شريفش حتمى است؛ سلام بر كسى كه امامان و پيشوايان اسلام از نسل او هستند.
فرازی از زیارت ناحیه مقدسه📝
#السَلامُعَلَيَڪيااباعَبدالله
@shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
آنقدر دوستت دارم
که خودم هم نمیدانم!
هربار که میپرسی: چقدر؟!
با خودم فکر میکنم...
دریا چطور حساب موجهایش را نگه دارد؟!
-نزارقبانی-
#همسرانه
#شهید_حاج_محمد_پورهنگ🌱
@shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊