.
عهد بستم همه ى نوڪرے و اشڪم را
نذر تعجیل فرج هدیه به ارباب ڪنم
.
.
.
#به_تو_از_دور_سلام🚩
#السَلامُعَلَيَڪيااباعَبدالله
#السَلامُعَلَيَڪیاقمربنی_هاشم
#فرجامتان_حسینی_و_بخیر
@shahid_hajasghar_pashapoor 🌹🕊
پسرم هر وقت میخواست به سوریه برود میگفت: «میروم تا مزدم را از بیبی بگیرم. باید یا شهید شوم یا جانباز»
البته حاجاصغر یک بار مجروح شده و به ما هم نگفته بود. یکبار وقتی جورابش را درآورد، زخم پایش را دیدیم. از جای بخیهاش مشخص بود که زخمش را غیرحرفهای بخیه زدهاند طوری که انگار فقط میخواستند جلوی خونریزی زخم را بگیرند.
#روز_جانباز
#روایت_پدر_معزز_حاج_اصغر
#شهید_حاج_اصغر_پاشاپور
@shahid_hajasghar_pashapoor 🌹🕊
📝استاد فرحزاد : #امام_سجاد(علیه السلام) می فرماید : "خداوند رحمت کند عمویم عباس را که در کربلا جانبازی نمود و برای عموی ما عباس نزد خداوند مقامی است که تمام شهدا به عظمت این مقام غبطه می خورند." حضرت عباس (علیه السلام) در حقیقت پناهگاه اولیاء الهی است و بسیاری از بزرگان هر زمانی به مشکلاتی در زندگی خود برخورد می کردند با توسل به حضرت عباس (علیه السلام) مشکلات خود را مرتفع می کردند.
التماس دعا
#میلاد_حضرت_عباس(ع) مبارکباد
@shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
😅میخواستند من را بکشند که نشد! حفاظت بیمارستان نجمیه دست من بود. شهید عباس کریمی که از فرماندهان لشکر ۲۷ بود، مجروح شده بود و آورده بودند آنجا. میخواستند بیایند در بیمارستان و به ایشان ضربه بزنند که گرفتیمشان. یکی از منافقین سیانور خورد و خودش را کُشت. بعد از آن که من را شناسایی کردند آمدند درِ خانهمان در مَلِکآباد. من خوابیده بودم که زنگ زدند. آمدم؛ تا در را باز کردم، با یک چیزی کوبیدند روی سرم. من افتادم پشت در و نتوانستند وارد خانه بشوند. فردایش من را بردند بیمارستان.
بعدش مشکوک شده بودند به حاج خانم که چرا من را زده است!😊😄
#روایت_پدر_معزز_حاج_اصغر
نشر به مناسبت #روز_جانباز
@shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
روز جانباز رو خدمت رهبرمعظم انقلاب، حاج اصغر، حاج محمد و پدر معزز حاج اصغر تبریک عرض می کنیم...
#میلاد_حضرت_عباس(ع)❤️✨
شهیدان حاج اصغر پاشاپور و حاج محمد پورهنگ
💠 #جان_شیعه_اهل_سنت| #فصل_پنجم (آخر) #قسمت_چهاردهم به علت #محدودیت_های امنیتی، از ورود وسایل نقیله
💠 #جان_شیعه_اهل_سنت| #فصل_پنجم (آخر)
#قسمت_پانزدهم
حالا بایستی #خیابان منتهی به حرم را قدم به قدم پیش می رفتیم و #خدا میداند در هر گامی که به #حرم نزدیک تر می شدم، با تمام وجودم احساس می کردم در برابر #نظاره نورانی و محضر مبارک #امام_على(ع) قرار گرفته ام.
هر چند وقتی #مجید میگفت با تصویر #گنبد ائمه ما در تلویزیون درد دل می کند، من #باور نمی کردم و وقتی میدیدم کسی در وجودش با اولیای #الهی به راز و نیاز می نشیند، نمی توانستم درکش کنم، ولی حالا #باورم شده بود که امام (ع) مرا می بیند، صدایم را می شنود و اگر سلام کنم، #جوابم را می دهد که میان خیابان و بین سیل #جمعیت از حرکت ماندم.
تمام بدنم به #لرزه افتاده و #چشمانم در بهت عظمت حضور حضرتش، تنها نگاهش می کرد که مامان #خديجه متوجه حالم شد و ایستاد. آسید احمد و مجید هم که چند #قدمی پیش رفته بودند، به اشاره #مامان خدیجه بازگشتند. #مجید به سمتم آمد و می دید تمام تن و بدنم به #لرزه افتاده که آهسته صدایم کرد: «الهه...»
چشمان خودش از #جوشش اشک هایش به #خون نشسته و گونه هایش از هیجان عشق می درخشید و باز می خواست دست دل #مرا بگیرد تا کمتر بلرزد. #زینب_سادات و مامان #خدیجه خودشان را كمی کنار کشیدند تا حرف مگو را با همسرم بگویم و من همان طور که چشم از حرم برنمیداشتم، زمزمه کردم: «مجید! من الان چی بگم؟»
نیم رخ صورتش به سمت #حرم بود و به آرامی چرخید تا تمام قد رو به مرقد امام (ع) بایستد و با لحنی #لبریز احساس، تکرار کرد: «به آقا سلام كن الهه جان! از حضرت #تشکر کن که اجازه داد ما بیایم! خدا رو شکر کن که تا #اینجا ما رو طلبیده!»
و جمله آخرش در اشک #غلطید و صدایش را در دریای #گریه فروبرد، ولی با همه آتش #اشتیاقی که به جان من افتاده بود، باز هم اشکی از #چشمانم جاری نمی شد که بهت این زیارت ناخواسته، به این سادگی ها شکستنی نبود و دوباره به سوی #حرم به راه افتادم.
ادامه دارد...
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
@shahid_hajasghar_pashapoor 🌹🕊
شهیدان حاج اصغر پاشاپور و حاج محمد پورهنگ
💠 #جان_شیعه_اهل_سنت| #فصل_پنجم (آخر) #قسمت_پانزدهم حالا بایستی #خیابان منتهی به حرم را قدم به قدم
💠 #جان_شیعه_اهل_سنت| #فصل_پنجم (آخر)
#قسمت_شانزدهم
مدتی طول کشید تا سرانجام به اولین ایستگاه #ایست و بازرسی ورودی حرم رسیدیم و تازه متوجه شدیم به علت ازدحام جمعیت، امکان ورود به حرم وجود ندارد که تمام درهای #ورودی حرم از فشار جمعیت بسته شده بود.
آسید احمد #پیشنهاد داد تا از هم جدا شویم و به همراه مجید به سمت #ورودی مردانه رفتند و ما هم به انتظار خلوت شدن حرم و باز شدن #درها، همانجا روی زمین #حرم نشستیم و چه سحری بود این سحرگاه انتظار ورود به حرم امام علی وا هر لحظه بر انبوه #جمعیت افزوده می شد و کمتر از یک ساعت تا اذان صبح مانده بود که مامان خدیجه ناامید از ورود به #حرم، همانجا ملحفه ای #پهن کرد و به نماز شب ایستاد.
من و زینب سادات کنار هم نشسته بودیم و از خستگی دو روز در راه بودن، دیگر نفسی برای عبادت برایمان نمانده بود و در #سکوتی سرریز از #خستگی و لبریز از #احساس، تنها به در و دیوار حرم نگاه میکردیم که زینب سادات از کیفش کتاب #دعای کوچکی در آورد و رو به من کرد: «الهه جون! زیارت نامه میخونی؟» تا به حال نخوانده و با مفاهیمش آشنا نبودم، ولی حالا که به این سفر آمده بودم بایستی مؤدب به آدابش میشدم که با #لبخندی پاسخ دادم: «من که خیلی خوب بلد نیستم. تو بخون، منم باهات میخونم.»
و او با صدایی #آهسته، طوری که کسی را #اذیت نکند، آغاز کرد. گوشم به زمزمه ملایم زیارت نامه بود و با #نگاهم ترجمه فارسی #عبارات را میخواندم که همگی در مدح امام علی(ع) و بیان فضائل حضرتش بود که بانگ با شکوه اذان از مأذنه های حرم بلند شد.
حالا #تجمع مردم در مقابل هر یک از درهای ورودی #حرم چند برابر شده و هنوز به کسی اجازه #ورود نمیدادند که ظاهراً داخل صحن جایی برای نشستن باقی نمانده بود که ما هم روی #زیرانداز مامان خدیجه به نوبت نماز خوانده و حسرت اقامه نماز #جماعت در داخل حرم به دلمان ماند.
ادامه دارد...
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
@shahid_hajasghar_pashapoor 🌹🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#استوری
🔸 ملاقات من و امام سجاد علیهالسلام
#یا_سید_الساجدین 🎊
#میلاد_امام_سجاد(ع)🎉
@shahid_hajasghar_pashapoor🕊🌹
🍃✨سلام بر حسین(ع)،
دوای درد و غمم✨🍃
#امام_حسین(علیه السلام):
لِلسَّلَامِ سَبْعُونَ حَسَنَهً تِسْعٌ وَ سِتُّونَ لِلْمُبْتَدِئِ وَ وَاحِدَهٌ لِلرَّادِّ.
سلام کردن هفتاد پاداش دارد، شصت و نه تا برای سلام کننده و یکی برای پاسخ دهنده است.
بحار، ج ۷۵، ص ۱۲۰📚
عکس از: سامر العذاری📸
.
.
.
#به_تو_از_دور_سلام🚩
#السَلامُعَلَيَڪيااباعَبدالله
#فرجامتان_حسینی_و_بخیر
@shahid_hajasghar_pashapoor 🌹🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 عاشقانه های یک جانباز دفاع مقدس
✨ایام #میلاد_حضرت_عباس(ع) و #روز_جانباز
🌱پ.ن : عاشقی دردسری بود نمی دانستیم...
حاصلش خون جگری بود نمی دانستیم...💔
@shahid_hajasghar_pashapoor 🌹🕊
🔹سپاه پاسداران: رژیم صهیونیستی تاوان این جنایت را خواهد داد...
در جریان حمله هوایی جنگندههای رژیم صهیونیستی به حومه دمشق، دو نفر از مدافعان حرم ایرانی به شهادت رسیدند. که در این راستا سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، در بیانیهای اعلام کرد: بیشک رژیم صهیونیستی تاوان این جنایت را خواهد داد.
#شهید_مرتضی_سعیدنژاد
#شهید_احسان_کربلایی_پور
@shahid_hajasghar_pashapoor 🌹🕊
حاجی چند سال پیش در جایی کار میکرد که حقوق بسیار ناچیزی میگرفت، حدود سیصدهزار تومان. اما این پول آنقدر با برکت بود که علاوه بر تأمین هزینههای زندگیمان، حاجی ماهانه پنجاه هزار تومان به مردی میداد که همسرش سرطان داشت.
#شهید_حاج_محمد_پورهنگ
#روایت_بانو_پاشاپور_همسر_شهید
#دفاع_پرس📲
@shahid_hajasghar_pashapoor 🌹🕊
29.95M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✨یا حضرت ابوالفضل (ع)✨
✨یا قمر بنی هاشم✨
صابر خراسانی🎤
#ماه_شعبانـ🌙
التماس دعا
🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼
@shahid_hajasghar_pashapoor 🌹🕊
شهیدان حاج اصغر پاشاپور و حاج محمد پورهنگ
💠 #جان_شیعه_اهل_سنت| #فصل_پنجم (آخر) #قسمت_شانزدهم مدتی طول کشید تا سرانجام به اولین ایستگاه #ایست
💠 #جان_شیعه_اهل_سنت| #فصل_پنجم (آخر)
#قسمت_هفدهم
هوا رو به #روشنی بود که آسید احمد و #مجید هم آمدند. صورت مجید پشت پرده ای از دلتنگی به #ماتم نشسته و وقتی فهمید ما هم به زیارت نرفته ایم، با لحنی لبريز #حسرت رو به من کرد: «ما هم نتونستیم بریم حرم!»
که آسید احمد #دستی سر شانه اش زد و با #مهربانی پاسخ داد: «عیب نداره بابا جون! میشد ما به زمان #خلوتی بیایم حرم و راحت بریم زیارت و کلی هم با آقا حال کنیم! ولی حالا که #خدا توفيق داده #اربعین زائر امام حسین هم باشیم، دیگه نباید به #لذت خودمون فکر کنیم! باید هر چی پیش میاد #راضی باشیم، حتی اگه نتونیم بریم زیارت و حتی چشم مون هم به ضریح حضرت نیفته! باید ببینیم آقا از ما چی می خواد، نه اینکه دل خودمون چی می خواد!»
سپس به خیل #جمعیتی که در اطراف #حرم در رفت و آمد بودند، اشاره کرد و با حالتی #عارفانه ادامه داد: «زمان اربعین این جا مثل صحرای #محشر میشه! این همه آدم جمع میشن تا فقط به ندای #امام_حسین(ع) لبیک بگن! زیارت اربعین تکلیفه!»
و چه #پاسخ عجیبی که نگاه مجید هم محو صورت #نورانی آسید احمد شد و من نمی توانستم به #عمق اعتقادش پی ببرم که در سکوتی ساده
سر به زیر انداختم.
از وارد شدن به حرم #ناامید شده و بایستی از همین #امروز صبح، حرکتمان را به سمت #کربلا آغاز می کردیم که با اوج دلتنگی با حرم #امام_علی(ع) وداع کرده و با اراده ای #عاشقانه، به سمت جاده #نجف به کربلا به راه افتادیم.
موکب های #پذیرایی از زائران، در تمام کوچه خیابان های شهر #نجف مستقر شده و هریک به وسیله ای به رهگذران #خدمت می کردند. در مقابل اکثر موکب ها هم صندلی هایی برای #استراحت مردم تعبیه شده بود و حسابی ضعف کرده بودیم که در کنار یکی از موکب ها نشستیم و هنوز #لحظاتی نگذشته بود که خادمان #موکب با استکان هایی از شیر داغ و ظرفی پر از نان شیرین به سمت مان آمدند.
#ظرف نان را با احترام #تعارفمان می کردند و با چه مهر و #محبتی استکان های شیر را به دستمان می دادند که انگار از نور #چشم خود پذیرایی می کردند و در خنکای یک صبح پاییزی، شیر داغ و نان شیرین چه #حلاوتی را در مذاقمان ته نشین می کرد که جانی تازه گرفته و دوباره به راه افتادیم.
ادامه دارد...
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
@shahid_hajasghar_pashapoor 🌹🕊
🚨#خبر_فوری
📸حضور معنادار فرماندهان ارشد سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در مراسم وداع با پیکرهای مطهر "شهدای مبارزه با اسرائیل" در معراج شهدا
🕊شهیدان مدافع حرم احسان کربلایی پور و مرتضی سعید نژاد بر اثر حمله رژیم صهیونیستی در سوریه به فیض عظیم شهادت نائل آمدند.
@shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
اللّهُمَّ صَلِّ عَلى عَلِیِّ بْنِ مُوسَى الرِّضا الْمُرْتَضَى🤲
الاِمامِ التَّقِیِّ النَّقِیِّ
وَحُجَّتِکَ عَلى مَنْ فَوْقَ الاَرْضِ
وَمَنْ تَحْتَ الثَّرى
الصِّدّیقِ الشَّهیدِ✨
صَلاةً کَثیرَةً تامَّةً زاکِیَةً
مُتَواصِلَةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَةً
کَاَفْضَلِ ما صَلَّیْتَ عَلى اَحَد مِنْ اَوْلِیائِکَ
مشتاقی و صبوری
از حد گذشت یارا
گر تو شکیب داری
طاقت نماند ما را
✋ #به_تو_از_دور_سلام
🌷به یاد محب و محبوب #امام_رضا (ع)، #شهید_حاج_محمد_پورهنگ
@shahid_hajasghar_pashapoor 🌹🕊
.
اگــــــر طـــردم کنى از آستانت میروم امــا
مـــرا مولا تو از کــــوى خودت دیگر فَلا تَنهَر
نگاهى کن اگر چه با همان قهر و خم ابرو
کــه مـن هـرگـــز نمیگویم فَلاتَقهَر، فَلا تَنهَر
علیرضا پناهیان🖌
عکس از: سامر العذاری📸
.
.
.
#به_تو_از_دور_سلام🚩
#السَلامُعَلَيَڪيااباعَبدالله
#فرجامتان_حسینی_و_بخیر
@shahid_hajasghar_pashapoor 🌹🕊
✦ #ندبه_های_دلتنگی ✦
أین جامع الکلمة علی التقوی ؟
🌟 تاریخ آمدنت، سالروز بعثت اندیشههاست!
آن زمان که انسان اعتراف میکند؛
کلید بهشت گمشدهاش، فقط همین یک احساس بود؛
نکند کاری کنم دل امامم بلرزد...
#امام_زمان(عج)
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
@shahid_hajasghar_pashapoor 🌹🕊
حسین کتفش از فتنه ۸۸ آسیب دیده بود دیگر خیلی اذیت میشد. همهاش می گفتیم آنجا چه کار می کنی؟ می گفت مامان شاید باورتان نشود، من سوار هواپیما که می شوم وارد فرودگاه می شوم، درد کتفم می افتد؛ دوباره می آیم ایران. گفتم الکی می گویی! گفت نه به خدا، نمی دانم چرا می روم آنجا درد کتفم می افتد. چون کتفش خیلی اذیتش می کرد. هنوز ام آر آی او هست، چون دکتر می گفت آن ضربه ای که خورده، شدید بوده. با یک چوب خیلی ضخیم، میدان هفت تیر ضربه زدند پشت حسین، کتفش شکسته بود دیگر. حسین اول به ما نمی گفت، می گفت دستم درد می کند، استخوان آمده بود روی هم و جوش خورده بود. دیگر عصب را درگیر کرده بود، اول به ما گفتند عمل می شود، بعد که کمیسیون گذاشتند گفتند نه، اگر عمل کنیم احتمال دارد عصبهای کتف و دستش آسیب ببیند و بعد خونریزی کند، بهتر است با این مدارا کند، چیزهای سنگین برندارد. حسین هم که می گفت اصلا اسم این قضیه را نیاورید به کسی هم نگویید که کتف من ناراحت است.
✨🍃✨🍃✨🍃✨
خط قرمز حسین آقا، ولایت بود، خیلی نسبت به این قضیه حساس بودند، در وصیتنامهاش هم گفته در بدترین شرایط اقتصادی و اجتماعی پیرو ولایت باشید. خیلی حساس بودند به این مسئله، و اینکه نگذارید خون شهدا پایمال شود.
#وصیت_نامه_شهید
#شهید_حسین_معز_غلامی
#روایت_مادر_معزز_شهید
#فاش_نیوز📲
@shahid_hajasghar_pashapoor 🌹🕊
نگاهتان؛
وجودمان را
از عشـق لبریز میکـند؛
ما عاشق نگاه یـاران هستیم ...
#شهید_حاج_محمد_پورهنگ
#شهید_حاج_اصغر_پاشاپور
#جمعه ۲۰ اسفندماه ۱۴۰۰، روز بزرگداشت شهدا
@shahid_hajasghar_pashapoor 🌹🕊
شهیدان حاج اصغر پاشاپور و حاج محمد پورهنگ
💠 #جان_شیعه_اهل_سنت| #فصل_پنجم (آخر) #قسمت_هفدهم هوا رو به #روشنی بود که آسید احمد و #مجید هم آمدن
💠 #جان_شیعه_اهل_سنت| #فصل_پنجم (آخر)
#قسمت_هجدهم
ساعتی تا اذان #ظهر مانده و ما همچنان در جاده #نجف به کربلا با پای پیاده پیش می رفتیم و نه این که #خودمان برویم که یقینا #جذبه_ای آسمانی ما را از آن سوی #جاده به سمت خودش می کشید که طول #مسیر را حس نمی کردیم و با #چشمه عشقی که هر لحظه بیشتر در جانمان می جوشید، به سمت کربلا قدم می زدیم.
سطح مسیر از #جمعیت بود و گاهی به حدی #شلوغ می شد که حتی بین خودمان هم فاصله می افتاد و به #زحمت به همدیگر می رسیدیم. نیروهای امنیتی #عراقی از ارتشی و #داوطلبین مردمی، به طور گسترده در سرتاسر مسیر حضور داشتند و #خودروهای زرهی ارتش مرتب تردد می کردند تا حتى خيال حرکتی هم به ذهن تروریست های #تکفیری نرسد و با چشم خودم میدیدم با همه فتنه انگیزی های #داعش در عراق، مسیر نجف تا کربلا به حرمت اولیای الهی و به همت نیروهای نظامی، از چه #امنیت بالایی برخوردار است.
مسیر #جاده، منطقه ای نسبتا #خشک وصحرایی بود که #نخل_ها و درخت هایی به صورت پراکنده روئیده و کمی دورتر از
#جاده، نخلستان های محدودی قد کشیده بودند که زیبایی #منطقه را دو #چندان میکرد.
دو طرف جاده پوشیده از موکب هایی بود که #غرق پرچم های #سرخ و سبزو سیاه و در میان نوای نوحه و مداحی، برای خدمت به میهمانان امام حسین (ع) از
جان خود هزینه می کردند؛ از مادرانی که کودکان #خردسالشان را در حاشیه جاده گمارده بودند تا به زائران #لیوانی آب مرحمت کرده با دستمال کاغذی به دستشان بدهند تا پیرمردانی که قهوه #مخصوص عراقی را در #فنجانی کوچک به زائران تعارف می کردند و جوانانی که بدن خسته مردان را مشت و مال میدادند و حتی نیروهای نظامی و امنیتی که خم شده و قدم های زائران را نوازش می دادند و چه می کردند این #شیعیان عراقی در اکرام عزاداران اربعین #حسینی که گویی به #عشق امام حسین ته مست شده و در آیینه چشمان خمارشان جز صورت سید الشهدا چیزی نمی دیدند که هریک به هر بضاعتی #خدمتی میکردند و هر کدام به زبانی اعلام می کردند که خدمت به #میهمانان پسر پیامبر #افتخار دنیا و آخرتشان خواهد بود.
آسید احمد گاهی #مجید را رها می کرد و همراه #همسر و دخترش می شد تا من و مجید کمی در خلوت #خودمان در این جاده #شورانگیز قدم بزنیم و ما دیگر چشم مان جز عظمت این میهمانی پربرکت چیزی نمی دید.
نمی توانستم بفهمم #امام_حسین(ع) با دل اینها چه کرده که اینچنین برایش #هزینه می کنند و می خواهند به هر وسیله ای از میهمانانش پذیرایی کنند که آهسته با #مجید نجوا کردم: «مجید! اینا چرا این همه به خودشون #زحمت میدن تا از ما پذیرایی کنن؟»
مجید #کوله_پشتی_اش را کمی جابجا کرد و همچنان که محو #فضای فوق تصور این جاده رؤیایی شده بود، سه #مستانه پاسخ داد:
«اینا به خودشون زحمت نمیدن! اینا دارن کيف دنیا رو میکنن! ببین دارن چه #لذتی می برن که پای یه #زائر رو مشت و مال میدن! اینا الان دارن با امام حسین(ع) حال میکنن! آسید احمد میگفت بعضیهاشون انقدر #فقیرن که پول پذیرایی از زوار رو ندارن، برای همین یه #سال پس انداز میکنن و اربعین که می رسه، همه پس اندازشون رو خرج #پذیرایی از مردم میکنن! یعنی در طول سال فقط کار میکنن و #پس_انداز میکنن به عشق اربعین!»
ادامه دارد...
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
@shahid_hajasghar_pashapoor 🌹🕊