eitaa logo
جانباز مدافع‌حرم شهید حسن عبداله زاده
366 دنبال‌کننده
208 عکس
105 ویدیو
22 فایل
کانال اطلاع رسانی جانباز مدافع‌حرم شهید حسن عبداله زاده تحت نظارت خانواده شهید ولادت۱۳۶۵/۱۰/۲۷ اهواز شهادت۱۴۰۰/۰۳/۱۳ تدمر،سوریه نام جهادی:حمزه مزار شهید:حرم عبدالعظیم‌الحسنی،صحن امام حسین صفحه اینستاگرام: https://instagram.com/shahid_hasan_abdollahzadeh
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم رب الشهدا تولدت مبارک آقا عباس💚💚 ✅ حفظ و نشر آثار شهید حسن عبداله‌زاده @shahid_hasan_abdollahzadeh
8.58M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بسم رب الشهدا به مناسبت سالگرد شهادت شهید عمار و شهید میثم مدواری مستند قرار روز شانزدهم (شهید محمد حسین محمد خانی) جهت دیدن مستند قرار روز شانزدهم به روی لینک زیر کلیک کنید https://telewebion.com/episode/0x6f3bca0 ✅ حفظ و نشر آثار شهید حسن عبداله‌زاده @shahid_hasan_abdollahzadeh
بسم رب الشهدا یادواره شهدای ورزشکار پایتخت در این مراسم از شهید حسن عبداله زاده و شهید سجاد زبرجدی به عنوان شهدای شاخص ورزشکار سال ۱۴۰۲ پایتخت با حضور وزیر ورزش و سردار حسن زاده فرمانده سپاه تهران تجلیل میشود. ✅ حفظ و نشر آثار شهید حسن عبداله‌زاده @shahid_hasan_abdollahzadeh
20.1M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
از ازل تا روز محشر دوستت دارم حسین در همه عمرم سراسر دوستت دارم حسین گفته پیغمبر تورابایدهمیشه‌دوست داشت طبق دستور پیمبر ، دوستت دارم حسین صلی الله علیک یا اباعبدالله ✅ حفظ و نشر آثار شهید حسن عبداله‌زاده @shahid_hasan_abdollahzadeh
هرجا سخن به یاد حسین است لاجرم آید کلام زینب و عشق و محبتش...❤️ ولادت با سعادت حضرت زینب (س) گرامی باد❤️ ✅ حفظ و نشر آثار شهید حسن عبداله‌زاده @shahid_hasan_abdollahzadeh
به بسیجی بودن خود افتخار کنیم علم انقلاب همیشه بر دوش بسیجی است بسیجی بودن عشق است💚 هفته بسیج مبارک باد ✅ حفظ و نشر آثار شهید حسن عبداله‌زاده @shahid_hasan_abdollahzadeh
بسیج لشکر مخلص خداست بخش اول جدا از عالم رفاقت، سالها تو پایگاه بسیج باهم بودیم و کنار هم تو امورات مختلف مثل مسائل عملیاتی، فرهنگی، ورزشی، اردویی و ... علی رقم اختلاف نظراتی که داشتیم همکاری میکردیم. اوج این فعالیت ها برمیگرده به زمانی که حسن شد فرمانده پایگاه و من شدم جانشینش. صحبت سال ۹۲ تا ۹۴ و ۵ هست. حسن ماموریت میرفت، ولی بلافاصله بعد از انتصاب به فرماندهیش ماجرای سوریه اتفاق افتاد و ماموریت های حسن زیاد شد و امورات رو بیشتر به من سپرده بود و خودش ۲ ماه ۳ ماه میرفت سوریه. شاید سال ۹۵ بود که گفت: من که همش ماموریتم و کارهارو هم که عملاً تو انجام میدی، پس بیا خودت فرماندهی رو قبول کن و من هر وقت بودم کمکت میکنم. اینجوری هم کارها بهتر پیش میره و هم من خیالم راحت تره و بار مسئولیت رو دوشم کمتره. پنج شش ماهی سر این موضوع باهم کلنجار میرفتیم. خودش، فرمانده حوزه و بقیه رفقا اصرار و من هم انکار. خوب من هم ملاحظات خودم رو داشتم و البته مسئولین مرتبط با پایگاه تو شهرک کسانی بودن که میدونستم اگه بشم فرمانده همکاری قبل رو با پایگاه ندارن و اینجوری کارها خوب پیش نمیره. به همین دلیل قبول نمیکردم.