#زندگینامه شهید مجید سلمانیان♡
#مجید_سلمانیان متولد اردیبهشت ماه ۱۳۶۷ در کرج می باشند.
#شهیدحجتالاسلام_مجید_سلیمانیان از طلاب حوزه علمیه قائم چیذر تهران بود که پیکر مطهرش پس از ۴ سال به آغوش میهن اسلامی بازگشت.🕊🥀°•.
او از همان دوران بچگی با مسائل ضداخلاقی مبارزه کرد تا اینکه در پایگاه بسیج فعالیتش را آغاز کرد.🇮🇷
دوران تحصیل
او وارد حوزه امام جعفر صادق"؏" کرج شد که سال اول را در آنجا و از سال دوم در حوزه علمیه قائم چیذر تهران درسش را ادامه داد. چند سالی آنجا درس خواند بعد هم به حوزه آیت الله بهجت در قم برای ادامه تحصیل رفت و تا سطح ۴ دکترا پیش رفت و به پایان رساند.📚👨🎓
#مجید در دانشگاه شاهرود استاد بود و پس از آن پست بالاتری در تهران و در دانشگاه به او پیشنهاد شد که به تهران آمد.👨🏫
---❁•°🕊️•°❁---
@SHAHID_MOEZEGHOLAMI
---❁•°🕊️•°❁---
[ خصوصیات اخلاقی #شهید_مجید_سلمانیان😍 ]
او جوان دست و دلبازی بود که در طول زندگیاش دست ایتام و مستمندان بسیاری را گرفت و عاقبت نهایت بخشندگی را در هدیه جان خود به حضرت دوست معنا کرد.♡
#شهید_مجید_سلمانیان، روحانی مبلغی بود که خود به آنچه روی منبرهایش بیان میکرد، جامه عمل پوشاند. روحیهٔ #مجید طوری بود که در هر مسجدی🕌 که میرفت شمار زیادی از مردم دور او جمع می شدند و در مناطق جوادیه تهران، فردیس، کرج، شهرستان های فسا و داراب استان فارس و منطقه مغان استان اردبیل و میغان شاهرود نیز به تبلیغ پرداخته بود.✌️
عضو فعال بسیج بود.🇮🇷
از دوران مدرسه در بسیج ثبت نام کرد و از آن بسیجیهای قدیمی و پای کار بود. عشق و علاقه عجیبی هم به #شهدا داشت. خیلی وقتها #مادرش را به تپه نورالشهدا میبرد یا به بهشت زهرا میرفت و خلاصه هرجا که نام و یادی از شھید بود، سر و کله #مجید هم آنجا پیدا میشد.🌹🍃
پسر مهربانی بود و زود به زود به #مادرش زنگ میزد📞، هرچند خوب میدانست اگر یک روز به #مادرش زنگ نزند، #مادرش همه جا را به هم میریزد تا شماره تماسی از او پیدا کند ، بنابراین هر روز با #مادرش تماس تلفنی داشت، اما روز آخر پنجشنبه ۱۶ اردیبهشت چند بار (صبح، قبل از ظهر، ظهر، عصر...) مرتب با #مادرش صحبت کرد و بامداد جمعه ۱۷ اردیبهشت هم به شهادت رسید.😔🥀🕊
---❁•°🕊️•°❁---
@SHAHID_MOEZEGHOLAMI
---❁•°🕊️•°❁---
﴿ نحوه ی شھادت #شهید_مجید_سلمانیان🕊💔 ﴾
یکی از همرزمان #شهید_مجید_سلمانیان می گوید:
«شب شھادت #مجید کنارش بودم و به او گفتم همه برگشتهاند تو هم منطقه را ترک کن، اما این شھید بزرگوار ایستادگی کرد و در همین هنگام یک گلوله از پشت به او اصابت کرد و از سینهاش خارج شد و به زمین که افتاد🥀، من خودم او را برگرداندم و دیدم که هنوز زنده است، به من گفت رهایم کن و برگرد. بعد اشهدش را گفت و چشمهایش را بست. تکانش دادم و دوباره چشمش را باز کرد، باز خواست برگردم و دوباره اشهدش را خواند و این بار به شھادت رسید.🕊
دوستِ #مجید میگفت:
"خوش به سعادت فرزندتان که سعادت داشت دو بار اشهدش را بخواند و من چقدر حسرت میخورم چرا زودتر با این شھید بزرگوار آشنا نشدم."
این شھید بزرگوار در بامداد ۱۷ اردیبهشت در منطقه ی حلب سوریه به آرزوی خود رسید و توانست طعم شھادت را پس از التماس های فراوان بچشد.💔🌹
---❁•°🕊️•°❁---
@SHAHID_MOEZEGHOLAMI
---❁•°🕊️•°❁---