eitaa logo
کانال رسمی شهید محمد رضا زاهدی
1.6هزار دنبال‌کننده
782 عکس
229 ویدیو
29 فایل
ارتباط با ادمین: @M_ali_ekhlasi @MohammadMahdiZahedi
مشاهده در ایتا
دانلود
کانال رسمی شهید محمد رضا زاهدی
💠 آرام جان | شهید محمدرضا زاهدی در بیان فرزند آخرشان، محمد حسین زاهدی ان شاء الله در چند شب پیش‌رو
❤️ آرام جان 1⃣ مهم، رضایت خدا و امام زمان (عج) 🔸 محمد حسین زاهدی‌ام، فرزند آخر خانواده و متولد ۱۳۷۸: وقتی به بابا فکر می‌کنم، آرامش و معنویتش اولین چیزی است که در ذهنم نقش می بندد و بعد اخلاصی که داشت. 🌷 بابا در همه جنبه های زندگی‌اش خدا را در نظر داشت و حتی ناراحتی و خوشحالی‌اش برای خدا بود. ما خیلی کم بابا را می‌دیدیم. ساعت شش صبح و گاهی زودتر می‌رفت و آخر شب به خانه می‌آمد. در عین مهربان بودن در برخورد با ما اقتدار پدرانه خاصی داشت. اگر اشتباهی می‌کردیم نیاز به تنبیه فیزیکی یا دعوای لفظی نبود. همان نگاه سنگین بابا برای ما کافی بود و حساب کار را دست مان می داد. 🌱 هفت هشت ساله بودم، توی خانه توپ بازی می کردم که بی‌هوا توپ توی هوا چرخید و به سر بابا خورد. بابا که مشغول کار بود، در جواب این ضربه بی‌هوا فقط نگاهم کرد و من از این نگاه خواندم که باید آرام‌تر بازی کنم. 📚 برای بابا ما خیلی اهمیت داشت، ولی این طور نبود مدام تذکر بدهد؛ فقط گه گاه توی حرف‌هایش می‌گفت: «خودتان را برای آینده آماده کنید.» راهنمایی‌مان می‌کرد، اما توی انتخاب‌های ما دخالت نمی‌کرد. مثلاً توی انتخاب رشته به من گفت : «هر رشته‌ای دوست داری انتخاب کن؛ فقط حواست باشد برای رشته‌ات به اندازه کافی وقت بگذاری و در آن بهترین باشی.» ♦️ شرایط شغلی بابا برای ما محدودیت‌های زیادی داشت. مخصوصاً این که اغلب اطرافیان راجع به شغل و سمت بابا اطلاعات خاصی نداشتند. خیلی جاها که بقیه خانواده‌ها راحت می رفتند، ما نمی‌توانستیم برویم؛ اما ما بدون اعتراض خودمان را با این شرایط وفق داده بودیم تا بلکه در ثواب مجاهدت‌ها و تلاش‌های بابا شریک باشیم. 🔹 چند بار که حرف پیش آمد، به بابا به خاطر کار زیاد و زحمتی که بی سر و صدا می‌کشید گله کردیم، بابا در جواب ما گفت: «کسی که باید ببیند می‌بیند. مهم این است که خدا و امام زمان (عج) از کار ما راضی باشند.» 💐 بابا خیلی هم ولایت مدار بود. در تمام کارها بعد از رضایت خدا، نظر رهبر معظم را به عنوان معیار در نظر داشت. ⏪ ادامه دارد... ✍🏻 برگفته از 🎙 راوی: فرزند شهید زاهدی 📿 شادی روح شهدا صلوات الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم •┈┈•❀🕊🍃🌺🍃🕊❀•┈┈• ☑️ کانال رسمی شهید محمد رضا زاهدی
کانال رسمی شهید محمد رضا زاهدی
💠 آرام جان | شهید محمدرضا زاهدی در بیان فرزند آخرشان، محمد حسین زاهدی 2⃣ #قسمت_دوم شراکت مالی با ا
❤️ آرام جان 2⃣ شراکت مالی با امام زمان (عج) 💐 بابا در ریز و درشت مسائل زندگی برای ما الگو و اسوه بود. در مسائل دینی، مذهبی، سیاسی اجتماعی، برخورد با مردم، نظمش در امور، صبرش، ولایت مداری‌اش، اخلاصش، انسش با قرآن، دائم الذکر بودنش و ... برای ما یک الگوی کامل و کافی بود. 🌷 بابا خیلی نگران این بود مبادا در بستر از دنیا برود، چرا که همیشه آرزوی شهادت داشت. در هر فرصتی هم این آرزو را به زبان می آورد. می‌گفت: «دعا کنید به مرگ طبیعی نمیرم و به شهادت برسم.» با این که دل‌مان از این آرزوی بابا می‌لرزید، اما برای این که او را خوشحال کنیم به رویمان نمی‌آوردیم و با خنده می‌گفتیم: «إن شاء الله شهید بشید.» 🛑 تهدیدها نسبت به جان بابا زیاد بود. در مقابل ما بابا آرام بود و با همان آرامش همیشگی‌اش می گفت : «زمان رفتن هر کسی مشخصه، اگه زمانش رسیده باشه که خب نمی‌تونیم جلوشو بگیریم؛ اگر هم رسید، بهتر است با شهادت برویم.» 🔸 ما خیلی بابا را نمی‌دیدیم و گاهی بین دیدارهایمان شش هفت ماه فاصله می‌افتاد؛ وقتی هم می آمد دو سه روز می‌ماند و می‌رفت. ما در این چند روز حضور بابا سعی می‌کردیم طوری برنامه ریزی کنیم که بیشتر کنار بابا باشیم. 📞 تماس تلفنی‌مان هم یک طرفه بود. هر وقت شرایط مساعد بود، بابا خودش با ما تماس می‌گرفت و صحبت می‌کرد. ❇️ در نبود بابا پیگیری مسائل مالی‌اش به عهده من بود. همیشه سفارش می‌کرد جدا از وجوهات شرعی هر ماه، مبلغی از درآمد‌تان را با امام زمان (عج) شریک شوید که برکت زیادی به زندگی‌تان می‌دهد. ⏪ ادامه دارد... ✍🏻 برگفته از 🎙 راوی: فرزند شهید زاهدی 📿 شادی روح شهدا صلوات الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم •┈┈•❀🕊🍃🌺🍃🕊❀•┈┈• ☑️ کانال رسمی شهید محمد رضا زاهدی
کانال رسمی شهید محمد رضا زاهدی
💠 آرام جان | شهید محمدرضا زاهدی در بیان فرزند آخرشان، محمد حسین زاهدی 3⃣ #قسمت_سوم آخرین دیدار •┈
❤️ آرام جان 3⃣ (قسمت آخر) آخرین دیدار 🌷 آخرین دیدار‌مان دهم فروردین بود؛ سه روز قبل از شهادتش. بابا همیشه کم حرف بود؛ اما این دفعه که آمده بود، کم حرف‌تر هم شده بود. حال و هوایش مثل همیشه نبود. آن روز نماز ظهر را به بابا اقتدا کردیم و خواندیم، بعد از نماز ماشین آمد دنبالش؛ با همه مان تک‌تک خداحافظی کرد و سوار ماشین شد. 👋🏻 لحظه آخر از او خواستم شیشه ماشین را پایین بدهد. فکر کردند کاری دارم، اما من فقط میخواستم دستش را ببوسم و بوسیدم. دیدار بعدی مان توی معراج الشهدا بود. 🔹 سیزدهم فروردین پای سفره افطار بودیم که یکی از اقوام تماس گرفت و بعد از یک احوال پرسی سرسری پرسید: «از بابا خبر داری؟» گفتم: «نه! تماس ما با بابا یک طرفه است.» گفت: «انگار یک ساختمان را توی سوریه زده اند.» 💔 دلم هری ریخت. 📞 تماس را قطع کردم اما بعد از آن تلفنم یک سره زنگ می‌خورد و همه سراغ بابا را می‌گرفتند. با چند نفر تماس گرفتم، اما هنوز خبر تایید نشده بود. 🥀 خبر شهادت بابا را شبکه خبر رسماً اعلام کرد. وقتی به خودم آمدم اولین چیزی که به یادم آمد مادرم بود. باید خودم را سریع پیش او می رساندم تا در آن شرایط تنها نباشد. 🌹 وقتی برای مراسم غسل بابا رفتیم اولین چیزی که به نظرم آمد، بدن کبود و دست از آرنج قطع شده بابا بود که ناخود آگاه روضه حضرت عباس (س) را توی ذهنم تداعی کرد. صورتش مثل همیشه آرام بود و لبخند زیبایی روی لب‌های بابا نشسته بود. 🔸 من از بابا هیچ چیز نخواستم جز شفاعت. بابا در این دنیا لطف و محبت را در حق ما تمام کرد؛ امیدوارم در آن دنیا هم ما را از محبتش سیراب کند و شفیع ما باشد. 🏴 برای تدفین بابا پرچم حرم حضرت زینب (س) را توی قبر گذاشتند؛ و عبایی که از رهبر معظم انقلاب برایش گرفتیم. توی مراسم تشییع با این که ماه رمضان بود و مردم روزه دار بودند، اما همه مردم سنگ تمام گذاشتند، و ما را شرمنده لطف‌شان کردند. حضوری که تا حدی برای داغ دل ما التیام و آرام بود. ✍🏻 برگفته از 🎙 راوی: فرزند شهید زاهدی 📿 شادی روح شهدا صلوات الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم •┈┈•❀🕊🍃🌺🍃🕊❀•┈┈• ☑️ کانال رسمی شهید محمد رضا زاهدی
کانال رسمی شهید محمد رضا زاهدی
📷 #انتشار_برای_اولین_بار تصویری از شهید محمدرضا زاهدی و شهید فؤاد شکر و محمد حسین زاهدی (فرزند شهید
❤️ آرام‌ جان 4⃣ نصیحت شهید زاهدی به تازه عروس‌شان 🔸 فائزه صالحی‌ام و عروس کوچک سردار شهید زاهدی. سه سال پیش به واسطه آشنایی پدرم و حاج آقا، عروس خانواده‌شان شدم. پدرم از دوستان زمان جنگ حاج آقا بود. هر چند قبل از جنگ هم دورا دور همدیگر را می‌شناختند و به واسطه جنگ و جبهه رابطه شان با هم نزدیک‌تر شده بود. تا قبل از ازدواج، رفت و آمد کمی با هم داشتیم و من خیلی شناخت زیادی از حاج آقا و خانواده‌شان نداشتم. 👈🏻 مسئله ای که خیلی فکرم را مشغول خودش کرده بود، شرایط امنیتی شغل حاج آقا بود. من تا قبل از آن خیلی راحت رفت و آمد می‌کردم، با دوستان و اقوام معاشرت داشتیم و حس می‌کردم کنار آمدن با این شرایط کمی سخت باشد. من هیچ درکی نسبت به این موقعیت نداشتم اما بعداً متوجه شدم تنها مسئله‌ای که باید رعایت کنم، مخفی نگه داشتن شغل حاج آقاست، و گرنه در رفت و آمد و باقی مسائل نیاز نبود محدودیتی داشته باشم. سر همین مسئله هم تا بعد از شهادت حاج آقا، دوستان و خیلی اقوام هیچ چیزی نسبت به موقعیت شغلی حاج آقا نمی‌دانستند. ما که برای دیدن حاج آقا به سوریه رفتیم همه فکر می‌کردند رفتیم مسافرت، حالا مقصد سفر کجا بود، کسی چیز دقیقی نمی‌دانست. 💐 بعد از برگزاری جلسات خواستگاری و صحبت هایی که بین مان رد و بدل شد، و البته راهنمایی های پدرم که شناخت زیادی نسبت به خانواده محمد حسین داشت، من بله را گفتم و عروس شهید زاهدی شدم. 🔹 دو سه روز بعد از عقدمان یک روز که منزلشان بودم، حاج آقا من و محمد حسین را صدا کرد و کمی نصیحت‌مان کرد. مثلاً گفت: ✅ «احترام بین خودتان را حفظ کنید و اگر کدورتی بینتان پیش آمد سعی کنید بین خودتان بماند، و خودتان حل و فصلش کنید.» گفت: 💠 «الان این جا ایستادید، فکر کنید ده سال آینده می خواهید کجا باشید؟ چه شغل و موقعیتی داشته باشید؟ از الان فکرش را کنید.» منظورش این بود توی زندگی‌تان هدف گذاری کنید و برای رسیدن به آن تلاش کنید. 🔸 حاج آقا چند روز بعد عازم سوریه شد و دیگر نشد که خیلی از نزدیک با ایشان صحبت کنم. اما برای تعطیلات عید دو هفته‌ای رفتیم سوریه پیش حاج آقا و همین باب شناخت بیشتر من نسبت به ایشان شد. 💞 مهر و محبت حاج آقا نسبت به همه ما خیلی خاص بود. این محبت به وضوح در کلام و رفتار حاج آقا حس می شد. حتی روی صدا کردن ما دقت داشت. 🔖 روی ادامه تحصیل ما خیلی سفارش می‌کرد. می‌گفت: «درس خواندن را رها نکنید و تا جایی که می‌توانید پیش بروید.» ⏪ ادامه دارد... ✍🏻 برگفته از 🎙 راوی: عروس شهید زاهدی 📿 شادی روح شهدا صلوات الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم •┈┈•❀🕊🍃🌺🍃🕊❀•┈┈• ☑️ کانال رسمی شهید محمد رضا زاهدی
کانال رسمی شهید محمد رضا زاهدی
💠 آرام جان | شهید محمدرضا زاهدی در بیان عروس آخرشان، خانم صالحی 5⃣ #قسمت_پنجم درست مثل پدر •┈┈•❀🕊🍃
❤️ آرام جان 5⃣ درست مثل پدر 💐 حواسشان به مناسبت‌های مختلف بود. مثلاً یادم هست یک شب فقط برای تبریک تولد من تماس گرفت، هم ذوق کرده بودم، هم متعجب بودم، چطور حاج آقا با این همه مشغله و کار، حواسشان به روز تولد من بوده است. این برنامه حاج آقا برای همه اعضای خانواده بود و در مناسبت‌های مختلف حتماً تماس می‌گرفت. 🔸 صحبت‌ها و نظراتشان همان صحبت‌ها و نظرات رهبر معظم انقلاب بود، و هر چه ایشان می‌گفتند برایش حجت بود. به ما تاکید و توصیه می‌کرد که حواسمان باشد آقا چه می‌گویند و چه می‌خواهند. ❤️ هر چه می‌گذشت، شناخت من و به نسبت آن، علاقه و ارادتم نسبت به حاج آقا بیشتر می‌شد و درست مثل پدر خودم دوستش داشتم. 🌷 حاج آقا توکل عجیبی داشت. در رفتار و گفتارش منتظر شهادت بود. یادم هست چند ماه قبل از شهادتش رفتیم سوریه دیدنش. ظاهراً شرایط سوریه آرام بود اما یک شب جایی را با موشک زدند. ما خیلی ترسیده بودیم اما در نگاه و رفتار حاج آقا ذره‌ای ترس و اضطراب نبود. حتی به شوخی گفت: «به ما که نمیخوره، ولی خوردم خورد.» 🌹 سیزده فروردین که خبر شهادت حاج آقا رسید، ما خانه خودمان بودیم. داشتم سفره افطار را آماده می‌کردم. محمد حسین تازه از سرکار رسیده بود، اما تلفنش یک دم زنگ می‌خورد. همه سراغ حاج آقا را می‌گرفتند. تلفن من هم همین طور بود. یک سره زنگ میخورد. 🔉 اذان را گفتند. نشستیم سر سفره اما تماس‌های محمد حسین بیشتر شد. محمد حسین نگران شده بود. از صورتش پیدا بود، اما به اصرار من چند لقمه ای خورد. محمد حسین گفت: «حتماً اتفاقی افتاده!» زدیم شبکه خبر. زیرنویس نوشته بود، کنسولگری ایران توی دمشق را زده‌اند. 💢 کمی بعد هم اسم حاج آقا زیرنویس شد. محمد حسین شوکه شده بود. همان طور که ایستاده بود دست و پایش به وضوح می‌لرزید؛ خودم حال بهتری نداشتم، اما باید محمد حسین را آرام می‌کردم. کمکش کردم بنشیند. کمی که حالش بهتر شد، آماده شدیم و رفتیم منزل مادربزرگ محمد حسین. حاج خانم آن جا بود. ✍🏻 برگفته از 🎙 راوی: عروس شهید زاهدی 📿 شادی روح شهدا صلوات الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم •┈┈•❀🕊🍃🌺🍃🕊❀•┈┈• ☑️ کانال رسمی شهید محمد رضا زاهدی
کانال رسمی شهید محمد رضا زاهدی
💠 با ولایت تا شهادت | شهید محمدرضا زاهدی در بیان سردار علی فدوی 🔸 ان شاء الله در چند شب پیش‌رو بخش
💠 با ولایت تا شهادت 1️⃣ پاسداری که تمام مراحل پاسداری را طی کرده بود 🔸 من شهید زاهدی را از زمان جنگ می‌شناسم؛ از زمانی که فرمانده گردان بود. بعد از شهادت شهید خرازی فرمانده لشکر شد. بنده در لشکر امام حسین (ع) نبودم اما رفت و آمدم به این لشکر خیلی زیاد بود؛ چون معمولاً در یکی از قرارگاه‌ها بودم و این قرارگاه‌ها هم به نوعی لشکرهای متفاوتی داشتند. 🌷 رفاقت خیلی نزدیکمان بعد از زمان جنگ شروع شد. در سال‌های بعد از جنگ، مدتی همه پاسدارها و مسئولین سپاه، وقتی که می خواستند درس را ادامه دهند، جغرافیا می خواندند. همه مشغول درس خواندن شده بودند؛ ولی من و آقای زاهدی هنوز مشغول درس نشده و به دانشگاه نرفته بودیم. این در حالی بود که شش ترم از مدت تحصیل بقیه دوستان می‌گذشت. آن‌ها دائماً به ما اشکال می‌گرفتند که چرا شما وارد دانشگاه نمی‌شوید؟ 🔹 آن زمان شهید زاهدی فرمانده لشکر قدس گیلان بود و من هم در اطلاعات نیروی دریایی سپاه مشغول بودم. ما با هم در یک دانشگاه درس خواندیم، با افرادی از مسئولین سپاه، همچون شهید احمد کاظمی، آقای باقری و آقای رشید هم درس بودیم. ترم اول هم نگذاشتیم که بفهمند پاسدار هستیم؛ ولی ترم دوم فهمیدند که مثل این دوستان پاسداریم. خب ارتباطاتمان هم با هم دیگر خیلی زیاد بود. 🔰 آقای زاهدی از عزیزانی بود که تمام مراحلی را که یک پاسدار باید برای رسیدن به درجات و مراتب فرماندهی طی کند، طی کرده بود، و این مساله خود یک حسن بسیار بزرگی برای ایشان است. اگر کسی مراتب فرماندهی را به درستی از رده‌های پایین تا بالا طی نکند، نواقصش در یک جایی بروز خواهد کرد؛ ولی شهید زاهدی کسی بود که این مراتب را به خوبی پشت سر گذاشته بود. 🔺 آقای زاهدی مجروحیت‌هایی داشت که در سر بزنگاه‌ها، حرکاتی را که دیگران می‌توانستند انجام بدهند، نمی‌توانست انجام دهد. این روایت درباره ایشان در عملیات کربلای ۵ مشهور است که خود ایشان و شهید حاج قاسم سلیمانی و حاج مرتضی قربانی آن را بازگو می‌کردند؛ 🔥 در قسمتی از عملیات، آن قدر حجم آتش سنگین شد که برای رفتن از یک نقطه به یک نقطه دیگر باید همه می‌دویدند؛ اما ایشان به دلیل شرایط جسمی‌شان، انگار که دارد در پارک قدم می‌زند، راه می رفت و نمی‌توانست بدود و این در شرایطی بود که شدت آتش دشمن بسیار زیاد بود، و این خواست خدا بود که در آن جا شهید نشود. ♻️ سالم ماند تا بعد از جنگ منشا خیرات و کارهای بزرگی شود. چه در کارهای داخلی و چه در مدت این ۱۴ سالی که به لبنان رفتند. ⏪ ادامه دارد ... ✍🏻 برگفته از 🎙 راوی: سردار 📿 شادی روح شهدا صلوات الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم •┈┈•❀🕊🍃🌺🍃🕊❀•┈┈• ☑️ کانال رسمی شهید محمد رضا زاهدی
کانال رسمی شهید محمد رضا زاهدی
💠 با ولایت تا شهادت | شهید محمدرضا زاهدی در بیان سردار علی فدوی 2⃣ #قسمت_دوم شهید زاهدی هر سه مشخص
💠 با ولایت تا شهادت 2⃣ شهید زاهدی هر سه مشخصه پاسدار، به بیان مقام معظم رهبری را دارا بود 🔹 بعد از جنگ، شهید زاهدی این فرصت را پیدا کرد تا مراتب فرماندهی را طی کند و حتی تا مرتبه فرماندهی نیرو هم پیش برود. ایشان فرمانده دو نیروی سپاه بودند؛ هم فرمانده هوافضای سپاه و هم فرمانده نیروی زمینی سپاه. 🔸 در مدت ۳۶ سال بعد از جنگ منتظر بود و در نهایت مانند امیرالمومنین (ع)، که خداوند انتظارش را در عالی‌ترین جایگاه انتظار یعنی شهادت به پایان رساند، به ایشان هم مقام شهادت را عطا کرد. 🌹 شهادت شهید زاهدی و همراهانشان علت مهمی شد تا آن حرکت بزرگ، یعنی حمله به اسرائیل شکل بگیرد و ما در مقام پیروزی قرار گرفتیم و دنیا این معنا را فهمید. 🔰 شهید زاهدی یک پاسدار کامل بود. پاسدار حواسش خیلی جمع است و به همین دلیل به او پاسدار انقلاب اسلامی گفته می‌شود. انقلاب اسلامی هم یعنی خود اسلام. شما در طول عمر حضرت امام (ره) و در طول رهبری امام حاضر ما، امام خامنه‌ای (مد ظله العالی) یک کلمه کمتر و یا یک کلمه بیشتر از اسلام را نمی‌توانید پیدا کنید. انقلاب اسلامی، یعنی خود اسلام. 💢 کسی که پاسدار انقلاب اسلامی است، اول باید از خودش پاسداری کرده باشد. آقای زاهدی مراقب خودش بود، هم در انجام واجبات و هم مستحبات. من شاهد این مسأله بودم که ایشان در طول این سال‌های طولانی رفاقت و دوستی نزدیکی که با هم داشتیم، مواظب و مراقب خودش بود. 📄 در جمله‌هایی که امام خامنه‌ای (مد ظله العالی) درباره مشخصه‌های پاسدار فرمودند، نکات زیادی وجود دارد. حضرت آقا در سه مشخصه این نکات را خلاصه کردند؛ ✅ ایمان، ✅ باور به خدا، ✅ و ابتکار عمل. شهید زاهدی هر سه مشخصه را داشتند.‌ زاهدی در طول عمرش این سه ویژگی را داشت. 🔻 ما هیچ وقت یاس و خمودگی از ایشان ندیدیم همواره قبراق و با نشاط بودند. ایشان در بزنگاه‌ها و شرایط حساس و در کار به شدت جدی بود؛ اما در دوستی و غیر از کار، بسیار بسیار خودمانی رفتار می‌کرد. 🟤 آقای زاهدی مجروحیت‌های جسمی فراوانی داشت. همیشه در ناحیه پا حس می‌کرد که انگار در برف و سرما به سر می‌برد، به نحوی که در تابستان چهار تا جوراب پشمی می پوشید تا پایش یخ نکند، به راحتی هم نمی توانست راه برود و این مجروحیت کم ترینش بود. چندباری هم تحت عمل جراحی قرار گرفت. 🔸 ایشان خداوند متعال را در بی‌نظیرترین و بالاترین وجه ممکن ملاقات نمود؛ با شهادت آن هم به دست خبیثت‌ترین خبیثان عالم، این شهادت‌شان هم باعث بی‌مانند ترین اقدامات ما در طول ۴۵ سال انقلاب علیه اسرائیل گردید و انقلاب اسلامی یک قاعده و روال جدید در دنیا به وجود آورد. خداوند روح ایشان را شاد کند، إن شاء الله. ⏪ ادامه دارد ... ✍🏻 برگفته از 🎙 راوی: سردار 📿 شادی روح شهدا صلوات الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم •┈┈•❀🕊🍃🌺🍃🕊❀•┈┈• ☑️ کانال رسمی شهید محمد رضا زاهدی
کانال رسمی شهید محمد رضا زاهدی
💠 با ولایت تا شهادت | شهید محمدرضا زاهدی در بیان سردار علی فدوی 3⃣ #قسمت_سوم تابع دستور ولیّ 📷 تص
💠 با ولایت تا شهادت 3⃣ تابع دستور ولیّ 🔸 آقای زاهدی در عمل به گونه‌ای رفتار می‌کرد که همه به خوبی می‌فهمیدند که ایشان طبق دستورات ولایت عمل می‌کند. برایش مهم نبود در چه رده و مرتبه‌ای در سپاه خدمت کند. کسی که مدتی فرمانده نیرو بوده بالطبع نمى‌آيد دو رده پایین‌تر کار کند؛ اما ایشان این گونه نبود. منتظر بود ببیند چه دستوری از ناحیه ولایت برایش صادر می‌شود تا به آن جامه عمل بپوشاند. 🔹 در این چند سالی که به لبنان رفت، از نظر سلسله مراتب نیرو، چند رده پایین‌تر از فرمانده نیرو بود؛ ولی وقتی دستور رسید، ایشان بلند شد و رفت. چون ولایت پذیر بود. این اطاعت و حضور ۱۴ ساله در لبنان باعث و منشا خیرات و برکات فراوانی گردید. 🌷 ۱۴ سال حضور ایشان در لبنان، یعنی جبهه مقاومت، یکی از موفق‌ترین نیروهای جبهه مقاومت که همه دنیا دارند از آن حرف می زنند حزب الله است. خیال همه ما بابت حضور ایشان در آن منطقه در طول این ۱۴ سال راحت بود. ✊🏻 سپاه طبق دستوری که امام جامعه مبنی بر این که هر کجا ظلمی باشد ما از مظلوم دفاع می‌کنیم در لبنان حضور یافت. این امر ولایت، مبتنی بر آیات قرآن است که در اصل دوم قانون اساسی نیز تجلی یافته و به صراحت آمده است. 🔰 آقای زاهدی در لبنان این اصل را به خوبی دنبال کرد و یکی از موفق ترین جبهه‌های مقاومتی که همه عالم آن را می‌شناسند، جبهه‌ای است که در لبنان تشکیل شده است. ایشان در طول این ۱۴ سال این زحمات را کشیدند که اذعان همه عالم به سربلندی جبهه مقاومت به دلیل همین زحمات است. 👈🏻 آقای زاهدی در کسوت یک فرمانده توجه و حساسیت زیادی هم به بیت‌المال داشت. البته حالا که به درجه شهادت رسیده، آن حساسیت ها و دقتشان به رعایت بیت‌المال و حق‌الناس به ذهن خطور می‌کند. همیشه یک مقدار پول کنار می‌گذاشت که در صورت استفاده از بیت‌المال و پیش آمد حق‌الناس از آن پول جبران کند. ⏪ ادامه دارد ... ✍🏻 برگفته از 🎙 راوی: سردار 📿 شادی روح شهدا صلوات الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم •┈┈•❀🕊🍃🌺🍃🕊❀•┈┈• ☑️ کانال رسمی شهید محمد رضا زاهدی
کانال رسمی شهید محمد رضا زاهدی
💠 با ولایت تا شهادت | شهید محمدرضا زاهدی در بیان سردار علی فدوی 4⃣ #قسمت_چهارم کار برای خدا تا آخ
💠 با ولایت تا شهادت 4⃣ (قسمت آخر) کار برای خدا تا آخرین نفس 🔸 شهید زاهدی حواسش جمع بود که یک روز بی کار نباشد. دردهای ناشی از همان مجروحیت‌ها فشار می‌آورد و ممکن بود که ایشان را از پا بیاندازد. 🔹 یک روز قبل از شهادت از ساعت نه صبح تا دوازده در منزل با هم جلسه داشتیم و بعد هم به دفتر کارم آمدیم و بعد از نماز جلسه را تا ساعت چهار و نیم عصر ادامه دادیم. بعد هم ایشان با دوستان به سرعت به سمت مشهد مقدس رفتند که بنده فکر می‌کنم در محضر حضرت امام رضا (ع) شهادت را از خدا گرفته باشند. چون من این احساس را نداشتم که باید با آقای زاهدی خداحافظی کنم و دیگر نمی توانم ایشان را ببینم. 🥀 نیم ساعت بعد از رسیدن ایشان به سوریه و ورودشان به ساختمان کنسولگری آن جنایت اتفاق می‌افتد و به شهادت می‌رسند. 🔸شهید زاهدی یک لحظه فارغ از فعالیت آن هم با حجم بالا نبود، ما احتمال نمی‌دادیم که صهیونیست‌ها چنین حماقتی را مرتکب شوند و الان هم مصالح‌شان را متوجه نیستند. حتی بعضی مواقع آمریکایی‌ها هم این مصالح را به آن‌ها متذکر می‌شوند باز هم نمی‌فهمند، در حالی که آمریکایی‌ها حکم فرماندهی را برای آن‌ها دارند. همان طوری که آن‌ها از روز اول جنگ غزه ورود کردند و فرماندهی را به دست گرفتند که هنوز هم ادامه دارد و این حماقت اسرائیلی‌ها از این جنبه، جای تامل دارد. 🤲🏻 ما این طمع را داریم که خودمان هم مثل شهید زاهدی به شهادت برسیم و امیدواریم که او کمک کننده ما هم باشد، چون شهدا کمک کننده هستند؛ اول به اهل بیت خودشان و بعد هم به دوستان‌شان. بنده به عنوان یک دوست خوشحال هستم که به چنین درجه ای رسيد. 🌹 البته همه اعضای خانواده ایشان هم به این مسأله اذعان دارند که بیش از چهل سال است منتظر چنین روزی بوده‌اند که خبر شهادت ایشان را بیاورند. بنده اصلاً احساس نمی‌کنم که آقای زاهدی حضور ندارد و کاملا حضورشان را در کنار خودم حس می‌کنم که البته این یکی از ویژگی‌های شهداست. 🌷 توجهی که بعد از شهادت شهید زاهدی به ایشان شد یا در قضیه تشییع پیکر شهید سلیمانی، آن غوغایی که در کشور، در منطقه و در بعضی از کشورهای دنیا به پا کرد به این خاطر است که اثرگذاری شهید به سرعت به وجود می‌آید. این توجه دل‌ها به این شهیدان کار خداست؛ چون صاحب دل‌ها خداست. شهدا به آن چیزی که خدا دستور داده عمل کردند. لذا بعد از شهادت دیگر خداست که دل‌ها را متوجه آن‌ها می‌کند. ✍🏻 برگفته از 🎙 راوی: سردار 📿 شادی روح شهدا صلوات الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم •┈┈•❀🕊🍃🌺🍃🕊❀•┈┈• ☑️ کانال رسمی شهید محمد رضا زاهدی
کانال رسمی شهید محمد رضا زاهدی
💠 در پناه ایمان | شهید محمدرضا زاهدی در بیان حجت الاسلام و المسلمین آقاتهرانی 📝 این گفت‌و‌گو به قلم
💠 در پناه ایمان | خاطراتی از حجت الاسلام آقاتهرانی در مورد شهید زاهدی 🔸 عملیات فاو پیچیدگی خاصی داشت. هیچ چیز آن مشخص نبود. عراق هیچ تحرکی نداشت و ما نمی‌دانستیم آن طرف چه خبر است. آن زمان علی آقای زاهدی به تیپ قمر رفته بود و تیپ به لشکر تبدیل شده بود. لشکر قمر، در منطقه‌ای در دارخوین با فاصله کمی از لشکر امام حسین (ع) مستقر بود. 🔹 به من گفت: «علی به شما علاقه داره، شما باهاش برید.» من هم اطاعت کردم. مرا نزد آقای زاهدی بردند. ابتدا احوال پرسی کردیم و بعد هم درباره عملیات توضیحاتی داد. 🌙 شب عملیات در سنگر فرماندهی نشسته بودیم. در سنگر هفت هشت طلبه و جمعی از فرماندهان حضور داشتند. حتی آقای کریم نصر که فرمانده پیشین تیپ و حالا قطع نخاعی بود هم روی تخت به صورت دراز کشیده برای کمک آمده بود. ناگهان علی آقا بدون مقدمه طلبه ها را یکی یکی اسم برد و گفت باید برگردین پشت جبهه و پشت عملیات باشین. من خیلی خوشحال شدم که اسم مرا نبرد بعد که آن‌ها رفتند گفت من دلم می‌خواد قرآن بالای سر بچه ها بگیرید. من هم همین کار را کردم، و یادم هست که آیه .... ثبت اقدامنا و انصرنا على القوم الكافرین (سوره بقره آیه ۲۵۰) را می‌خواندم. 🌷 همه چیز آن عملیات عالی بود. وقتی به فاو رسیدیم علی آقا نگذاشت سخنرانی کنیم و یا نماز جماعت بخوانیم؛ چون عراقی‌ها به طور مداوم آتش روی سرمان می‌ریختند و واقعا خطرناک بود. ▫️ پس از آن عملیات به او گفتم که هر وقت لازم است که من در لشکر باشم، شما بگویید و من می‌آیم. قراری هم گذاشته بودیم که هر وقت حضور من لازم بود، علی آقا به مادرم تلفن بزند و احوال مرا بپرسد. چون گاهی پیش می‌آمد که در لشکر بودم؛ اما کاری نبود از طرفی در قم هم که بودم با شنیدن هر خبری از جنگ، دلم برای جبهه پر می‌کشید، و با خودم می‌گفتم نکند حالا باید در آن جا میبودم. این قرار ما واقعا کمک خیلی خوبی بود. ✳️ این نکته هم مهم هست که او به عنوان فرمانده بهتر می‌دانست که چه زمانی به حضور من نیاز است؛ در زمان عملیات یا پدافند و یا بعد از آن، او بود که می دانست نیروها چه زمانی به سخنرانی، همراهی یا روضه و توسل احتیاج دارند. 🔺 یکی از زمان‌هایی که مرا به لشكر فراخواند، مربوط به زمانی است که همه بچه‌ها در یک کانال وسط خاکریزی در موازات اروند مستقر شده بودند و فرماندهی، بیسیم‌چی‌ها و .... همه در این کانال بودند. قرار بود یک گردان جدید بیاید و با یکی از گردان‌های فعلی جایگزین شود. علی آقا گفت: «دادا دلم می‌خواد به این بچه ها نفری یه کپسول بدی. کوچیک و مختصر در گوش هر کسی یه جمله بگو و رد شو. اینا معلوم نیس تا یه ساعت دیگه زنده بمونن. دادا بپر برو جلو به استقبال.» 💭 یک لحظه به ذهنم آمد که علی می‌گوید بپر بالا، خب من برم بالا که تیر می‌زنند به سرم. آمدم سرم را پایین بگیرم اما با خودم گفتم: «مرتضی تو تا حالا هی گفتی من بیکارم حالا که بهت کار دادن چی میگی؟ بلند شو اگر زدن هم زدن.» این‌ها که از ذهنم گذشت، مثل برق پریدم و رفتم. 📣 همان زمان صدای سوت خمپاره‌ای آمد. علی فریاد زد: «مرتضی بیفت رو خاک» من خودم را روی خاک انداختم. خمپاره صاف آمد بالای کانال و توی کانال افتاد. دقیقاً همان جایی که چند دقیقه پیش کنار بچه‌های شنود و بی سیم نشسته بودم. اجزای بدن بچه ها قطعه قطعه شد و بیرون افتاد؛ اما من دقیقاً چون بالای کانال بودم طوری نشدم. علی دوباره فریاد زد به بچه های تعاون بگو بیان. من آن جا یاد گرفتم که اگر همیشه برای خدا کار کنیم و آن کار را درست انجام بدهیم، تقدیرات خدا به موقع اتفاق خواهند افتاد. 🔰 علی متدین بود، خیلی هم متدین بود. حاضر نبود سر چیزی معصیت کند. در وادی سیاست هم تنها شاخصه‌اش ولی فقیه بود. مثلاً گاهی ممکن است ما درباره حرف‌های ولی فقیه نظری بدهیم، موافقت و مخالفت کنیم؛ اما او این طور نبود. قرآن می‌فرماید خداوند خودش به آدم‌هایی که اهل عمل هستند، بصیرت و فرقان می‌دهد؛ و علی آقا واقعا بصیرت داشت. او در تمام این سال‌ها مسیرش را تغییر نداد، یک خط سیری داشت و همان را از زمان جنگ و تا همین روزهای پیش از شهادتش ادامه داد. آن هم این بود که واقعاً با دنیا معامله نمی‌کرد. کارهای خوبی را که انجام می‌داد مفت به دنیا نمی‌فروخت. ✍🏻 برگفته از 📿 شادی روح شهدا صلوات الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم •┈┈•❀🕊🍃🌺🍃🕊❀•┈┈• ☑️ کانال رسمی شهید محمد رضا زاهدی
کانال رسمی شهید محمد رضا زاهدی
💠 سرباز ولایت | خصوصیات بارز شهید زاهدی به بیان حجت الاسلام والمسلمین احمد سالک 📝 این گفت‌و‌گو به
💠 سرباز ولایت 1⃣ جوان‌ها ببینید؛ شهید زاهدی در ۲۱ سالگی فرمانده لشکر شد. 🔻 شهید سردار زاهدی در ۱۶ یا ۱۸ سالگی به کردستان رفت و در گروه ضربت سپاه فعال شد. این گروه، عملیات نظامی علیه گروهک کومله و دموکرات انجام می‌داد و شبیه چریک‌ها و کماندوها عمل می‌کرد. فرمانده این گروه ضربت، آقای بود. واقعاً کار و صحنه نبرد در کردستان سخت بود. کردستان دو مقطع برای سپاه اصفهان داشت؛ یک مقطع قبل از جنگ و یک مقطع هم بعد از جنگ. 🌹 در مقطع قبل از جنگ، افرادی مثل شهید حاج حسین خرازی حضور داشتند. او در اوایل تشکیل سپاه اصفهان، مسئول اسلحه خانه بود. حاج حسین خرازی فردی بسیار منظم و خوب بود. جبهه جنگ که به منطقه جنوب کشیده شد، ایشان به همراه شهید زاهدی و همه بچه‌های اصفهان به منطقه دارخوین اهواز رفتند و در شهرک انرژی اتمی دارخوین مستقر شدند و ما تمام نیروی سپاه اصفهان را به آن جا بردیم و مستقر کردیم. 🔸 در همین زمانِ حضور بچه‌های سپاه اصفهان در کردستان، یعنی در سال‌های ۵۸ و ۵۹، بنده را به عنوان مسئول بسیج کل کشور معرفی کردند و به جای بنده در سپاه اصفهان، حاج آقای نمازی آمدند. 🔹 شهید زاهدی بعد از کسب تجربه، در عملیات‌های فرمانده کل قوا خمینی روح خدا، ثامن الائمه، بيت المقدس و بعد هم در عملیات رمضان شرکت کرد. 🔻 تجربه حضور در کردستان و جبهه جنوب، شجاعت، اخلاص، معنویت باطنی، تدبیر و قاطعیتش در فرماندهی و تسلط بر نیروها، سبب این انتصابش شده بود. باید امروز این حرف را به همه جوان‌ها گفت که ببینید شهید زاهدی در سن ۲۱ سالگی، فرمانده یکی از مهم‌ترین لشکرها در زمان دفاع مقدس شد و هزاران نیرو زیر دست ایشان بود. 🌷 او در مدت فرماندهی، واقعا لشکر را بازسازی و متحول کرد و حرکت رو به جلویی را در لشكر شکل داد و بارها و بارها هم در عملیات‌های مختلف از ناحیه پا و شکم مجروح و حتی دچار عارضه شیمیایی شد. 🔹 به خاطر همین فرماندهیِ در زمان دفاع مقدس، بعد از جنگ، به سِمَت فرماندهی نیروی زمینی سپاه منصوب شده و به فعالیت ادامه داد. سردار زاهدی در طول این مسئولیت و مسئولیت‌های بعدی، شایستگی‌های زیادی را از خود نشان داد. ⏪ ادامه دارد ... ✍🏻 برگفته از 🎙 راوی: حجت الاسلام و المسلمین احمد سالک 📿 شادی روح شهدا صلوات الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم •┈┈•❀🕊🍃🌺🍃🕊❀•┈┈• ☑️ کانال رسمی شهید محمد رضا زاهدی
کانال رسمی شهید محمد رضا زاهدی
💠 سرباز ولایت | خصوصیات بارز شهید زاهدی به بیان حجت الاسلام والمسلمین احمد سالک 2⃣ #قسمت_دوم مبار
💠 سرباز ولایت 2⃣ مبارزه مستقیم با اربابان شاه 🔸 ما اطاعت را در رابطه با افرادی همچون شهید زاهدی و این گونه معنا می‌کنیم: 👈🏻 امتثال امر از فرماندهی کل قوا و ولایت. 👈🏻 امتثال امر از اطاعت هم بالاتر است. 👈🏻 امتثال امر، یعنی هر کجا نگاه و قدم رهبری به آن نقطه رفت و یا قرار داده شد، نگاه و قدم بعدی از طرف نیرو باشد. همان ارتباطی که مالک اشتر با امیرالمومنین (ع) داشت، این شهید هم همان نوع ارتباط را داشت. این نوک قله توحیدی شخصیتی والا و رفیع شهید زاهدی است. 🔹 به خاطر حفظ اسلام و پیروزی جبهه حق بر جبهه باطل خیلی خودداری کرده و بسیاری از مسائل و اتفاقات را هضم می‌کرد. چون هدف بلندی را دنبال می‌کرد، در کار تلخی برخوردها و حاشیه‌ها را اصلاً نمی‌دید و از آن‌ها به سرعت می‌گذشت؛ و همین باعث پیش رفت و سرعت ایشان برای دست یابی به اهداف والا بود، و همیشه هم کارش پیش می‌رفت و نمی‌گذاشت مانع در کار شود. 🔰 ایشان با همین شخصیت برجسته و بارز و نشان دادن لیاقت‌های فراوان از خویش، به نیروی سپاه قدس انتقال یافت. در سپاه قدس برای نبرد عليه جبهه استکبار در عرصه بین المللی انتخاب شد، و در همان ابتدای امر به سمت لبنان رفت. ♦️ یک تفاوتی بین مبارزات بنده در سن ۱۹ سالگی در زمان رژیم پهلوی و مبارزات شهید زاهدی در سال‌های اخیر وجود دارد. ما در زمان قبل از پیروزی انقلاب اسلامی با شاه می‌جنگیدیم؛ چون شاه مزدور آمریکا و انگلیس و اسرائیل بود. در همان زمان و به دلیل همان مبارزات، چندین مرتبه توسط ساواک دستگیر شده و شکنجه شدم و خیلی از زندان‌های ایران را دیده‌ام؛ 🔻 اما شهید زاهدی در طول سال‌های گذشته تا زمان شهادت مستقیماً با اربابان شاه می‌جنگید. یعنی میدان مبارزه و عملیات بعد از گذشت ۴۶ سال از داخل کشور به عرصه بین‌المللی تبدیل شده بود و این مسأله، گستردگی میدان نبرد با استکبار را نشان می دهد. ⏪ ادامه دارد ... ✍🏻 برگفته از 🎙 راوی: حجت الاسلام و المسلمین احمد سالک 📿 شادی روح شهدا صلوات الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم •┈┈•❀🕊🍃🌺🍃🕊❀•┈┈• ☑️ کانال رسمی شهید محمد رضا زاهدی
کانال رسمی شهید محمد رضا زاهدی
💠 سرباز ولایت | خصوصیات بارز شهید زاهدی به بیان حجت الاسلام والمسلمین احمد سالک 3⃣ #قسمت_سوم شهید
💠 سرباز ولایت 3⃣ شهید زاهدی قدرت تفکر را از آمریکا گرفت! 🔸 من هرگز این جمله حضرت امام (ره) از یادم نمی رود که خطاب به ملت ایران فرمودند: «شما باید قدرت تفکر را از دشمن بگیرید.» با تعدادی از دوستان جلساتی مخفی و زیرزمینی داشتیم. توی آن جلسات بعد از این فرمایش حضرت امام (ره)، این مسأله مطرح شد که بالاخره چه کار کنیم که قدرت تفکر را از دشمن بگیریم؟ و خب طرح‌های زیادی هم عنوان شد و این طرح پیاده شد که روز بعد از آن جلسه سه تجمع را در سه نقطه از اصفهان سامان دادیم. 🔻 یک نقطه‌اش، با بنده و آقای نباتی بود که مأمور به تشکیل تجمع در دبیرستان صائب در محله شاپور شدیم. قرار شد که پنج دقیقه مانده به ساعت چهار بعد از ظهر که کلاس‌ها تعطیل می‌شوند و معلم‌ها از کلاس‌ها بیرون می‌آیند از هر سه طبقه دبیرستان سه تا از بچه ها فریاد بزنند: «یا مرگ یا خمینی» که وقتی همین مسأله اتفاق افتاد، به یکباره تعداد سیصد نفر از دانش آموزان با همین شعار بیرون آمده و به دنبال ما راه افتادند. ⛔️ با این تجمع شاپور را بستیم و تا فلکه چوب شاه آمدیم. در همان ساعت، بچه‌های دیگر هم یک تجمع در هنرستانی که در خیابان احمدآباد بود به راه انداخته بودند و از آن جا به سمت فلکه احمد آباد و نقاط دیگر شهر حرکت کرده بودند. 📻 ما روی بیسیم تیمسار تقوی، رئیس ساواک اصفهان شنود داشتیم که به نیروهایش فحش و ناسزا می‌داد و می‌گفت: «این چه شبکه پنهانی است که من از وجودش بی‌خبرم! در آنِ واحد، در سه نقطه شهر تجمع گذاشته و با این کار پدر من را در آوردند. شما دارید چه کار می‌کنید؟!» 🔻 شهید زاهدی هم، در سوریه و لبنان ماموریت پیدا کرد و بعد هم میدان‌دار جبهه فلسطین شد. در واقع افرادی همچون شهید زاهدی، شهید سلیمانی و شهید حجازی نیز که دائم در سوریه و لبنان بودند، قدرت تفکر را از آمریکا و اسرائیل و انگلیس گرفته بودند. این مسأله خیلی قیمت و ارزش دارد. ✳️ چون به فاصله ده روز بعد از شهادت آقای زاهدی دنیای استکبار در یک برزخ امنیتی و نظامی فرو رفت که ایران چگونه می‌خواهد انتقام حمله به کنسولگری‌اش در دمشق را بگیرد؟ در واقع این ده روز مرگ تدریجی آنها بود، این یعنی گرفتن قدرت تفکر از دشمن. ❌ این مسأله آن جایی خودش را نشان می‌دهد که بایدن به نتانیاهو گفت: حق حمله به ایران را نداری! یعنی به این جا رسیدند و چندین نامه هم رد و بدل شد. بنابراین شهید زاهدی، شخصیتی پرورش یافته در میدان مبارزه در طول این چهل سال بود. ⏪ ادامه دارد ... ✍🏻 برگفته از 🎙 راوی: حجت الاسلام و المسلمین احمد سالک 📿 شادی روح شهدا صلوات الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم •┈┈•❀🕊🍃🌺🍃🕊❀•┈┈• ☑️ کانال رسمی شهید محمد رضا زاهدی
کانال رسمی شهید محمد رضا زاهدی
💠 سرباز ولایت | خصوصیات بارز شهید زاهدی به بیان حجت الاسلام والمسلمین احمد سالک 4⃣ #قسمت_چهارم ما
💠 سرباز ولایت 4⃣ ما فقط تابع ولایتیم 🌷 چهار روز قبل از شهادتش، با ایشان یک جلسه چهار، پنج ساعته داشتم. حرف‌های زیادی در آن جلسه زدیم. در آخر جلسه ایشان به من گفت: «آقای سالک! در آینده نزدیک خبرهای خیلی خوبی برای ملت ایران داریم!» ولی دیگر هیچ توضیحی نداد. بعد هم به زیارت امام رضا (ع) شتافت، و از آن جا هم به سمت سوریه پرواز کرد. ▫️ خب با این جمله ایشان، بنده منتظر خبرها و اتفاقاتی بودم. این مسأله، مسأله بسیار مهمی است که علی‌رغم انواع و اقسام حمایت‌های دنیای استکبار از اسرائیل، شهید زاهدی و حاج رحیمی و دوستانش، قدرت تفکر را از آن‌ها می‌گیرند و این مسأله برای ما بسیار ارزشمند است. به اعتقاد بنده، مفهوم سربازی ولایت یعنی همین. 🔸 شهید زاهدی به بنده می‌گفت: «هر دستوری که آقا به ما بدهند، انجام می‌دهیم و اگر کسی دیگری به ما چیزی بگوید، هرگز انجام نمی دهیم. ما فقط تابع ولایتیم، نه یک قدم جلوتر و نه یک قدم عقب تر.» ✅ در این عملیات غرور آفرینی که سپاه انجام داد، چند نکته وجود دارد: ۱. جهان در یک شرایط جابه‌جایی قدرت قرار گرفت که در این مسأله حرف وجود دارد. ما باید در جدول جهانی حاکمیت در آینده، سهم حکومت اسلام ناب را تسخیر کنیم و بگیریم. انقلاب اسلامی پیش‌تر مقدمه این کار را فراهم کرده است. 🔹 امام خامنه ای (حفظه الله) فرمودند: «این قرن، قرن اسلام است. این قرن، قرن معنویت است. اسلام عقلانیت و معنویت و عدالت را با یک دیگر به ملت ها هدیه می‌دهد؛ اسلام عقلانیت، اسلام تدبر و تفکر اسلام، معنویت اسلام، توجه و توکل به خدای متعال اسلام جهاد اسلام کار، اسلام اقدام این ها تعالیم خدای متعال و تعالیم اسلامی است به ما.» ⏏️ حالا ما در این جدول حاکمیتی در جهان، دیگر در مراتب پایین نیستیم و در مرتبه بسیار بالا قرار داریم. ما فقط یک قدم مانده به نوک قله برسیم. بنابراین در حاکمیت جهانی باید اسلام حاکم بشود و این مسأله یعنی بسترسازی برای ظهور حضرت مهدی(عج). ما این رسیدن به نوک قله حاکمیت اسلام در جهان را در گرو آزادی بیت‌المقدس می‌بینیم. بنابراین در این موضوع هم یک استراتژی و یک دکترین بسیار قوی نهفته است. 🌐 لذا حضرت امام یک دکترینی دارند که دارای ده اصل است که اصل اولش تفکیک‌ناپذیری دین از سیاست است و اصل دهمش نیز حکومت عدل الهی به سرپرستی حضرت حجت بن الحسن (عج) است. لذا آقا فرمودند که این حرکت به امام زمان (عج) می رسد. 📃 دکترین مقام معظم رهبری در پنج مرحله است که ما در مرحله سوم قرار داریم. انتهای دکترین مقام معظم رهبری و دکترین حضرت امام یکی است و آن هم ظهور است. این حرکت‌ها در فلسطین و سوریه و لبنان مقدمه ظهور است. ⏪ ادامه دارد ... ✍🏻 برگفته از 🎙 راوی: حجت الاسلام و المسلمین احمد سالک 📿 شادی روح شهدا صلوات الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم •┈┈•❀🕊🍃🌺🍃🕊❀•┈┈• ☑️ کانال رسمی شهید محمد رضا زاهدی
کانال رسمی شهید محمد رضا زاهدی
💠 سرباز ولایت | خصوصیات بارز شهید زاهدی به بیان حجت الاسلام والمسلمین احمد سالک 5⃣ #قسمت_پنجم (قسم
💠 سرباز ولایت 5⃣ (قسمت آخر) شهادت، حق شهید زاهدی بود 🌷 شهید زاهدی پنهان و گمنام بود و با شهادت شناخته شد. جمعیتی که برای بدرقه و تشییع ایشان آمده بودند، مخصوصاً در اصفهان، بسیار بی نظیر بود. ناگفته نماند که ایشان گفته بودند، نماز بر پیکرم را آقا می‌خوانند. مراسماتی که دارند برای این شهید برگزار می‌کنند هم بسیار باشکوه است. 🔰 ایشان در کسوت فرماندهی لشکر قدس گیلان هم چند کار بزرگ انجام داد. یکی بازسازی این لشکر بود. عملیات بسیار بزرگ علیه کومله و دموکرات در کردستان، حضور لشکر قدس در رزمایش بندر عباس که حضور بسیار پررنگ و با عظمتی بود، و خیلی کارهای دیگر که همه این‌ها از برکات وجود شهید زاهدی در طول مدت فرماندهی‌اش بر لشكر قدس بود که باعث ایجاد تحولات زیادی در این لشکر شد. 🔸 بنده اخیراً در آن جا سخنرانی داشتم، گفتند که همزمان با آن مراسم، مراسم‌های دیگری هم در شهرهای دیگر استان گیلان و همچنین در شهرهای دیگری مثل کاشان در حال برگزاری است که این نشان می‌دهد یک انسان مؤمن و فرهیخته‌ای مثل ایشان، حرکت خود را بعد از شهادت هم انجام می‌دهد. 🔹 اگر سردار زاهدی در بستر از دنیا می‌رفت، حتی به دلیل مجروحیت‌ها و یا مجروحیت شیمیایی که سال‌ها آن را تحمل می‌کرد، خوب نبود. حق ایشان شهادت بود. 🌹 در این دیدار آخرش و قبل از رفتن به سوریه، با تمامی اقوام و خویشان و دوستان و خانواده دیدار و خداحافظی کرد. از همه هم حلالیت طلبید. آن نورانیتی که ایشان بر چهره داشت، نشان می‌داد که دیگر در این سفر بازگشتی نخواهد بود. این، قسمت ایشان بود که با شهادت از دنیا برود و خدا هم نصیب‌شان کرد. ✍🏻 برگفته از 🎙 راوی: حجت الاسلام و المسلمین احمد سالک 📿 شادی روح شهدا صلوات الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم •┈┈•❀🕊🍃🌺🍃🕊❀•┈┈• ☑️ کانال رسمی شهید محمد رضا زاهدی
کانال رسمی شهید محمد رضا زاهدی
🌺 روشنای خانه | شهید محمدرضا زاهدی در بیان عروس‌شان، خانم زاهدی (همسر آقا محمد مهدی) ان شاء الله
🌺 روشنای خانه 1️⃣ نظامی ولی بسیار عاطفی 🔸 من عروس اول شهید محمدرضا زاهدی هستم. پدر شوهرم عمویم بودند و بنده با پسر اول ایشان که پسر عمویم هستند، ازدواج کردم. 🔹 با وجود این که شهید زاهدی عمویم بودند، خیلی کم ایشان را می‌دیدیم؛ چون برای مأموریت یا در لبنان بودند یا در تهران. هرچند ماه یک بار که برای دیدن پدر و مادرشان به اصفهان می‌آمدند، همه در خانه پدربزرگم جمع می‌شدیم و ایشان را در آنجا می‌دیدیم. 🌷 شهید زاهدی به علت موقعیت شغلی در شهرهای مختلفی سکونت داشتند. مدتی در رشت، مدتی در خوزستان، مدتی هم در تهران و این چند سال اخیر هم در لبنان بودند. از لبنان که می‌آمدند، وقتی من و دخترشان را می‌دیدند که هم‌بازی هستیم، خیلی خوشحال می‌شدند. با وجود این که من هشت عموی دیگر هم دارم، با دختر عمویم خیلی صمیمی بودم. 💍 سال ۸۸، زمانی که در ترم چهارم در دانشگاه در حال تحصیل بودم، عمویم مرا از پدرم خواستگاری کردند و قرار خواستگاری گذاشته شد. 💐 زمانی که به خواستگاری من آمدند، عمو تشریف نداشتند. آقامهدی، مادر شوهرم و مادرشان آمده بودند. خیلی دوست داشتم که عمویم نیز حضور داشته باشند؛ ولی خب می‌دانستم که مشغله‌های کاری زیادی دارند. 💞 وقتی من وارد خانواده عمویم شدم، دیدم که ایشان، دخترشان را در آغوش می‌گرفتند و می‌بوسیدند. این مسأله برای من جای تعجب داشت که یک مرد می‌تواند تا این اندازه عاطفی باشد؛ در حالی که یک شخصیت نظامی است. تصورم از یک فرد نظامی، فردی بسیار خشک، بسته و رسمی بود؛ ولی ایشان اصلاً این طور نبودند. 🍀 خیلی کم پیش می‌آمد که ما با عمو به سفر برویم، قبل از به دنیا آمدن فرزندم با ایشان به کربلا رفتیم. ایشان خیلی به من و همسرم تاکید می‌کرد که زود صاحب فرزند بشویم. وقتی به ایشان خبر دادیم که صاحب فرزند شده‌ایم، عمو از شنیدن این خبر خیلی خوشحال شد. وقتی در بیمارستان بودم، ایشان آمدند و به من سر زدند و من که اصلاً فکر نمی‌کردم بیایند، خیلی خوشحال شدم. 📷 عمو عکسی را که از محمد علی (فرزندمان) با گوشی همراه گرفته بودند، در لبنان روی درب منزل شان زده بودند تا دلتنگی های‌شان را با آن عکس رفع کنند. ⏪ ادامه دارد ... ✍🏻 برگفته از (با اندکی تصرف و تلخیص) 🎙 راوی: عروس شهید زاهدی 📿 شادی روح شهدا صلوات الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم •┈┈•❀🕊🍃🌺🍃🕊❀•┈┈• ☑️ کانال رسمی شهید محمد رضا زاهدی
کانال رسمی شهید محمد رضا زاهدی
🌺 روشنای خانه | شهید محمدرضا زاهدی در بیان عروس‌شان، خانم زاهدی (همسر آقا محمد مهدی) 2️⃣ #قسمت_دوم
🌺 روشنای خانه 2️⃣ اینبار متفاوت بود، و بیشتر ماند 🔸 ما همیشه از عمو می‌خواستیم که برایمان دعا کند تا صاحب فرزند دیگری شویم و ایشان هم خواسته‌مان را اجابت می‌کردند. چون می‌دانستم همیشه نماز شب میخوانند، می‌خواستم که فراموشمان نکنند. خیلی وقت‌ها با تسبیح صلوات می‌فرستادند و اگر نداشتند، با مقداری نخود این کار را می‌کردند و هر نخود، نشانه‌ی هزار صلوات بود. من آن نخودها را به عنوان تبرک برمی‌داشتم تا در غذا بریزم. 💓 وقتی عمو خبردار شدند که به خواست خدا داریم صاحب فرزند دوم می‌شویم، از شنیدن این خبر خیلی خوشحال شدند. 🌷 بعضی وقت‌ها که می‌فهمیدیم زن عمو می‌خواهد بیاید و ایشان می‌گفتند که احتمال دارد عمو هم باشند، خیلی به دیدنشان امیدوار می‌شدیم. گاهی همسرم به یکباره می‌گفت که عمو به تهران آمده و فقط چند ساعت حضور دارند. ما برای دیدنشان به تهران می‌رفتیم و در حد همان چند ساعت ملاقاتشان می‌کردیم. 🌿 عید امسال بعد از شش یا هفت ماه، نزدیک سحر بود که بی‌خبر آمدند. ما خواب بودیم. زن عمو همه را بیدار کردند و من که خیلی دلتنگ عمو بودم، بعد از مدت‌ها ایشان را دیدم. هر بار که می‌آمدند، می‌گفتند که چند روز قرار است بمانند؛ اما این بار نگفتند، و ما هم دلمان نمی‌آمد بپرسیم. اما ریحانه، دختر خواهر شوهرم هر شب از عمو می‌پرسید: فردا هم هستید؟ و ایشان هم می‌گفتند: «بله، هستم.» ما هم خوشحال می‌شدیم و هم تعجب می‌کردیم. چون سابقه نداشت. 🌙 در ماه رمضان سال‌های قبل، دعوت‌های افطار را همراه ما نمی‌آمدند؛ ولی این دفعه هر کجا دعوت شدیم آمدند. حتی جاهایی که ما فکرش را هم نمی‌کردیم. این بار از سحر روز یکشنبه تا جمعه کنار ما ماندند. 🌹 عمو گفتند که روز جمعه قرار است بیایند دنبال‌شان و بروند. در آن چند روز قرار بود یک سفر مشهد هم بروند؛ ولی به دلایلی بهم خورد و خیلی ناراحت شدند. شبِ قبل از رفتن، وقتی که از مهمانی برگشتیم، برخلاف دفعات گذشته که می‌رفتند برای استراحت، این بار چراغ‌ها را روشن کردند و خیلی سرحال و با نشاط نشستند. همه دور هم نشستیم و گرم صحبت شدیم. ⏪ ادامه دارد ... ✍🏻 برگفته از 🎙 راوی: عروس شهید زاهدی 📿 شادی روح شهدا صلوات الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم •┈┈•❀🕊🍃🌺🍃🕊❀•┈┈• ☑️ کانال رسمی شهید محمد رضا زاهدی
🌺 روشنای خانه 3⃣ حرف‌هایی که بیشتر، وصیت بودند. 📖 کمی بعد، عمو مشغول قرآن خواندن شدند و ما هم در کنار ایشان و با دوربین منزل، شروع به گرفتن عکس‌های یادگاری کردیم. من به ایشان گفتم حالا که دور هم هستیم به ما ملحق شوید، ایشان هم قرآن را بستند و شروع کردند با همه صحبت کردن. 🔸 عمو با لحنی وصیت‌گونه با پسرهایشان حرف زدند. سفارش همسرشان را کردند و گفتند: «اگر من نبودم، خیلی حواستان به مادرتان باشد.» دفعات قبل که لحن عمو این طور می‌شد، همسرم با شوخی حرف را عوض می‌کرد؛ اما این بار نتوانست و هرکاری کرد عمو حرفش را پیش برد. ✉️ ایشان سال خمسی‌شان را شب بیست و سوم ماه رمضان گذاشته بودند. به همسرم هم خیلی تاکید داشت که هر کاری در این چند شب قدر انجام بدهی ثوابش چندین برابر ایام دیگر است. همسرم نیز به تقلید از ایشان سال خمسی‌اش را در شب قدر قرار داده است. به برادر شوهرم که کارهای مالی عمو را انجام می داد، گفتند که از مال‌شان به چه اندازه کنار بگذارد. 🔹 بعد سفارش محمد علی را به ما کرد. زن عمو از این حرف ها خیلی ناراحت شدند و به آشپزخانه رفتند، چون عمو خیلی سفارش ایشان را به پسران‌شان می کرد که مبادا بگذارید تنها بماند. زن عمو هم طاقت شنیدن چنین حرف‌هایی را نداشتند. بعد از کمی صحبت و بگو و بخند و عکس گرفتن خوابیدیم. صبح فردایش هم بعد از خوردن سحری عمو به گلستان شهدا رفتند. 📣 اذان ظهر هم، عمو گفتند: «خب دیگه وقت رفتن ما شد.» نماز را به ایشان اقتدا کردیم. تا جلوی در بدرقه شان کردیم. با همه به گرمی خداحافظی کردند. 👋🏻 🌷 همیشه همسرم به اصرار دست و پای پدرشان را می بوسید. این بار هم با این که عمو مانع می‌شدند، این کار را انجام داد. عمو رفتند و ما دیگر ایشان را ندیدیم تا ملاقات در معراج شهدا ... ⏪ ادامه دارد ... ✍🏻 برگفته از 🎙 راوی: عروس شهید زاهدی 📿 شادی روح شهدا صلوات الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم •┈┈•❀🕊🍃🌺🍃🕊❀•┈┈• ☑️ کانال رسمی شهید محمد رضا زاهدی
کانال رسمی شهید محمد رضا زاهدی
🌺 روشنای خانه | شهید محمدرضا زاهدی در بیان عروس‌شان، خانم زاهدی (همسر آقا محمد مهدی) 4⃣ #قسمت_چهار
🌺 روشنای خانه 4⃣ به دخترت بگو این عکس بابا بزرگته! 🌖 شب آخر هم هر دفعه که می‌پرسیدم عمو دفعه بعدی کی می آیید؟ می گفتند: «معلوم نیست که برگردم. این بار افقی بر می گردم!» ما می انداختیم به شوخی، ولی جواب ایشان در سوالات مشابه قبلی ما هم همان بود. 🔺 هر دفعه که می رفتند، ما این احساس را داشتیم که احتمال دارد برنگردند؛ به خصوص این اواخر که چند ترور انجام شد. همیشه دلمان می‌لرزید. خبرهای بمباران، و زدن سوریه که می آمد، می‌ترسیدیم که نکند عمو شهید شده باشد. همسرم هم همیشه اخبار را پیگیری می‌کنند و دائم مشغول رصد اخبار از طریق کانال‌های خبری معتبر هستند. 🔸 شبی که عمو آن حرف‌ها را می‌زدند، من گفتم: «نگید عمو. ان شاءالله شما نوه‌هاتون رو باید داماد کنید. می‌مونید و دخترم رو هم می‌بینید.» اما عمو گفتند: «نه، یه دفعه هم دیدی که یک روزی باید عکس منو نشون دخترت بدی و به بهش بگی این عکس بابا بزرگته.» 🏴 گذشت تا روز سیزده نوروز، به خاطر شهادت امیر المومنین (ع)، بیرون نرفتیم. قبل از ظهر به همسرم گفتم که برویم بیرون کمی هوا بخوریم. پیشنهاد کرد برویم گلستان شهدا. خیلی شلوغ بود. معمولا یک راست سر مزار شهید خرازی می‌رفتیم؛ چون می‌دانستیم که عمو این شهید عزیز را خیلی دوست دارند. بیشتر هم به نیابت از ایشان می رفتیم و زیارت می‌کردیم، تا اگر تماسی گرفتند، بگوییم به نیابت از شما سر مزار شهید خرازی رفتیم. ❤️ این عشقی که عمو به شهید خرازی داشت، به ما هم سرایت کرده بود. همسرم برایم تعریف می‌کرد که عمو با شهید خرازی از زمان قبل از شهادتش رفت و آمد خانوادگی داشته اند، و از سفرها و برنامه‌هایی که با هم می‌رفتند، حرف‌هایی می‌زد. همان جا پسرم محمد علی گفت: «مامان هر کسی به گلستان شهدا میاد، سر مزار یکی از بستگانش می‌ره؛ اما ما این جا هیچ شهیدی نداریم که سر مزارش بریم.» من هم گفتم: «نه پسرم این طور نیست. این شهدا برای همه ما هستند.» ◼️ وقتی به خانه برگشتیم، من مشغول غذا و کارهای محمد علی شدم. همسرم هم داشتند اخبار را رصد می‌کردند که به یکباره گفتند: «سوریه را زدند!» اول متوجه نشدم، و چون سوریه را روسیه شنیدم اعتنایی نکردم. دوباره همسرم حرفش را تکرار کرد: «سوریه را زدند سفارت ما را هم زدند.» ⏪ ادامه دارد ... ✍🏻 برگفته از 🎙 راوی: عروس شهید زاهدی 📿 شادی روح شهدا صلوات الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم •┈┈•❀🕊🍃🌺🍃🕊❀•┈┈• ☑️ کانال رسمی شهید محمد رضا زاهدی
کانال رسمی شهید محمد رضا زاهدی
🌺 روشنای خانه | شهید محمدرضا زاهدی در بیان عروس‌شان، خانم زاهدی (همسر آقا محمد مهدی) 5⃣ #قسمت_پنجم
🌺 روشنای خانه 5⃣ (قسمت آخر) شبکه خبر، نام عمو را زیرنویس کرد. 🔺 من یک لحظه جا خوردم. گفتم: «خب بابا که به سوریه نمی‌رود، ایشان قرار است به لبنان برود. این قضیه هم مثل قضایای قبلی است، برای بابا نگران نباش.» همسرم دائم راه می‌رفت و نگران بود. آن لحظه هم نمی‌خواست حرفی بزند، و رعایت حال من را می کرد؛ دائم سر گوشی‌همراهش می‌رفت و تا دم اذان بی‌قرار بود. 📣 وقت افطار، آب جوش ریختم و خرما را بر سر سفره آوردم. او را صدا زدم و گفتم: «بیا بنشین، چیزی نیست. بابات اونجا کاری نداشت که برود. نگران نباش.» ☕️ همسرم نشست سر میز، استکان را برمی داشت ولی دوباره می‌گذاشت روی میز و می‌رفت سر گوشی. تلفنش هم دائم زنگ می‌خورد؛ چون تا این خبرها می‌رسید، همه اقوام به اولین کسی که زنگ می‌زدند و حال عمو را جویا می شدند، ایشان بود. همسرم هم جواب تماس ها را نمی‌داد و از من هم می‌خواست که جواب ندهم. 📞 چند دقیقه بعد مادرش تماس گرفتند. من جواب دادم. با لحنى مضطرب گفتند: «مهدی هست؟» گفتم: «بله» و گوشی را به همسرم دادم. صحبت‌هایی با هم کردند و احتمال دادند که شهادت عمو اتفاق افتاده است. 🥀 یکهو همسرم رفت سر گوشی‌اش و گفت: «اومد بالا! اسمش اومد بالا!» رنگش مثل گچ سفید شده بود. گفتم «چی؟» هیچی نمی گفت! گوشی را از دستش گرفتم و گفتم: «چی رو میگی؟» نگاه کردم و دیدم اسرائیل تأیید کرده که عمو را زدند؛ و سایت‌های خبری‌شان نوشته‌اند که ما محمدرضا زاهدی را زدیم. 😱 یک لحظه هاج و واج ماندم و گفتم نه، این‌ها الکی است. این‌ها به دروغ این را می گویند. تلویزیون را روشن کردیم. دیدیم که شبکه خبر مدام زیرنویس می‌کند که کنسولگری ایران را در سوریه زده‌اند؛ ولی هیچ اسمی از شهدا و یا مجروحین نبود. به همسرم گفتم: «ببین! اگر خبری بود، تلویزیون تا الان گفته بود.» 🍲 نشستیم سر سفره و برای پسرم خودم و همسرم غذا کشیدم و منتظر شدم ایشان بیاید؛ چون تا نمی‌آمد من شروع به خوردن نمی‌کردم. به یکباره دیدیم که شبکه خبر زیرنویس کرد: «از مستشاران ایرانی سردار محمدرضا زاهدی در این حمله به شهادت رسید.» 😨 😭 مات و مبهوت ماندیم، شروع کردیم به گریه کردن. محمد علی را که به پهنای صورت اشک می‌ریخت بغل کردم؛ تا آن روز ندیده بودم که این طور گریه کند. کمی که آرام شدیم به همسرم گفتم: «مادرت! فقط مادرت! پاشو زود برویم پیش مادرت.» راه افتادیم و به منزل مادربزرگ همسرم رفتیم. وقتی رسیدیم، دختر عمویم را دیدم که جلوی در ایستاده است و بعضی از اقوام در حال رفت و آمد بودند. وارد که شدیم حال مادر بزرگ همسرم خیلی بد بود و به شدت گریه می‌کرد. مادر شوهرم نیز شوکه شده بودند. زن عمو گفتند: «من باید همین الان به خانه بروم.» 📲 در گروه خانوادگی پیام دادم که همه به منزل عمو بیایند. کمی بعد از رسیدن‌مان همه اقوام آمدند. 🌹 زن عمو اول که خبر را شنیده بودند، باورشان نشده بود که همسرشان شهید شده است. تا یکی از دوستانی که با عمو رفت و آمد خانوادگی داشتند و در نزدیکی منزل عمو هم زندگی می‌کردند، تماس گرفتند و با گریه از شهادت عمو گفتند. دیگر همه مطمئن شدیم که عمو به آرزویش رسیده است. ✍🏻 برگفته از 🎙 راوی: عروس شهید زاهدی 📿 شادی روح شهدا صلوات الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم •┈┈•❀🕊🍃🌺🍃🕊❀•┈┈• ☑️ کانال رسمی شهید محمد رضا زاهدی
کانال رسمی شهید محمد رضا زاهدی
💠 فتح الفتوح | شهید محمدرضا زاهدی در بیان سردار علی شمشیری 📝 گفت‌و‌گوی خانم #فاطمه_افضلی با سردار #
💠 فتح الفتوح 1⃣ پرشور، کم سن و سال و با انگیزه بالا برای اعزام به کردستان 🔸 ما در ابتدای پیروزی انقلاب، خودمان حیران بودیم که کجا مشغول کار شویم. به ویژه در انتخاب بین نهادهای انقلابی مانده بودیم. با یکی از بزرگان مشورت کردیم و ایشان به افرادی مثل ما، آقای حجازی ، و ... توصیه کردند تا وارد مجموعه سپاه و به ویژه بخش آموزش و تربیت نیرو شویم. به این ترتیب ما رسماً از فروردین ۱۳۵۸ عضو سپاه شدیم. ♨️ درگیری‌های کردستان شروع شده بود و مشغول گزینش برای اعزام از بین نیروهای داوطلب بودیم. اکیپ اول از داوطلبین آموزش دیدند و با سرلشکر صفوی از فرودگاه قدیم اصفهان، به کردستان اعزام شدند. ثبت نام گروه دوم را شروع کردیم و در این گروه از ثبت نامی‌ها، خیلی از بچه هایی که بعداً شاخص شدند، آمدند؛ مثل آقای . این عزیزان برای ثبت نام و مصاحبه و تشکیل پرونده به مسجد انقلاب آمدند. 🌱 همگی بچه هایی پرشور، کم سن و سال و با انگیزه های خیلی بالا بودند. با شور و نشاط و تحرک فوق‌العاده آمدند و ثبت نام شدند. مراحل گزینش‌شان طی شد و آموزش دیدند. آن موقع به دلیل ضرورت، طول آموزشی ۱۵ روز بود؛ اما شبانه روزی. هم آموزش عقیدتی بود، هم آموزش‌های نظامی. ♻️ بعد از آموزش، این جمع ابتدا به تهران اعزام شدند. چندین روز طول کشید تا توانستیم در تهران مسلح شویم. در نهایت حدود ۱۶۴ اسلحه ژ۳ از پادگان عباس آباد گرفتیم و بچه‌ها در پادگان ولیعصر برای اعزام به کردستان مستقر شدند. 🔺 همان روزهایی که منتظر گرفتن اسلحه بودیم، کار آموزشی اعتقادی و تبیین هم انجام شد. ، و شهید کوهرنگی‌ها که مسئول اطلاعات شهید خرازی بود هم در کرمانشاه به گروه ما ملحق شدند. از دیگر افراد شاخص آن گروه و هم چنین آقای عسکری بودند، که اکنون در ستاد عتبات اصفهان است. 🚍 در تهران که مسلح شدیم، به کرمانشاه رفتیم. به علت این که جاده کرمانشاه به سنندج دست ضد انقلاب بود حدود پنج، شش روز در کرمانشاه ماندیم و بعد با هواپیمای C۱۳۰ به سنندج رفتیم. اتفاقاً همان روز اول هم که هواپیما در فرودگاه سنندج نشست، ضد انقلاب حمله کرد و یکی، دو تا از بچه ها در فرودگاه شهید شدند، ولی بقیه در سنندج مستقر شدند و به همراه گروه اعزامی قبلی، مراحل آزادسازی سنندج را تحت عنوان گروه ضربت آغاز کردند. 🔹 این عزیزان در سنندج بودند تا زمانی که در جنوب درگیری شروع شد و نهایتاً به جنوب رفتند و در منطقه سلمانیه دارخوین و محمدیه مستقر شدند. ⏪ ادامه دارد ... ✍🏻 برگفته از 🎙 راوی: سردار علی شمشیری 📿 شادی روح شهدا صلوات الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم •┈┈•❀🕊🍃🌺🍃🕊❀•┈┈• ☑️ کانال رسمی شهید محمد رضا زاهدی
کانال رسمی شهید محمد رضا زاهدی
💠 فتح الفتوح | شهید محمدرضا زاهدی در بیان سردار علی شمشیری 2⃣ #قسمت_دوم جریان نفوذی مهدی هاشمی، بخا
💠 فتح الفتوح 2⃣ جریان نفوذی مهدی هاشمی، بخاطر بصیرتش، با فرماندهی‌اش مخالف بودند. موضوع به محضر امام کشیده شد ... 🔸 تربیت خانوادگی: در مورد شخصیت آقای زاهدی و شور و انگیزه‌اش مطالبی بیان شد. بحث تربیت خانوادگی هم خیلی خودش را نشان داد. پدر آقای زاهدی روحانی بود. روحانی‌ای که کار می‌کرد؛ آهنگری و پتک و کوره و کار سخت؛ در عین حال بسیار متدین بود و به ارشاد مردم هم می‌پرداخت. لذا چند عامل در شخصیت آقای زاهدی تاثیرگذار بود: ⬅️ تربیت خانوادگی، ⬅️ انگیزه‌های اول انقلاب ⬅️ و عشق به امام. همچنین عده‌ای از بچه ها از جمله آقای زاهدی از همان ابتدا به دلیل همین بسترهایی که عرض کردم، شاخص بصیرتی و تشخیص درست مسائل در فتنه‌ها را هم داشتند. 🔻 به عنوان مثال فتنه و جریان مهدی هاشمی. در استان اصفهان این گروهک در تمام مسائل و به تبع آن در مسائل جبهه و جنگ هم بی‌تأثیر نبودند. به همه جا رفت و آمد داشتند و مشکل ایجاد می‌کردند. شخصیت‌هایی مثل آقای زاهدی حقیقت این‌ها را خوب فهمیده بودند و معتقد بودند که نباید در برابر این جریان منفعل بود و اجازه داد که خیلی رشد کند؛ لذا این گروه مشخصاً با آقای زاهدی و فعالیت‌هایش موافق نبودند. ♦️ راز نفوذ: شاید بتوان راز نفوذ امثال جریان مهدی هاشمی را این طور تحلیل کرد؛ این گروه قبل از انقلاب وجود داشت. در همان ماه‌های اول پیروزی انقلاب هم خودشان را لا به لای جریان‌های انقلابی مخفی کردند و به بعضی دستگاه‌ها نفوذ کردند. به عنوان مثال در مقطعی، سپاه قهدریجان دست این‌ها بود. ☑️ اگر بخواهیم چگونگی نفوذشان را بررسی کنیم، می‌توان گفت که افرادی که نفوذ پذیر هستند، به احتمال قوی کمبود بصیرت دارند. روی کسی می‌شود نفوذ کرد که شاخص بصیرتی‌اش قوی نیست. 🔽 مثلاً در قضایای فتنه سال ۸۸ دیدیم خیلی از افراد نماز هم می‌خواندند؛ اما شاخص بصیرتی پایینی داشتند. فقط به اعتبار این که شخصی قبلاً نخست وزیر امام (ره) بوده، آمدند و پشت سرش ایستادند. در صورتی که ما این مسائل و گذشته افراد را دلیل و مبنا نمی‌دانیم. 🔽 یا در جریان درگیری بین بنی صدر و شهید بهشتی، بعضی ائمه جمعه استان آمدند پشت بنی صدر. علتش یا کم بصیرتی بود، یا حسادت و یا ضعفی بود که این طور خودش را نشان داد. 🔰 قدرت تشخیص: قطعاً در یگان‌های ما هم این جریان‌ها بی‌تأثیر نبود. از جمله در لشکر قدرتمند ۱۴ امام حسین (ع). افراد تأثیرگذاری مثل شهید زاهدی با بصیرتی که داشتند متوجه شدند که این جریان جریان اصیلی نیست، و به همین دلیل در مقطعی که قرار بود او به عنوان فرمانده لشکر ۱۴ معرفی شود، از ناحیه این جماعت مخالفت شد. موضوع به محضر امام کشیده شد. ایشان تذکر دادند که شما در این کارها دخالت نکنید. به هر صورتی که بود آقای زاهدی به فرماندهی لشکر منصوب شد و با قدرت کارش را انجام داد. 💠 لذا یکی از ویژگی‌های اصلی همین بصیرت‌شان بود. انحراف را تشخیص می‌داد. شما یک موقع به کسی تنه نمی‌زنید و مسیرتان را می‌روید؛ اما همان شخص هم از شما توقع دارد تا در پازلش بازی کنید. این جاست که تعارضات بروز پیدا می کند. ⏪ ادامه دارد ... ✍🏻 برگفته از 🎙 راوی: سردار علی شمشیری 📿 شادی روح شهدا صلوات الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم •┈┈•❀🕊🍃🌺🍃🕊❀•┈┈• ☑️ کانال رسمی شهید محمد رضا زاهدی
کانال رسمی شهید محمد رضا زاهدی
💠 فتح الفتوح | شهید محمدرضا زاهدی در بیان سردار علی شمشیری 3⃣ #قسمت_سوم خودساخته، متواضع، تاثیرگذار
💠 فتح الفتوح 3⃣ خودساخته، متواضع، تاثیرگذار و همیشه بی‌قرار 🔸 خود ساخته متواضع: آقای زاهدی بسیار متدین بود. بسیار شجاع، خوش فکر و مأنوس با قرآن. این‌ها ویژگی‌های برجسته‌اش بود که در طول زمان تکامل و رشد پیدا کرد. 🔰 او در دوران خدمت، فرمانده تیپ بود، فرمانده لشکر بود، در مقطعی فرمانده لشکر قدس گیلان بود. زمانی فرمانده نیروی زمینی سپاه شد. مدتی هم فرمانده هوافضای سپاه بود؛ ولی با همه این قضایا، مثل آقای ، این درجات و مناصب برایش مهم نبود. در جایگاه‌های کمی نبود؛ اما پس از آن حاضر شد فرمانده سپاه لبنان شود که در واقع از نظر رده، سفیر نیروی قدس محسوب می‌شود. ✅ ذکر این نکته لازم است که امروز این سطح‌بندی خیلی معنا ندارد؛ اما سال‌های ابتدایی پیروزی انقلاب، وزن نیروی زمینی خیلی بالا بود. چه از نظر کمی و کیفی و چه از نظر اثرگذاری. اما آدم‌هایی داریم مثل سردار زاهدی و حجازی که این موضوع برای‌شان مهم نبود. یک موقع جانشین فرمانده کل بوده و حالا می‌گویند برو فرمانده به رده سفیر بشو. خیلی خود ساختگی می خواهد. اصلأ در سازمان‌های دنیا، چنین چیزی معمول نیست که شخصی متواضعانه فعالیت کند. در کشور خودمان هم موارد معدودی بوده که پا روی نفس خودش بگذارد. ❤️‍🔥 همیشه بی قرار: در بحث اثرگذاری ایشان بر نیروی زمینی در زمان مدیریت‌شان می‌توان به این نکته اشاره کرد که ویژگی اصلی سردار زاهدی و افرادی که در این سطح آموزش دیدند، با آن انگیزه وارد شدند و دوره دفاع مقدس را طی کردند، این بود که همیشه در خط مقدم بودند. یعنی هم آمادگی داشتند، هم نقاط خطر را به خوبی می‌شناختند و هم وسط میدان بودند. الان در دنیا فرمانده لشکر باید با یک فاصله‌ای از فرمانده گردان مستقر شود؛ اما این‌ها همیشه جلوتر از نیروی پیاده می‌رفتند و مسائل را بررسی می کردند. ❤️‍🩹 ایشان چندین بار مجروح شد بدنش پر از ترکش بود. این به دلیل شجاعت و خطر پذیری آقای زاهدی بود. یکی از طلاب همرزم شهید، به اسم آقای دُرّی، تعریف می کرد که در سال ۶۱، آقای زاهدی فرمانده گردان بود. در عملیاتی ترکش به کمرش اصابت کرد. آقای دُرّی عمامه‌اش را به کمر ایشان می بندد تا جلوی خون ریزی را بگیرد و در همین حین می‌گوید: «الحمدلله به خیر گذشت.» آقای زاهدی می گوید: «من به دنبال شهادت هستم! چه می گویی؟» او از همان موقع دنبال افق‌های بالاتری بود. بی قرار بود. وقتی کسی بی قرار شد تا به قرار حقیقی نرسد حرکت را ادامه می دهد. 🔻 تاثیرگذار: می رسیم به مقطعی که شهید زاهدی به لبنان می رود. طبیعی است که حضور امثال ایشان و آقای حجازی تأثیر تعیین کننده‌ای روی تحرک نیروهایی منطقه دارد. لبنانی‌ها ،فلسطینی‌ها ،سوری‌ها، افغان‌ها، پاکستانی‌ها، مردم و مبارزان منطقه تلاش این افراد را می‌بینند و اعتقاد پیدا می‌کنند. به همین علت صادقانه می‌ایستند و می‌جنگند. 🔹 به عنوان مثال آمریکا رسماً اعلام کرد که داعش را خودش به وجود آورده است. با شصت، هفتاد کشور هم تفاهم‌نامه همکاری امضا کرده بود. مردم منطقه می‌بینند افرادی مثل آقای زاهدی، آقای حجازی و با این که به کشورشان مربوط نمی شود، وسط میدان آمده‌اند و به خاطر اهداف بلندشان جانفشانی می‌کنند. این جاست که جبهه مقاومت با دیدن این افراد به معنای حقیقی شکل می گیرد. ⏪ ادامه دارد ... ✍🏻 برگفته از 🎙 راوی: سردار علی شمشیری 📿 شادی روح شهدا صلوات الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم •┈┈•❀🕊🍃🌺🍃🕊❀•┈┈• ☑️ کانال رسمی شهید محمد رضا زاهدی
کانال رسمی شهید محمد رضا زاهدی
💠 فتح الفتوح 4⃣ #قسمت_چهارم در این مسیر، آقای زاهدی اولین شهید نبوده و آخری هم نخواهد بود 📷 تصویری
💠 فتح الفتوح 4⃣ در این مسیر، آقای زاهدی اولین شهید نبوده و آخری هم نخواهد بود 🚀 وعده صادق: عملی شدن وعده صادق کار خیلی بزرگی بود. روزی امام در منشور روحانیت فرمود: «جنگ ما به جهان نشان داد که می‌شود بدون اتکا به قدرت‌ها سالیان سال مبارزه کرد.» این جمله کلید است. این جمله مربوط به سال ۶۷ است. 🔸 امثال آقای زاهدی بودند که رفتند و این فرهنگ را عملیاتی کردند. جالب است حضرت امام (ره) دو سطر بعد از این جمله میگویند: «جنگ ما فتح فلسطین را به دنبال خواهد داشت.» این دقیقاً همان بحث اولی است که عرض کردم. کار امام (ره) این بود که در طراز انقلاب، آدم ساخت؛ تا بتواند جواب مسائل را بدهد. 🔹 واقعاً چه کسی در دنیا تصور می‌کرد رژیم صهیونیستی که در ابتدای شکل گیری به راحتی سه کشور را شکست می‌داد، توسط گروهی کوچک زمین گیر شود؟ البته گروه کوچکی که پیرو تفکر امام (ره) بود و با اشخاصی مثل آقای زاهدی، حجازی و سلیمانی مراوده داشت. جنگ ۳۳ روزه، ۲۲ روزه، ۸ روزه، و این جنگی که از ۱۵ مهر ۱۴۰۲ شروع شده و تا الان ادامه دارد. 🔰 چه کسی تصور می‌کرد که نه دولت لبنان، بلکه یک گروه به اسم حزب الله، ۳۳ روز مقابل این‌هایی که تمام دنیا حمایت‌شان می‌کردند و الان هم می‌کنند، بایستد؟ ♻️ باز به همان حرف برمی‌گردیم که آقای زاهدی و سایر عزیزان ساخته و تربیت شده بودند؛ با معنویت، با فکر، میدانی، طراح، عاقل، و عاشق شهادت بودند. 🔻 خار چشم: تمام افراد اثرگذار اصلی منطقه در لیست ترور رژیم صهیونیستی بوده و هستند. خود در برنامه‌شان بود که بعدها به آن نحو به شهادت رسید. ، ، ، آقای زاهدی، آقای و ... . صهیونیست‌ها آدم‌های اثر گذار را رها نخواهند کرد. 📵 در بحث رعایت کردن و نکردن مسائل امنیتی هم مساله اینجاست که شما هر چقدر هم رعایت کنید، بالاخره ممکن است ترور اتفاق بیافتد. مخصوصاً الان که منطقه پر از جاسوس است. جالب این است که دشمن با تمام توانایی‌های اطلاعاتی که دارد، باز هم واقعه‌ای مثل طوفان الاقصى اتفاق می افتد. این نشان می‌دهد که اگر جبهه حق، برنامه را درست تنظیم کند، حتماً به هدفش می رسد. 🛣 در این مسیر هم آقای زاهدی اولین شهید نیست، آخری هم نخواهد بود. ولی مهم این است که دست‌آورد دشمن از این ترورها چیست، و دست آورد ما چیست. ⏪ ادامه دارد ... ✍🏻 برگفته از 🎙 راوی: سردار علی شمشیری 📿 شادی روح شهدا صلوات الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم •┈┈•❀🕊🍃🌺🍃🕊❀•┈┈• ☑️ کانال رسمی شهید محمد رضا زاهدی
کانال رسمی شهید محمد رضا زاهدی
💠 فتح الفتوح 5⃣ #قسمت_پنجم ترور شهید زاهدی، از سر استیصال رژیم صهیونسیتی بود 📷 تصویری از شهید زاهدی
💠 فتح الفتوح 5⃣ ترور شهید زاهدی، از سر استیصال رژیم صهیونسیتی بود 🌷 دیوانه‌ای بین مرگ و زندگی: ممکن است بحثی پیش بیاید که رژیم صهیونیستی، آقای زاهدی را قبل‌تر هم می‌توانست ترور کند، چرا در این زمان این اتفاق افتاد؟ می‌توان گفت این‌ها بارها برای ترور اشخاص اقدام می‌کنند و خیلی مواقع به نتیجه نمی‌رسند؛ ولی رها نمی‌کنند. از طرفی پس از شکست‌های مکرر در جنگ‌های ۳۳ روزه، ۲۲ روزه و اخیراً هم طوفان الاقصی، در استیصال شدیدی قرار گرفتند؛ حالتی بین مرگ و زندگی. 🔻 در دوره‌های قبل، سیلی محکمی در این حد نخورده بودند. آقا هم تعبیرشان این بود که طوفان الاقصی برایشان شکستی غیر قابل ترمیم بود. یعنی بالاترین ضربه را خوردند، به همین علت برای ادامه بقای‌شان بالاترین و شدیدترین اقدامات را شروع کردند. ✈️ تا این زمان نشده بود که رژیم صهیونیستی جایی به اسم سرزمین جمهوری اسلامی ایران را بزند، مثلاً فرودگاه دمشق را می‌زدند. را در دمشق زدند، را در زینبیه زدند، را در دمشق زدند. ⛔️ تا قبل از طوفان الاقصى استیصال‌شان تا این حد نبوده که مکانی دیپلماتیک را که متعلق به خاک آن کشور است، بزنند. پیداست که در اوج درماندگی هستند و دیگر هیچ چیز برایشان مهم نیست. تصور هم نمی کردند خون شهدا این قدر جوشش ایجاد کند که هم افکار عمومی جهان، هم مسلمانان و هم جمهوری اسلامی به این نتیجه برسد که رژیم صهیونیستی دیگر وارد خط قرمز شده و باید سیلی محکمی بخورد. ⏪ ادامه دارد ... ✍🏻 برگفته از 🎙 راوی: سردار علی شمشیری 📿 شادی روح شهدا صلوات الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم •┈┈•❀🕊🍃🌺🍃🕊❀•┈┈• ☑️ کانال رسمی شهید محمد رضا زاهدی
کانال رسمی شهید محمد رضا زاهدی
💠 فتح الفتوح 6⃣ #قسمت_ششم (قسمت آخر) فتح الفتوح امام (ره)، تربیت جوانانی در طراز انقلاب و افراد شاخص
💠 فتح الفتوح 6⃣ (قسمت آخر) فتح الفتوح امام (ره)، تربیت جوانانی در طراز انقلاب و افراد شاخصی مثل آقای زاهدی بود. 🔸 محاسبات همیشه غلط: تمام سرویس‌های جاسوسی و تروریسم دولتی پشت رژیم صهیونیستی است. فکر می‌کنند اگر آدم‌های اثرگذار را بزنند، نهضت متوقف می‌شود و تضمینی است برای بقای وجود نحس‌شان. در صورتی که محاسبات‌شان برعکس است. شهید مطهری را که زدند امام (ره) فرمودند: «بکشید ما را ملت ما بیدارتر می‌شود.» شما محاسبه‌تان غلط است، فکر می‌کنید با کشتن این‌ها اسلام را می‌کشید؟ نه، اسلام با این خون‌ها زنده می‌شود. شما به ظاهر کاری به نفع خودتان کردید؛ اما جبهه حق تایید شد بیشتر قدرت گرفت و افکار عمومی پشتش ایستاد. 🔻 از بدو تشکیل رژیم غاصب تاکنون، هیچ موقع افکار عمومی دنیا، نه فقط مسلمانان، و نه فقط شیعیان، این مقدار به نفع جبهه حق نبوده است. زیرا حقانیت ما با شدت ظلم و جنایت این‌ها آشکار شد. اعتبار جمهوری اسلامی بالا رفت و سخن امام در حال عملی شدن است. 💐 امام روزی به بچه های حزب الله گفته بودند: «شما هدفتان باید این باشد که اسرائیل را از روی زمین محو کنید.» آن موقع کسی نمی‌توانست این حرف را باور کند. دستان حزب الله خالی بود، فقر مالی داشتند. شیعه در لبنان ضعیف‌ترین قشر بود. فرانسه هنگام خروج از لبنان قانون اساسی نوشت. رئیس جمهور مسیحی، نخست وزیر اهل سنت، رئیس مجلس شیعه. ۷۵ سال قبل از این که در ایران دانشگاه تأسیس کنند، در بیروت دانشگاه آمریکایی تأسیس کردند، به این منظور که در آنجا تفکر آمریکایی و غربی را کشت دهند و برای مقاصد استعماری‌شان آدم تربیت کنند. اما امروز بر اثر نفوذ تفکر امام، انقلاب اسلامی، و تربیتی که در منطقه صورت گرفته هیچ اتفاقی در لبنان نمی افتد مگر این که حزب الله به آن نظر مثبت داشته باشد. 🌹 لبنان با آن پیش زمینه‌ها امروز مرکز مقاومت شده است؛ بزرگترین خار در چشم آمریکا و رژیم غاصب صهیونیستی. این حاصل چیست؟ حاصل همان قسمت اول عرایضم که دوباره تاکید می‌کنم؛ پیروزی انقلاب، پیروزی در جنگ و جبهه مقاومت، از نتایج پر برکت آن فتح الفتوح است. فتح الفتوح امام (ره)، تربیت جوانانی در طراز انقلاب و افراد شاخصی مثل آقای زاهدی بود. ✍🏻 برگفته از 🎙 راوی: سردار علی شمشیری 📿 شادی روح شهدا صلوات الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم •┈┈•❀🕊🍃🌺🍃🕊❀•┈┈• ☑️ کانال رسمی شهید محمد رضا زاهدی
کانال رسمی شهید محمد رضا زاهدی
🔰 مستشار عالی رتبه | شهید محمدرضا زاهدی در بیان سرلشکر یحیی رحیم صفوی 📝 گفت‌و‌گوی آقای #علی_رهنما
🔰 مستشار عالی رتبه 1⃣ «من با بسیجی بودن راحت ترم» 🔸 اوایل سال ۵۹ که کردستان، از شهر سنندج گرفته تا شهرهای مریوان، سقز، بانه، بوکان و سردشت دست ضد انقلاب افتاده بود، من با دستور شهید کلاهدوز قائم مقام کل سپاه به همراه دویست نفر با یک فروند هواپیمای سی ۱۳۰ از اصفهان، عازم فرودگاه سنندج شدم. آن موقع فقط فرودگاه سنندج و ستاد لشکر ۲۸ دست ما بود و بقیه شهر و حتی مسیرها و جاده‌های منتهی به سنندج در دست ضد انقلاب بود. 🌷 یکی از آن دویست نفری که همراه ما بود جوان ۱۸ ساله دلاوری بود که علی صدایش می‌زدند؛ علی زاهدی. آشنایی من و علی آقا از این جا به بعد رقم خورد؛ از دل جنگ‌های سخت کردستان. ⏪ بعد از آزاد سازی سنندج، نوبت سقز و مریوان و بانه بود. برای آزادسازی این شهرها، ما یک گروه ضربت تشکیل دادیم که فرمانده‌اش، برادر ارتشی‌ام سید مرتضی [صفوی] بود. بعد از مجروحیت برادرم، فرماندهی این گروه به حسین خرازی سپرده شد و علی هم جانشینش. 🔹 حضور ما در کردستان تقریبا شش ماه طول کشید و در این مدت، آرامشی نسبی در کردستان برقرار شد و خیلی از شهرها از چنگال کثیف ضد انقلاب و گروهک ها آزاد شدند. 🔥 یادم هست همان روزی که جنگ شروع شد و صدام فرودگاه سنندج را بمباران کرد، آقای کلاهدوز برایم پیغام فرستاد: «همین امروز به طرف اهواز حرکت کنید و خودت را به علی شمخانی فرمانده سپاه خوزستان معرفی کن.» من بودم و و علی زاهدی و و بیش از صد نفر نیرو، به اضافه تجهیزاتی که وقتی رفتیم کردستان نداشتیم. اصلاً ما تا قبل از رفتن به کردستان نمی‌دانستیم خمپاره ۱۲۰ چی هست؟ تفنگ کالیبر ۵۰ به چشم ندیده بودیم. جبهه اولی که در آن مستقر شدیم دارخوین بود در ۴۵ کیلومتری شمال آبادان. 🤝🏻 رفاقت من و علی زاهدی که از کردستان شروع شده بود تا خوزستان امتداد پیدا کرد. شخصیت صاف و زلال و شجاعی که نمونه‌اش را کمتر دیدم. 🔰 یادم هست سال شصت با اصرار من قبول کرد پاسدار شود. طفره می رفت، می‌گفت: «من با بسیجی بودن راحت ترم» حتی وقتی فرمانده گردان شد، هنوز در کسوت بسیجی بود. آخرش گفتم: «ببین علی! فرمانده گردان نمی تونه بسیجی باشه، باید پاسدار بشی»؛ و شد. ⏪ ادامه دارد ... ✍🏻 برگفته از 🎙 راوی: سرلشکر سید رحیم صفوی ✍🏻 پی‌نوشت: در دیدار سرلشکر صفوی با خانواده شهید زاهدی، ایشان به بسیجی ماندن شهید زاهدی اشاره می کنند. جهت دیدن فیلم اینجا کلیک نمایید. 📿 شادی روح شهدا صلوات الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم •┈┈•❀🕊🍃🌺🍃🕊❀•┈┈• ☑️ کانال رسمی شهید محمد رضا زاهدی
کانال رسمی شهید محمد رضا زاهدی
🔰 مستشار عالی رتبه | شهید محمدرضا زاهدی در بیان سرلشکر یحیی رحیم صفوی 2️⃣ #قسمت_دوم «سردار خود ساخ
🔰 مستشار عالی رتبه 2️⃣ «سردار خود ساخته» 🔸 علی زاهدی خصوصیات منحصر به فردی داشت. علاوه بر قوت ایمان و اخلاصش، از یک خرد و نبوغ نظامی بالا و کم‌نظیر برخوردار بود. آدمِ مطرح کردن خودش نبود. بعد از ۴۴ سال جهاد، کمترین فیلم، کمترین مصاحبه، و کمترین عکس از او در دسترس است. 🤲🏻 متقی بود و از راه دادن به نفس اماره پرهیز داشت. در یک کلام فقط خدا را میدید و خودش را از یاد برده بود. بر نفسش تسلط داشت. 🌷 وقتی با اصرار من پاسدار شد، هیچ تغییری در رفتار و منش او ندیدم. حتی لباسش همان لباس بسیجی بود. وقتی به او گفتم لباس پاسداری بپوش. گفت: «نه! من با همین لباس راحت ترم. وقتی لباس بسیجی می پوشم با بسیجی‌ها یکی می‌شوم و معلوم نیست من فرمانده‌شان هستم.» 🏅 سال ۶۹ که به دستور فرماندهی کل قوا به ما درجه دادند، زاهدی باز هم همان فرمانده خاکی پوش و متواضع زمان جنگ بود. حتی تا قبل از شهادتش بیشتر لباس شخصی می پوشید. درجه سرتیپی و ژنرالی در نظرش خیلی بی ارزش و پیش پا افتاده بود. 💠 زاهدی یک انسان خود ساخته و وارسته بود که با خدا معامله کرده بود. در همه حال خدا را ناظر بر اعمال و رفتار خودش می‌دید. شهادت آرزوی قلبی او بود و به دنبال این آرزو، بیابان‌ها را زیر پا می گذاشت. از راحتی و رفاه و نشستن پشت میز، چشم پوشید و خدا آن طور به او عزت داد، و مردانه لباس شهادت پوشید. ⏪ ادامه دارد ... ✍🏻 برگفته از 🎙 راوی: سرلشکر سید رحیم صفوی 📿 شادی روح شهدا صلوات الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم •┈┈•❀🕊🍃🌺🍃🕊❀•┈┈• ☑️ کانال رسمی شهید محمد رضا زاهدی
کانال رسمی شهید محمد رضا زاهدی
🔰 مستشار عالی رتبه | شهید محمدرضا زاهدی در بیان سرلشکر یحیی رحیم صفوی 3⃣ #قسمت_سوم فرمانده لشکر عر
🔰 مستشار عالی رتبه 3⃣ فرمانده لشکر عراقی باور نمی کرد ما (علی آقا زاهدی و نیروهایش) به عمق ۱۵ کیلومتری مواضع‌شان رسیده‌ایم. 👌🏻 مأموریت‌ها را به نحو احسن انجام می‌داد. یادم هست آذر ماه سال شصت که می‌خواستیم برای آزادسازی بستان وارد عمل شویم، سه تا تیپ تشکیل دادیم. سخت‌ترین کار ما در این عملیات، این بود که باید لشکر ۹ زرهی عراق که شهر بستان را اشغال کرده بود، دور می زدیم. آن هم در شرایطی که وقتی با حسن باقری برای شناسایی منطقه رفتیم پاهایمان تا مچ توی رمل بود. ↩️ در این عملیات علی زاهدی باید با دو گردان نیرو، از پشت خودش را به توپ خانه عراقی‌ها در عمق ۱۵ کیلومتری خط دشمن می‌رساند. علی آقا با ابتکار عملی که به خرج داد، با وجود رملی بودن زمین عملیات، خودش را به توپ خانه دشمن رساند. 🔉 ما آن شب بی‌سیم‌های دشمن را شنود می‌کردیم. وقتی فرمانده توپخانه به فرمانده لشکر ۹ عراق اطلاع داد که ایرانی‌ها به ما حمله کرده‌اند، فرمانده لشکر که باور نکرده بود ما به عمق ۱۵ کیلومتری مواضع‌شان برسیم، یک فحش آب دار نثار فرمانده توپ خانه کرد و گفت: «از سنگرت برو بیرون و یه آب به صورتت بزن. ایرانی کجا بود؟!» اما با دلاوری علی زاهدی و نیروهایش توپخانه سقوط کرد و دشمن دستش را بالا برد. 🔰 فرماندهی گردان، قدم اول علی زاهدی بود. قدمی که او را به فرماندهی تیپ قمر بنی هاشم (ع) و بعدها لشكر امام حسین (علیه السلام) رساند. ⬅️ بعد از جنگ مدتی فرمانده سپاه قدس گیلان بود. ⬅️ کمتر از یک سال فرمانده نیروی هوافضای سپاه شد. ⬅️ بعد از شهادت احمد کاظمی با حکم رهبر معظم انقلاب، فرمانده نیروی زمینی شد. ⬅️ سپس با دستور حضرت آقا، حاج علی عازم لبنان شد تا با کوله باری از تجربیات ناب جنگ کردستان، هشت سال دفاع مقدس، فرماندهی هوافضای سپاه و نیروی زمینی، در مقابل رژیم صهیونیستی یاری گر سید حسن نصرالله و رزمندگان حزب الله باشد. ⏪ ادامه دارد ... ✍🏻 برگفته از 🎙 راوی: سرلشکر سید رحیم صفوی 📿 شادی روح شهدا صلوات الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم •┈┈•❀🕊🍃🌺🍃🕊❀•┈┈• ☑️ کانال رسمی شهید محمد رضا زاهدی
کانال رسمی شهید محمد رضا زاهدی
🔰 مستشار عالی رتبه | شهید محمدرضا زاهدی در بیان سرلشکر یحیی رحیم صفوی 4⃣ #قسمت_چهارم (قسمت آخر) «ح
🔰 مستشار عالی رتبه 4⃣ (قسمت آخر) «حتماً در طراحی عملیات‌ها از علی زاهدی، قاسم سلیمانی و مهدی باکری کمک می‌گرفتیم.» 🕌 او که با تمام وجود به لزوم آزادسازی قدس شریف اعتقاد داشت، در این راه از هیچ کوششی فروگذار نمی‌کرد. حاج علی بود که به نیروهای حزب الله یاد داد چطور بجنگند، چطور دفاع کنند، و چطور حمله کنند. حتی پا را فراتر گذاشت و با هدف خودکفا کردن حزب الله، چگونگی ساخت سلاح را هم یادشان داد. این همان عملی کردن رویکرد جبهه مقاومت بود که وام‌دار دوران پرافتخار هشت سال دفاع مقدس ماست. ✅ در دوران دفاع مقدس علی زاهدی در کنار و ، سه نفری بودند که به خاطر دید نظامی و دقت نظری که داشتند، برای طرح ریزی عملیات‌ها حتماً ازشان کمک می‌گرفتیم. 🔰 حضور سردار زاهدی در لبنان و بعدها در سوریه در سه دوره زمانی تقریباً طولانی مدت اتفاق افتاد. در واقع حاج علی از فرورین سال ۱۳۵۹ که ۱۸ ساله بود تا فروردین ۱۴۰۳ که با موی سپید شهید شد، تمام عمرش به مجاهدت گذشت. قبل از شهادتش یک سر آمده بود اصفهان و با تمام دوست و رفقای قدیمی‌اش خدا حافظی کرد. ♦️ رژیم اشغالگر صهیونیستی برای مقابله با قدرت روز افزون ایران، بارها دست به ترورهای کور زده است. اما این بار اقدامش در حمله به ساختمان کنسولگری ایران در دمشق یک اقدام سیاسی و نظامی و تجاوز به تمامیت ارضی ما بود. اقدامی که حتی از نظر مجامع جهانی و کنوانسیون‌های بین‌المللی پذیرفتنی نیست. 🔻 این اقدام دیوانه وار اسرائیل غاصب نشان داد که این رژیم بعد از طوفان الاقصی دچار یک بن بست سیاسی و نظامی شده است. شاید با این اقدام جبهه مقاومت یک گام به عقب بردارد، غافل از این که شهادت فرماندهانی مثل حاج علی زاهدی، خون تازه‌ای است که در رگ‌های جبهه مقاومت به غلیان می‌افتد. خونی که عراق و یمن و سوریه و لبنان را در کنار یک دیگر قرار می‌دهد. ✍🏻 برگفته از 🎙 راوی: سرلشکر سید رحیم صفوی 📿 شادی روح شهدا صلوات الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم •┈┈•❀🕊🍃🌺🍃🕊❀•┈┈• ☑️ کانال رسمی شهید محمد رضا زاهدی