🕊💫🕊💫🕊💫🕊💫🕊💫🕊
💠 #دیدار_با_شهدا
خیلی روز عجیبی بود، پر از اتفاق زیبا...
همراه دوستم رفتم مزار شهدای تهران به مناسبت سالگرد #شهید_محسن_حججی و برای خود شهدا و دیدار دوست پدرم؛ #شهید_ناصر_روحیسار شهیدی که سال ۶۶ در شلمچه به شهادت رسید، ساعت ۷۸ بعد از ۱۲ سال توسط پدرم شناسایی شد و به انتظار خانواده اش پایان داد...
ابتدا به قطعه ۲۶ رفتیم و دیدار #شهید_ابراهیم_هادی و بعد مزار نمادین #شهید_محمد_هادی_ذوالفقاری ، مداحی مداحان به گوش میرسید، فضای روحانی ای بود.
شهدا خیلی زیاد هستند، آدم هر کدوم رو وقت نمی کنه به دلش هست؛ پنج شنبه هم همینطور شد.
بعد از مزار این شهیدان عزیز، رفتم مزار #مدافع_حرم #شهید_سید_حمید_طباطبایی_مهر و بعد رفتم دنبال مزاری که دفعه ی قبل همرزم شهید، آقای جعفر بابایی در موردشون گفته بودن.
خیلی عجیب بود، پیدا نمیشد، گفتم آخه اون دفعه که یه مقدار اون طرف تر مزار این شهید مدافع حرم ، مزار ایشونم بود.
خیلی ناراحت شدم. شاید دلخور بود این شهید، آخه صوتی ازشون داشتم که همرزمشون خاطره ای ازشون گفته بود، که فرصت نشد بفرستم، ولی حتما می فرستم. گفتم شاید دلخورند.
تا گفتم پس کجایی؟ بک دفعه چشمم افتاد به مزارش...واقعا شاد شدم.
خلاصه به نیابت از همتون باهاش صحبت کردم. 😉
بعد هم رفتیم مزارهای دیگه و رسیدیم مزار #شهید_حسین_ضابطی که دفعه قبل فرستادم خاطره اشو براتون.
خلاصه اونجا هم نشستیم و کمی صحبت؛ اومدیم بریم یک دفعه پام رفت توی گِل، همون لحظه یادم افتاد شهید علاقه داشته به حضرت زهرا، گفتم کاش یه روضه می ذاشتم براش از حضرت، اصلا این توی گِل رفتن من و یهویی این فکر توی ذهنم اومدن این رو به من فهموند که شهید دلش روضه ی حضرت زهرا رو میخواد.
برگشتم سر مزار و یه روضه ی حضرت زهرا (س) از #استاد_پناهیان براش گذاشتم. 😢
@shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein
🔹 قسمت اول
🕊💫🕊💫🕊💫🕊💫🕊💫🕊
📆 پنج شنبه، ۹۷/۰۵/۱۸
🕊💫🕊💫🕊💫🕊💫🕊💫🕊
💠 #دیدار_با_شهدا
بعد اینکه از مزار #شهید_حسین_ضابطی گذشتیم رفتیم مزارهای دیگه ی شهدا، بعضی مزارها خلوت بود.
دلم شکست گفتم این بنده خداها چقدر غریبند...،
🎙 یه چیزی بگم بهتون؛ میرید مزار شهدا یه کاری کنید.
ببینید میدونم بعضی شهدا شدن شهدای معروف و همه بیشتر پیش اونها میرند، اما همه ی شهدا شهیدند!
✅ وقتی یکی شهید میشه، انقدری لیاقت داشته که خدا نصیبش کرده، نمیگم همه ی شهدا لنگه هم بودند ولی هم مشخصه ای داشتند، همشون به دستورات الهی بهتر از ما گوش میکردند.
به نفس خودشون نبودند به حرف خدا بودند.
پس اگر ما میریم شهدایی مثل شهید هادی و شهید پلارک که شهید عطری هست و....بقیه رو هم بریم.
می دونم زیاد هستند، اما انقدر غریبانه رها نکنیم که چه بسا همین غریب نوازی دستگیرتون میشه و چه بسا همون شهید انقدر ارج و قرب داشته باشه که دستتو بگیره.
حالا پر حرفی نکنم، بعد اینکه این مزارها رو با دوستم گذشتیم چند دقیقه هم ایستادیم، خیلی تشنم شد گفتم با خودم، من خیلی تشنمه یه آبی برامون جور کنید شهدا.
بعد اینکه دیدیم مزار شهید پلارک رو پیدا نمی کنیم، گفتم حالا بعدا که برگشتیم اگر پیدا کردیم میریم.
خلاصه اومدیم پایین تر یعنی بین قطعه ی 26 و 27 که کم کم بریم مزارهای دیگه و قطعه های دیگه. یهو دیدم وای یه جا دارند شربت میدند و اصلا محل شربت صلواتی بود.
جاتون خالی شهدا ازمون پذیرایی کردن. 😉
و تشنگی کمتر شد...
@shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein
🔹 قسمت دوم
🕊💫🕊💫🕊💫🕊💫🕊💫🕊
📆 پنج شنبه، ۹۷/۰۵/۱۸
🕊💫🕊💫🕊💫🕊💫🕊💫🕊
💠 #دیدار_با_شهدا
بعد از این مزارها کم کم آماده ی رفتن به مزار مدافعان حرم در قطعه های 50 تا 53 شدیم، که بیشتر این عزیزان در آنجا هستند.
تیپ فاطمیون حیدریون زینبیون...
البته در بین راه یه سری مزار شهدا هم سر زدیم که آنها هم #مدافع_حرم بودند.
در این بین چشممون به مزار دو شهیدی افتاد که با یک فامیلی و دو مزار بودند...
دو شهیدی که یکی در عملیات مرصاد توسط منافقین ملعون و آن یکی در عملیات تروریستی مجلس توسط داعش ملعون به شهادت رسیده بودند. دو برادر....
#شهید_محمدرضا_تیموری و #شهید_جواد_تیموری ...
یکی #بسیجی و آن یکی #پاسدار ...
آقا جواد جوانی بود که در حمله ی داعش ملعون به مجلس سپر بلا شد...
و جان داد...
دارم فکر میکنم وقتی یه جوان جونش رو میده برای این خاک ؛ نماینده های مجلس هم با قلم و رای هاشون نباید خاکی از وطن جا به جا کنند و حقی ناحق...
اگر زمان جنگ #دفاع_مقدس را ندیدند، به چشم خود دیدند که جوانی این چنین وحشیانه به شهادت رسید...
چشم هاشان اگر اشتباهی کنند؛ شهادت خواهد داد...
که چرا این دلاور مرد را دیدی و این چنین...
خداکند شرمنده خون شهدا نشویم.
@shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein
🔹 قسمت سوم
🕊💫🕊💫🕊💫🕊💫🕊💫🕊
📆 پنج شنبه، ۹۷/۰۵/۱۸
🕊💫🕊💫🕊💫🕊💫🕊💫🕊
💠 #دیدار_با_شهدا
بعد از اینکه مزار اون دو عزیز تیموری رو گذروندیم رفتیم دیگه سمت قطعه ی 50 تا 53،
بین رفتنمون قطعه ی 29 هم بود.
یادم بود و نوشته بودم #شهید_میثم_مدواری #مدافع_حرم هم قطعه ی 29 هست، یه خورده ای گشتیم اما دیدیم نخیر نیستن، گفتم خب بریم پیدا نمیشه.
یک دفعه ای دیدم بالای مزار شهید هستیم، مثل اینکه خودش ما رو برد دم در خونش 😉
جای همتون خالی...
بعد دیگه کم کم رسیدیم سر قطعه 53، نمی دونم چرا اما تا دوستم گفت رسیدیم قطعه ی مدافعان حرم از تو لرزیدم. حس عجیبی بود، نصیبتون.
💠 سر قطعه یه آقایی با چند نفر از دوستانش داشتن شربت پخش میکردند، خلاصه جاتون خالی اون شربت رو جای شما هم خوردیم.
چون اولین بارم بود می رفتم مزارشون، نمی دونستم کجا هستند دقیقا، با اینکه شماره ها رو داشتم.
خلاصه بعد از پرس و جو از چند نفر، یه آقایی آدرس دقیق رو بهمون داد.
جالب اینجاست که بهمون گفت فلان شهید و فلان شهید اینجان، سر مزار شهید پلارکم برید قطعه به نظرم 26.
خیلی برام عجیب بود با اینکه ما از پایین اومدیم خب حتما رفته بودیم، از کجا فهمید نرفتیم، اینکه از کجا می دونست نتونستیم ایشونو پیدا کنیم برام جالب بود.
مطمئن شدم حتما باید اون مزار هم بریم و خود شهید خواسته و این بنده خدا زبان #شهید_احمد_پلارک شده بود و پیغام رسونش...
به نیت خوب این موضوع رو گرفتم.
@shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein
🔹 قسمت چهارم
🕊💫🕊💫🕊💫🕊💫🕊💫🕊
📆 پنج شنبه، ۹۷/۰۵/۱۸
🕊💫🕊💫🕊💫🕊💫🕊💫🕊
💠 #دیدار_با_شهدا
وقتی رسیدیم سر مزار #مدافعان_حرم ، مزار #شهید_روح_الله_قربانی در ابتدای مسیر بود و یک دفعه...
نمی دونم چرا اما یک دفعه با دیدن مزار #شهید_رسول_خلیلی (محمدحسن) ، حالم بد شد، قلبم درد گرفت، هنوزم علتشو نمیدونم.
فقط یک جایی بعداً خوندم که از کربلا یه سنگی آوردن و روی مزار شهید خلیلی از این سنگ استفاده شده.
حالا از سنگی که مال امام حسین بود قلبم گرفت یا مظلومیت رسول...خدا عالمه، دلیلشو هنوز نمی دونم.
ولی از اینکه رسول رو زیارت میکردم خیلی خوشحال بودم، شهیدی که حاجت شخصی رو داده بود و خبر داشتم حالا سر مزارش بودم 😍
بعد از اون رفتم سر مزار #شهید_محرم_ترک شهیدی که من عکس مزارشو وقتی دیدم که کنار مزارش؛ #شهید_محمودرضا_بیضایی با کوثرجان نشسته و عکس انداخته بود.
بعد هم که سراغ مزارهای سمت دیگرش رفتیم، یعنی #شهید_نوید_صفری_طلابری و #شهید_محمد_حسین_محمد_خانی که اتفاقا مادر محمدحسین سر مزار بود ☺️
و ایشون رو هم زیارت کردیم.
@shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein
🔹 قسمت پنجم
🕊💫🕊💫🕊💫🕊💫🕊💫🕊
📆 پنج شنبه، ۹۷/۰۵/۱۸
دوستان اِن شاءالله بقیه #دیدار_با_شهدا رو فردا قرار میدم.
یه مشکلی پیش اومد نتونستم دیگه بنویسم. 😔🌹
البته خداروشکر ☺️ اینجوری فهمیدم هیچی نیستم...
ما کجا و بعضی آدمای خوب خدا کجا
#اللهم_الرزقنا_شهادت
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
🌹
دوستان به مناسبت سالگرد #شهید_محمود_کاوه شهید #دفاع_مقدس ، #جانباز گرامی جناب آقای #یدالله_نویدی_مقدم زحمت کشیدند و برای ما از ایشون خاطره فرستادن که در چند قسمت در روزهای آینده تقدیم شما خواهد شد.
خاطرات دیگری هم هست که فرستادن، اما چون سالگرد ایشون هست، به همین دلیل اول خاطره ی آقا محمود اِن شاءالله.
خاطره ی #دیدار_با_شهدا هم قسمت ششم آماده هست که می فرستم. ☺️
🌹
🕊💫🕊💫🕊💫🕊💫🕊💫🕊
💠 #دیدار_با_شهدا
بعد از مزار شهیدان عزیزمان به سراغ پیدا کردن مزار #شهید_حسین_معز_غلامی و دوست پدرم #شهید_ناصر_روحیسار رفتیم. بین راه مزار #مدافع_حرم #شهید_ابوالفضل_نیک_زاد هم بود. که نائب الزیاره بودیم.
ناصر و حسین قطعه ی 53 نبودن، و مزارها قطعه ی 50 بود.
از اون جایی که خواب مزار دوست بابا رو دیده بودم خیلی دلم میخواست سریع برم بالای سرش، می دونستم بی دلیل نیومده بود. چون من هیچ وقت خواب دوستش رو ندیده بودم.
این شهید عزیز از شهدایی بود که پیکرش دیر به وطن برگشت، تقریبا 8 سال طول کشید.
موقع شناسایی بابا رفت، از وسایل شهید شناختنش 😔😔😭
موقعی که بچه بودم همیشه زودی پیداش می کردم، حالا شماره های مزارها رو با دوستم می شمردیم تا پیدا بشه... بچگی بی گناه تر بودیم اما حالا...نمی دونم شایدم اون موقع به این حد مزار نبود اینجا و واقعا سختیش عجیب نبود ولی بازم که پیدا کردیم لطف شهید بود.
جاتون خالی در این بین چون از خونه اومدم چای نتونسته بودم بخورم یعنی وقت نشد، با بوی چای، هی گفتم بریم نریم دیره چای و داغه تا سرد شه دیر میشه و...،
🙈 ولی بوی چای مهلت نداد بیشتر صبر کنم و
😄 مهلت ندادم و فوری رفتیم و یه چای صلواتی جایتون خالی خوردیم.
اما بقیه داستان، راهی شدیم که مزار رو پیدا کنیم، بالاخره پیدا شد...
خیلی وقت بود سر نزده بودیم، سنگ مزار ناصر عوض شده و زیر یک سایه درختی بود... دقیقا عین خوابم، من خواب دیده بودم سر مزار شهید هستم و سرم روی مزار هست و گریه می کنم...
از اینکه خوابم تعبیر شده بود تعجب کردم هر چند از شهدا عجیب نبود، فقط توی خوابی که دیدم مزار مشکی بود اما اینجا سفید...
رفتم آب آوردم و کنار مزار یکم درد و دل کردم، آدم توی بچگی مشکلاش کمه فقط محو مزاره، اما حالا...
مامان میگه ایشون خیلی انسان خوبی بوده، بابا هم هر وقت عکسشو می بینه از دیدن چهرش شاد میشه، اما عمیقا توی فکره...
واقعا اگر دوستت شهید بشه خیلی سخته... دوستت و هم محلیت، شناسایی بیفته گردنت سخته، خدا صبر بده...
بعد از مزار ناصر یه چیز خوبی اونجا دیدم که واقعا قابل تحسین بود، مزار شهدای تیپ فاطمیون ، شهدای افغان #مدافع_حرم کمی جلوتر از مزار ناصر بود.
یه قالی بزرگ انداخته بودند سمت مزارها، کنار خیابون و مشغول دعای فرج و عاشورا بودن. من خیلی خوشم اومد.
گفتم نگاه کن ما وقتی میایم، فکر حاجات و... هستیم ولی اینا اینطوری هستند.
درسته اشتباهه که پیش شهید میری چیزی نخوای، ظلم کردی به خودت اگر نخوای، اما واقعا چقدر لذت بخش هست که یه مراسم این چنینی هم برگزار بشه. 😍
لذت بردم از کارشون...، چون دیر شده بود به نیابتِ تمام شهدای عزیز #مدافع_حرم افغان، سر مزار یکی از این عزیزان درد و دل کردم. جاتون خالی...
روح همگیشون شاد...
@shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein
🔹 قسمت ششم
🕊💫🕊💫🕊💫🕊💫🕊💫🕊
📆 پنج شنبه، ۹۷/۰۵/۱۸
🕊💫🕊💫🕊💫🕊💫🕊💫🕊
💠 #دیدار_با_شهدا
دیگه کم کم راه افتادیم که به سمت مزار #شهید_حسین_معز_غلامی و دیگر شهدای #مدافع_حرم بریم.
سر مزارها خانواده ی شهدای #مدافع_حرم هم بودند. مزاری نمادین از #شهید_مجید_قربانخانی #شهید #از_خالکوبی_تا_شهادت 😉
مزار #شهید_محسن_قوطاسلو ؛ اولین شهید ارتش #مدافع_حرم که پدر بزرگوارش هر پنج شنبه بساط چای و...سر مزارش حاضر میکنه...
#شهید_حسین_معز_غلامی شهیدی که گفته بود سر مزارم میاید برام روضه علی اکبر و حضرت زهرا بذارید و من به اوج گریه برسونید.
خیلی خوب بود موقعی که میخواستم از پدر محسن قوطاسلو در خواست دعا و عاقبت بخیری بکنم، نمی دونم حس خجالت یا هرچی نتونستم بگم برام دعای شهادت کنید و فقط گفتم عاقبت بخیری...
خیلی پدر مهربانی بودند و مهمان پذیر بنده خدا همش می گفت اگر کاری هم از دستم بر بیاد در خدمتم. متواضع بود. خلاصه اینکه روم نشد دعای شهادت بخوام ولی یک دفعه خودشون دستشون به سمت مزار محسن و شهدا گرفتن و گفتن :
اِن شاءالله عاقبتت بشه مثل همین ها... فکرمو خوند و دعامو خوند.
پدر شهیده دیگه غیر این انتظاری نداشتم.
شاید محسن به دلش انداخت 😭
خیلی خوشحال شدم، گفتم پس حتما دعاش میگیره و خیر بهم میرسه...می دونم که میشه... و خیر و خبر می رسه.
بعد این که مزار شهدای قطعه ی 50 رو زیارت کردیم رفتیم دنبال مزاری اون آقا به من گفت حتما برید. مزاری که اول دنبالش گشتیم پیدا نکردیم و پشیمان شدیم بگردیم دیگه، اما خودش گفت بیا...
مزار #شهید_احمد_پلارک ...
تا رفتیم بعد یکم گشتن پیدا شد و سرش شلوغ بود به حدی که صف بسته بودن و نوبتی سر مزار می رفتیم...
اونجا که بودیم یک دفعه یه خانمی اومد که حاجت گرفته بود...و من یاد مشکلم افتادم گفتم این بنده خدا حتما مقصودشون حاجته که دعوت کرده البته حاجتم به گونه ی دیگه ای حل شد و خداروشکر.
درسته اون حاجت رو نگرفتم اما رضایت رو به دلم انداختن تک تکشون...
خداروشکر
این هم از خاطره ای که انقدر به طول انجامید☺️😉
@shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein
🔹 قسمت هفتم (آخر)
🕊💫🕊💫🕊💫🕊💫🕊💫🕊
📆 پنج شنبه، ۹۷/۰۵/۱۸