eitaa logo
به یاد شهید محسن حججی
856 دنبال‌کننده
8.3هزار عکس
1.5هزار ویدیو
39 فایل
آرزویم، آرزوی زینب است جان ناچیزم، فدای زینب است... شهادت، شهادت، شهادت آرزومه... به یاد شهیدان سردار حاج قاسم سلیمانی، دانشمند هسته ای محسن فخری زاده، محسن حججی، نوید صفری، صادق عدالت اکبری، حامد سلطانی تاریخ تاسیس: ۱۳۹۷.۰۱.۲۹
مشاهده در ایتا
دانلود
🕊🌷🕊🌷🕊🌷 🌷🕊 🕊 🌟 #رفاقت_تا_شهادت 🌹 رسول سال ۱۳۶۵ در تهران به دنیا آمد. آن زمان حاج آقا در جبهه بود و من به سختی بچه‌ها را اداره و بزرگ می‌کردم. 🍇 رسول بعد از روح الله فرزند دوم خانواده ما شد. منزل ما در شهرکی دور از شهر بود و ما جزو آخرین ساختمان‌های آن شهرک به حساب می‌آمدیم. 🚫 نبود گاز و نفت از این قبیل امکانات، کار را سخت‌تر می‌کرد. کپسول‌های گاز را باید از چهار طبقه به تنهایی بالا می‌کشیدم. رسول نسبت به برادر بزرگترش بچه آرامی به حساب می‌آمد و از همان اول خصلت‌های خاصی داشت که در وجودش مشخص بود.   🌟 متانت، آرامش و روحیه از حق دفاع کردنش از بچگی در او بارز بود. رسول با اینکه چهار سال بیشتر نداشت یک روز که برادرش با یکی از بچه‌ها دعوایش شده بود برای دفاع کردن از روح الله رفت. 👌 غیرت خاصی داشت و اجازه نمی‌داد کسی به کسی زور بگوید. @shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein 🔸 قسمت هشتم #شهید_رسول_خلیلی (محمدحسن) به نقل از مادر شهید #مدافع_حرم 🕊 🌷🕊 🕊🌷🕊🌷🕊🌷
🕊🌷🕊🌷🕊🌷 🌷🕊 🕊 🌟 🌷 رسول در دوران ابتدایی نیز بار دیگر این روحیه از حق دفاع کردن را نشان داده بود. ☺️ ما آن موقع ساکن کرج بودیم و قرار بود حضرت آقا به آنجا بیایند، اما معلم رسول سرکلاس به ریسه بندی خیابان‌ها و شور و اشتیاق مردم انتقاد می‌کند که این‌ها اسراف است و از این حرف ها. رسول بلند می‌شود و به معلم می‌گوید : ⚠️ این چه حرفی است که می‌زنید شما می‌دانید که چه کسی وارد شهر ما می‌شود؟ 💡 چراغانی که سهل است قربانی باید برای ایشان کرد، قربانی هم سهل است ما باید جانمان را فدای ایشان کنیم. 🔰 معلم هم عصبانی می‌شود و به رسول می‌گوید : 😠 خلیلی باز روی حرف من حرف زدی؟ یا جای من توی این کلاس است یا جای شما! 🌹 رسول هم به احترام معلم از کلاس بیرون می‌زند. پدر رسول وقتی آمد و از ماجرا مطلع شد به مدرسه رفت و قضیه را با مدیر مدرسه در میان گذاشت. @shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein 🔸 قسمت نهم (محمدحسن) به نقل از مادر شهید 🕊 🌷🕊 🕊🌷🕊🌷🕊🌷
🕊🌷🕊🌷🕊🌷 🌷🕊 🕊 🌟 #رفاقت_تا_شهادت 🌺 تقوا و ایمان رسول از بچگی در او وجود داشت. خانواده ما خانواده مذهبی بود و به لطف خدا حلال و حرام را رعایت می‌کردیم. 🚫 ما موسیقی حرام گوش نمی‌کردیم و حتی در مجالس عروسی که موسیقی بود نیز شرکت نداشتیم، مگر اقوام درجه یک که آن هم سر شام و برای دادن هدیه و صله رحم می‌رفتیم. 👌 خب همه این مراقبت‌ها روی رسول تاثیر می‌گذاشت. @shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein 🔸 قسمت دهم #شهید_رسول_خلیلی (محمدحسن) به نقل از مادر شهید #مدافع_حرم 🕊 🌷🕊 🕊🌷🕊🌷🕊🌷
🕊🌷🕊🌷🕊🌷 🌷🕊 🕊 🌟 #رفاقت_تا_شهادت 🔸 خاطرم هست رسول هفت هشت ساله بود، روزی برای رفتن به جایی ماشین خطی گرفتیم که راننده داخل ماشین موسیقی گذاشته بود یک لحظه دیدم رسول انگشتانش داخل گوشش برده و سرش را بین زانوانش و در حال قرائت #قرآن است. 😦 با تعجب و آرام به او گفتم رسول چه کار می‌کنی؟ 👈 او اشاره کرد که نمی‌خواهم صدای موسیقی را بشنوم بعد به راننده تذکر دادم و موسیقی را خاموش کرد. 🕊 رسول وجود خاصی داشت نمی‌خواهم بگویم استثنا بود، او هم مثل همه بچه‌های دیگر بود و شیطنت و خطاهای خاص خودش را داشت، اما بچه‌ای بود که تمام کارهایش در جهت مثبت بود. @shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein 🔸 قسمت یازدهم #شهید_رسول_خلیلی (محمدحسن) به نقل از مادر شهید #مدافع_حرم 🕊 🌷🕊 🕊🌷🕊🌷🕊🌷
🕊🌷🕊🌷🕊🌷 🌷🕊 🕊 🌟 🌺 مادر می‌گوید رسول یک سال قبل از رفتن به مدرسه کلاس حفظ قرآن می‌رفته و او نیز به عنوان مادر جزء‌ها و سوره‌های کوچک قرآن را موقع خواب برای رسول و برادرش می‌خوانده و آن‌ها با مادر تکرار می‌کردند به همین شکل سوره‌های کوچک قرآن را حفظ شده بودند.  👌 روز اول مدرسه رسول به ناظم مدرسه می‌گوید : 😊 اجازه می‌دهید سر صف قرآن بخوانم؟ 🍃 ناظمشان هم از این کار استقبال می‌کند و بعد‌ها به من گفت : 😍 از حرکت رسول خیلی خوشم آمد چه قدر این بچه شجاع است. خیلی از بچه‌ها روز اول مدرسه گریه می‌کنند. از همان موقع به بعد قرآن سر صف را رسول می‌خواند. @shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein 🔸 قسمت دوازدهم (محمدحسن) به نقل از مادر شهید 🕊 🌷🕊 🕊🌷🕊🌷🕊🌷
🕊🌷🕊🌷🕊🌷 🌷🕊 🕊 🌟 #رفاقت_تا_شهادت 👤 برادر رسول در بسیج محل فعال بود و رسول هم از همان کودکی به بسیج رفت و آمد داشت و در کلاس‌های آنجا شرکت می‌کرد. از کلاس‌های عقیدتی گرفته تا راپل. 🌹 رسول از همان سنین پایین راپل را به خوبی یاد گرفته بود تا زمانی که بزرگ شد و راپل جزئی از کار او شد. 🎨 در کارهای هنری نظیر نقاشی با آبرنگ و خطاطی استعداد داشت. روزی به او گفتم پسرم حالا که اینقدر به این هنر‌ها علاقه مندی اگر دوست داری تو را در کلاس‌های آموزشی آن‌ها ثبت نام کنم. اما قبول نمی‌کرد و می‌گفت : 😔 از محیط این کلاس‌ها خوشم نمی‌آید و خیلی مناسب نیست. ⚠️ این بچه در آن سن کم این را درک کرده بود، اما من مادر متوجه آن نبودم نمی‌دانم رسول چه طور نرفته و ندیده متوجه این امر شده بود. @shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein 🔸 قسمت سیزدهم #شهید_رسول_خلیلی (محمدحسن) به نقل از مادر شهید #مدافع_حرم 🕊 🌷🕊 🕊🌷🕊🌷🕊🌷
🕊🌷🕊🌷🕊🌷 🌷🕊 🕊 🌟 #رفاقت_تا_شهادت 🌸 رسول از بچگی روحیه شهادت طلبی داشت. به شهدا خیلی علاقه داشت عکس شهدای ایرانی و لبنانی را که آن زمان حزب الله لبنان نیز مطرح بود جمع می‌کرد که الان دفتر این عکس‌ها در اتاقش موجود است. ☺️ رسول سال ۶۵ به دنیا آمد و سال ۶۷ جنگ تحمیلی تمام شد. در واقع از جنگ چیزی ندیده و درک نکرده بود؛ اما به شهدا علاقه زیادی داشت، چون هر سال همراه ما راهیان نور می‌آمد و به نمایشگاه عکس شهدا هم می‌رفت. 👌 رسول عجیب به شهدا و شهادت علاقه پیدا کرده بود. ما خودمان هم متوجه این امر نبودیم اینکه چه قدر به این سمت و سو گرایش دارد. فکر می‌کردیم یک علاقه کودکانه است که عکس شهدا را جمع آوری می‌کند. @shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein 🔸 قسمت چهاردهم #شهید_رسول_خلیلی (محمدحسن) به نقل از مادر شهید #مدافع_حرم 🕊 🌷🕊 🕊🌷🕊🌷🕊🌷
🕊🌷🕊🌷🕊🌷 🌷🕊 🕊 🌟 #رفاقت_تا_شهادت 🌹 رسول به کار نظامی علاقه داشت و به محض گرفتن مدرک پیش دانشگاهی، نظر و عقیده اش این بود که یک فرد مسلمان باید آمادگی رزمی کامل داشته باشد؛ چون اعتقاد ما این است که امام زمان به ما احتیاج دارد و باید از لحاظ نظامی آمادگی داشته باشیم. به همین خاطر شغل نظامی گری را برای خود انتخاب کرد که همان سپاه بود. 👌 از کار پشت میزنشینی بیزار بود. وارد سپاه شد و دوره‌های آموزشی را دید. رسول در دوره‌های آموزشی خود در تخصص تاکتیک و تخریب به خوبی حرفه‌ای شده بود و بنابر علاقه شخصی اش وارد قسمت تخریب شده و مربی این بخش شد. ⚔ وقتی سوریه جنگ شد با درخواست خودش برای تعلیم نیروهای آنجا عازم سوریه شد. @shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein 🔸 قسمت پانزدهم #شهید_رسول_خلیلی (محمدحسن) به نقل از مادر شهید #مدافع_حرم 🕊 🌷🕊 🕊🌷🕊🌷🕊🌷
🕊🌷🕊🌷🕊🌷 🌷🕊 🕊 🌟 #رفاقت_تا_شهادت 🌹 رسول در سن ۲۶ سالگی در ۹۲.۰۸.۲۷ به عنوان اولین شهید تهرانی در سوریه شهید شد. 😔 ما به خاطر مسائل امنیتی آن زمان خیلی نتوانستیم ماجرا را رسانه‌ای کنیم حتی عده‌ای از مردم نمی‌دانستند مدافع حرم یعنی چه! رسول همان موقع هم به خاطر مسائل امنیتی به عنوان یکی از کارکنان سفارت ایران آنجا بود. در حالی که سپاهی و دانشجوی کارشناسی ارشد دانشگاه امام حسین (ع) بود. به خاطر ویژگی هایی که شهید داشت تشییع پیکر با آن عظمت شکل گرفت. @shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein 🔸 قسمت شانزدهم #شهید_رسول_خلیلی (محمدحسن) به نقل از پدر شهید #مدافع_حرم 🕊 🌷🕊 🕊🌷🕊🌷🕊🌷
🕊🌷🕊🌷🕊🌷 🌷🕊 🕊 🌟 👌 یک؛ ولایتمدار بود. در سه مرحله خود را سپر ولایت می‌کند. پایه ولایتمداری شهید از کودکی بسته می‌شود. خانم نظری مسئول بسیج آن زمان که مادر رسول هم پیش آن‌ها فعالیت می‌کرد برایمان تعریف کرد که : 🕊 وقتی خبر شهادت رسول را شنیدم به کودکی او بازگشتم. ☺️ روزی رسول به پایگاه بسیج آمده بود تا مادرش را صدا کند خاطرم هست کلاس چهارم یا پنجم دبستان بود پشت پرده اتاق ایستاده بود و صدا می‌زد یا الله یا الله یا الله. 🔹 آمدم بیرون به رسول گفتم بیا داخل تو هنوز دهنت بوی شیر می‌دهد به ما نامحرم نیستی، اما رسول داخل نیامد من هم چادر و روسری را برداشتم تا عکس العمل او را ببینم ناگهان دیدم رسول فرار کرد و قید مادرش را هم زد. snn.ir @shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein 🔸 قسمت هفدهم (محمدحسن) به نقل از پدر شهید 🕊 🌷🕊 🕊🌷🕊🌷🕊🌷
🕊🌷🕊🌷🕊🌷 🌷🕊 🕊 🌟 🌹 رسول در ۱۳ سالگی وارد بسیج شد. خاطره‌ای که نقل می‌کنم از زبان مربی اوست که جانبار جنگ سوریه است. او تعریف می‌کند : 👥 بچه‌ها را برای آموزش به اردو برده بودیم بعد از نماز مغرب و عشاء رسول من را صدا زد و گفت : ☺️ آقا مرتضی می‌خواهم چیزی بگویم قول بده به کسی نگویی گفتم باشه رسول گفت : 👌 آقا مرتضی شما آدم پاکی هستی دعاهایت می‌گیرد در دعاهایت برای من هم دعا کن شهید شوم. 📖 دفتر خاطراتی از رسول داریم که متعلق به دوران اول راهنمایی به بعدش است. خب معمولا هرکسی پایان نوشته یا نامه اش امضای چیزی می‌زند، رسول هم پایان همه نوشته هایش نوشته بود : ❤️ خدایا عاقبت ما را با شهادت ختم به خیر کن ❤️ این روشن می‌کند که یک جوان از همان سنین کم برای شهادت هدف دارد... @shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein 🔸 قسمت هجدهم (محمدحسن) به نقل از پدر شهید 🕊 🌷🕊 🕊🌷🕊🌷🕊🌷
🕊🌷🕊🌷🕊🌷 🌷🕊 🕊 🌟 #رفاقت_تا_شهادت 📖 در یکی از همین خاطرات که برای نه سال قبل از شهادت اوست به حال شهدا غبطه می‌خورد و می‌نویسد : ✍ وقتی عکس و فیلم شهدا را از تلویزیون پخش می‌کنند من به حال آن‌ها غبطه می‌خورم، به همت آن‌ها غبطه می‌خورم. می‌نویسد : 😢 خدایا می‌دانم فرصت‌ها را از دست دادم. خدایا می‌دانم کم کاری از من است. خدایا می‌دانم که من بی همتم. خدایا می‌دانم قلب امام زمان را رنجانده ام. 👌 اما تو خود می‌گویی به سمت من باز آی من آمده ام به سویت تا مرا از فکرهای دنیوی و مادیات آن نجات و به من هم مثل شهدا شیوه گذراندن این دیار فانی را بیاموزی. ❤️ خدایا کمک کن همه وجودم و اعضای بدنم در مسیر و راه تو باشد. @shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein 🔸 قسمت نوزدهم #شهید_رسول_خلیلی (محمدحسن) به نقل از پدر شهید #مدافع_حرم 🕊 🌷🕊 🕊🌷🕊🌷🕊🌷
🕊🌷🕊🌷🕊🌷 🌷🕊 🕊 🌟 #رفاقت_تا_شهادت ⚠️ فکر می‌کنید شهید حججی اتفاقی این طور شده نه. خودش خواست خدا می‌گوید بخوانید مرا تا اجابت کنم شما را، شهید حججی و خلیلی از خدا خواسته اند که این طور اربا اربا شوند. 🌹 رسول ارادت خاصی به حضرت زهرا (س) داشت به همین خاطر پهلو، دست و صورت سمت راستش در آن انفجار هدیه شد. به طوری که من در شناسایی رسول مشکل داشتم. 👌 رسول خودش خواسته بود یک عمری خدا گفته این‌ها گوش کردند؛ یک بار هم این‌ها در خلوت به خدا گفته اند و خدا استجابت کرده است. snn.ir @shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein 🔸 قسمت بیستم #شهید_رسول_خلیلی (محمدحسن) به نقل از پدر شهید #مدافع_حرم 🕊 🌷🕊 🕊🌷🕊🌷🕊🌷
🕊🌷🕊🌷🕊🌷 🌷🕊 🕊 🌟 #رفاقت_تا_شهادت 🌹 پدر خاطره‌ای دیگر را برایم بازگو می‌کند که بی شک ذهن هرکسی را معطوف هدف شهید می‌کند. در ۱۷ سالگی رسول با ما به راهیان نور آمد. 🚶 با هم به سمت گردان تخریب رفته بودیم به رسول گفتم ببین اینجا حسینیه ما بود دراین سمت قبرهایی می‌بینی که شهدا برای خود کنده بودند حالا شهدا رفته اند و اینجا غریب مانده است. ⏱ هم زمان با صحبت‌های من اذان ظهر شد رفتیم نماز جماعت و بعد آن متوجه شدیم رسول نیست. وقتی پی او گشتیم دیدیم داخل یکی از قبر‌ها رفته، چفیه را روی سرش کشیده و‌های های گریه می‌کند در حالی که سجده کرده است. 😔💔 این صحنه برای ما تبدیل به روضه شد. من همان موقع تنها کاری که توانستم انجام دهم ثبت آن لحظه توسط دوربین عکاسی بود. عکسی که الان به دیوار اتاقش که به موزه تبدیل شده نصب است. @shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein 🔸 قسمت بیست و یکم #شهید_رسول_خلیلی (محمدحسن) به نقل از پدر شهید #مدافع_حرم 🕊 🌷🕊 🕊🌷🕊🌷🕊🌷
🕊🌷🕊🌷🕊🌷 🌷🕊 🕊 🌟 👌مرحله بعدی ولایتمداری رسول در فتنه ۸۸ رقم می‌خورد. آن زمان از سرکار آماده باش بودم و وقتی به خانه زنگ می‌زدم، احوال رسول را که جویا می‌شدم مادرش می‌گفت : 🔸یک هفته است خانه نیامده. دوستانش بعد‌ها به ما گفتند رسول را دوره کرده بودند با آجر به کمرش زده بودند و صورتش نیز آسیب دیده بود. به همین خاطر دوستانش به رسول می‌گفتند فتنه. ☘مرحله آخر این ولایتمداری به تاسی از امام حسین و در راه دفاع از حرم ختم می‌شود. یکی از دوستان پس از شهادت رسول به من زنگ زد که : 😕چرا گذاشتی رسول برود؟ ایشان یک تخریبچی قابل و استادی حاذق در این زمینه بود. شما که دین خود را ادا کرده بودی ۶۰، ۷۰ ماه جبهه بودی اصلا سوریه به ما چه مربوطه؟ گفتم : شما هم آمریکایی شدی که این حرف‌ها را می‌زنی. 🌴ما ۸ سال جنگ تحمیلی، اینجا وظیفه داشتیم امروز هم وظیفه ما دفاع از آنجاست. ما مرزی را برای دفاع قائل نیستیم هر جا که ولایت به کمک نیاز داشته باشد وظیفه داریم به یاری آنجا برویم. snn.ir @shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein 🔸 قسمت بیست و دوم (محمدحسن) به نقل از پدر شهید 🕊 🌷🕊 🕊🌷🕊🌷🕊🌷
🕊🌷🕊🌷🕊🌷 🌷🕊 🕊 🌟 🌸رسول به سوریه رفت، اما قبل رفتنش فکر قبری که می‌خواهد آنجا دفن شود را کرده بود فکر اینکه مادرش چگونه برای سرزدن به او به بهشت زهرا برود، فکر همه چیز را کرده بود.... دوستانش از او فیلم دارند که سر مزار محرم ترک فاتحه می‌خواند و می‌گوید جای من همین جاست. به او می‌گویند حالا اگر شهید شدی کجا دفنت کنیم؟ به خنده می‌گوید گلزار شهدا همانجا که از همه مشتی‌تر است، نامردی نکنید و در قطعه منافقین دفنم کنید بعد همه با هم می‌خندند. 📹در همان فیلم یکی از او می‌پرسد حالا رسول چه طوری می‌خواهی از دنیا بروی؟ او می‌گوید : ❤️🕊رفتن مهم نیست مهم این است که زیبا بروی. snn.ir @shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein 🔸 قسمت بیست و سوم (محمدحسن) به نقل از پدر شهید 🕊 🌷🕊 🕊🌷🕊🌷🕊🌷
🕊🌷🕊🌷🕊🌷 🌷🕊 🕊 🌟 ❣مادرش بعد شب هفت رسول برایم این ماجرا را تعریف کرد که رسول حتی قبل شهادت به این هم فکر کرده بود مادرش چه طور مسیر خانه تا بهشت زهرا را برود. 🔹من یک وام ده میلیونی گرفتم رسول روزی آمد و این وام را از من خواست نمی‌دانستم می‌خواهد چه کار کند. 😧نگو رسول با این پول یک ماشین جفت و جور کرده و سند و سویچش را به مادرش داده و گفته مادر اگر این بار به سوریه رفتم و برنگشتم هر وقت دلت خواست به دیدنم بیایی با این ماشین بیا اگر پدر راهیان نور بود همراه روح الله بیا. 🌹حاج آقا پناهیان پیش من آمد و گفت : نمی‌دانم به شما تسلیت بگویم یا تبریک. گفتم : حاج آقا تبریک بگویید چرا که وقتی خبر شهادت رسول را به من دادند من سجده و نماز شکر به جا آوردم. خدا این طور خواست که من شهید نشوم، پسرم را بزرگ کنم تا او شهید شود و برای جوانان الگو قرار گیرد. snn.ir @shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein 🔸 قسمت بیست و چهارم (محمدحسن) به نقل از پدر شهید 🕊 🌷🕊 🕊🌷🕊🌷🕊🌷
🕊🌷🕊🌷🕊🌷 🌷🕊 🕊 🌟 🕊سفر آخر، قبل رفتن پیش من آمد و ۱۰۰ هزار تومان پول خمسش را به من داد و گفت : فرصت نمی‌کند پرداخت کند و من به جایش انجام دهم. ☘وقتی جنازه رسول را آوردند دوستانش بر سر و صورت می‌زدند که رسول دیگر نیست تا به ما تذکر دهد غیبت نکن تهمت نزن. 👌رسول در انتخاب دوست و رفیق هم خیلی حساس بود و دوستانی را انتخاب کرد که هنوز هم پای کارند و آن تشییع جنازه باشکوه را برایش برگزار کردند. برای من و مادرش تبدیل به یک خاطره شیرین شد نه تلخ و مصیبت بار. ما اگر یک رسول دادیم هزار رسول پای کار آمدند. snn.ir @shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein 🔸 قسمت بیست و پنجم (محمدحسن) به نقل از پدر شهید 🕊 🌷🕊 🕊🌷🕊🌷🕊🌷
🕊🌷🕊🌷🕊🌷 🌷🕊 🕊 🌟 😔روزی که رسول را دفن کردیم شبش سردار سلیمانی به همراه عده‌ای از همکاران منزل ما تشریف آوردند. سردار از من تشکر کردند. گفتم چرا تشکر می‌کنید؟ ☺️ گفت: شما می‌دانستید شهید خلیلی مسئول تخریب ما بود؟ گفتم: نه! 🔸گفت: الان چند روز است کسی را نداریم جایگزین او کنیم. اخلاص در عمل رسول باعث می‌شود از هیچ چیز نترسد. 👌همرزمانش می‌گویند ساعت دو نصف شب به داعشی‌ها تک می‌زد غیر از عملیات این کار‌ها را می‌کرده. وقتی مقر داعش را می‌گیرند، فیلم گرفته اند که رسول پرچم داعش را پایین می‌کشد و پرچم یا فاطمه زهرا (س) را بالا می‌برد. @shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein 🔸 قسمت بیست و ششم (محمدحسن) به نقل از پدر شهید 🕊 🌷🕊 🕊🌷🕊🌷🕊🌷
🕊🌷🕊🌷🕊🌷 🌷🕊 🕊 🌟 #رفاقت_تا_شهادت 🌹پدر می‌گوید گاهی اوقات وقتی بحثی صورت می‌گرفت می‌دیدم واقعا صحبت هایش منطقی است. رسول می‌گفت : ❤️🕊"آیت الله حق شناس یا حاج آقا مجتبی تهرانی و چنین شخصیت هایی اگر در دانشگاه صحبت کنند قطعا بر محیط دانشگاه تاثیر خواهد داشت. یعنی فقط به منبر هیئت‌ها اکتفا نمی‌کرد، بلکه دغدغه دانشگاه‌ها را نیز داشت." من تاکنون ۱۲۶۸ دانشگاه و مقر در تهران و شهرستان‌ها حتی کربلا و سوریه برای صحبت و سخنرانی در خصوص شهید خلیلی دعوت شده ام. به قول سردار حسینی می‌گفت : 🌸شهید خلیلی بین المللی شده است. ما به رسول پول توجیبی می‌دادیم برای مسیر رفت و آمد از مدرسه به خانه، اما او این پول‌ها را جمع می‌کرد می‌برد به بسیج می‌داد، تا کار فرهنگی در حوزه شهدا انجام دهند ما هم وقتی رفتار او را می‌دیدیم تشویقش می‌کردیم. @shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein 🔸 قسمت بیست و هفتم #شهید_رسول_خلیلی (محمدحسن) به نقل از پدر شهید #مدافع_حرم 🕊 🌷🕊 🕊🌷🕊🌷🕊🌷
🕊🌷🕊🌷🕊🌷 🌷🕊 🕊 🌟 #رفاقت_تا_شهادت پسرم ۲۶ سالش بود که به شهادت رسید. ۱۰ سال پیش از شهادت و آن وقتی که ۱۶ سالش بود در دفترش نوشته بود: 😔"وقتی تصاویر و زندگینامه شهدا از تلویزیون پخش میشود، به حال آنان، شجاعتشان، همتشان و مردانگیشان غبطه میخورم. همت؛ همتی که خدایا من ندارم و مگر اینکه خدایا تو به من بدهی. همتی که شهید همت داشت و کجایند مردان بی ادعا." ✍و در آخر آن مینویسد: 💔"خدایا من مقصرم و دل امام زمانم را به درد آوردم." @shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein 🔸 قسمت بیست و هشتم #شهید_رسول_خلیلی (محمدحسن) #مدافع_حرم 🕊 🌷🕊 🕊🌷🕊🌷🕊🌷
🕊🌷🕊🌷🕊🌷 🌷🕊 🕊 🌟 🔸در سال ۸۸، رسول شب و روز به مقابله با آشوبگران پرداخت و همواره نگران جان مردم بیگناه و امکاناتشان بود. رسول یک 🏍موتور تریل داشت که با آن رفت و آمد میکرد. یک روز در همین ایام در چهارراه ولی عصر موتورش خراب میشود. ⚔آشوبگران او را میگیرند و با آجر میزنند و کمرش را ناقص میکنند و 🔪چاقو به بازوی سمت چپش میزنند. 😔وقتی پسرم در سوریه به رسید و 🕊پیکرش را آوردند چون بدن و صورتش زخم بسیاری برداشته بود، قابل شناسایی نبود و یکی از جاهایی که تقریبا از بدنش سالم مانده بود بازوی چپش بود. 💪به آن بازو نگاه کردم و از روی نشان ضرب چاقوی فتنه ۸۸ یقین یافتم که پیکر رسولم است. @shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein 🔸 قسمت بیست و نهم (محمدحسن) به نقل از پدر شهید 🕊 🌷🕊 🕊🌷🕊🌷🕊🌷
🕊🌷🕊🌷🕊🌷 🌷🕊 🕊 🌟 🌹 من وقتی رسول تو سوریه در حال رزم بود سر نماز دعا میکردم صحیح و سالم برگرده. ✨ یه روز که مشغول دعا کردن بودم یاد روضه های محرم و زیارت عاشورا افتادم اون جاییکه می گیم ای کاش بودی و در راه امام میجنگیدیم یاریش می کردیم با مال، جان، فرزند و در این راه شهید میشدیم. 😔 دیگه نتونستم برای سلامتیش دعا کنم خجالت کشیدم گفتم خدایا راضیم به رضای تو هر جور که تو بخوای. 💠 ماشاالله جوانهای مملکت ما آگاه و بصیر هستند و عاشقانه برای دفاع از اسلام حرم آل الله پیش قدم هستند. من بیشتر توصیه به مادران عزیز دارم که مبادا مهر مادری مانع از رفتن این عزیزان برای دفاع باشه @shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein 🔸 قسمت سی ام (محمدحسن) به نقل از مادر شهید مزار شهید : بهشت زهرا (س) تهران، قطعه ۵۳، ردیف ۸۷، شماره ۴ 🕊 🌷🕊 🕊🌷🕊🌷🕊🌷
🕊🌷🕊🌷🕊🌷 🌷🕊 🕊 🌟 ▪️ در ایام محرم در سوریه بودند، یکی از دوستانش نقل می کند که همه بیدار بودیم و سینه زنی می کردیم، رسول هم بیدار بود و صبح که بیدار شدیم رسول گفت که : 🌷 "من دیشب خوابی دیدم ، فکر کنم یکی از ما دو نفر فردا شهید می شویم. خواب دیدم که در یک منطقه سرسبزی و قشنگ و زیبایی می رویم که دوراهی می شود، من به تو می گویم بیا برویم، این قسمت که خیلی سرسبز است. تو می گویی نه بیا برویم طرف دیگر، گفتم نه و از هم جدا می شویم، هر کدام به یک سمتی می رویم که رسول به طرف سرسبز می رود." دوستش می گوید: 📜 تعبیرش این است که من دارم می روم تهران مأموریت تمام شده است تو هم در منطقه می مانی و همان روز یا فردای آن روز رسول شهید می شود... @shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein 🔸 قسمت سی و یکم (محمدحسن) به نقل از مادر شهید مزار شهید : بهشت زهرا (س) تهران، قطعه ۵۳، ردیف ۸۷، شماره ۴ 🕊 🌷🕊 🕊🌷🕊🌷🕊🌷
🕊🌷🕊🌷🕊🌷 🌷🕊 🕊 🌟 📞ما پشت تلفن با رعایت مسائل امنیتی صحبت می کردیم و تنها از حال عمومی اش مطلع می شدیم. فقط چون هر غذایی را نمی خورد و آنجا همان زمان دسترسی به غذای تازه نداشتند و بیشتر کنسرو می خوردند و می دانستم که رسول هم کنسرو دوست ندارد، برای همین پرسیدم : مامان غذا خوردی؟ گفت صبح که فرصت نشد چیزی بخورم، ظهر هم مشغول کار بودم نشد، ساعت ۱۱ شب بود، گفت الان می روم و می خورم از صبح تا حالا چیزی نخوردم. 😔گفتم یک مقدار به فکر خودت باش به فکر غذا خوردنت باش تا انرژی داشته باشی و بتوانی کار کنی. 🕊وقتی با رسول صحبت می کردم احساس می کردم در یک حال و هوای دیگری است. حتی بعضی سوالات را چند بار تکرار می کردم. که پرسیدم حواست کجاست؟ کسی باتو هست که حواست جمع نیست، گفت نه تنها هستم. @shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein 🔸 قسمت سی و دوم (محمدحسن) به نقل از مادر شهید 🕊 🌷🕊 🕊🌷🕊🌷🕊🌷
🕊🌷🕊🌷🕊🌷 🌷🕊 🕊 🌟 #رفاقت_تا_شهادت #دست_نوشته #شهید_رسول_خلیلی ❤️ خدایا! می دانم کم کاری از من است ❤️ خدایا! می د انم که من بی توجهم ❤️ خدایا! می دانم که من بی همتم اما خود می گویی که به سمت من باز آیید آمده ام خدا... 😔 کمکم کن تا از جسم دنیوی و فکر های مادی نجات یابم، به من هم مثل شهدا شیوه گذراندن این دنیای فانی و محل گذر را بیاموز، به من هم معرفت امام زمانم را عنایت کن. دلنوشته های شهید خلیلی (حاج آقا پناهیان می گفت این دلنوشته ها نهج البلاغه رسول است به یکجایی وصل بوده که این حرف ها را می زده) @shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein 🔸 قسمت سی و سوم #شهید_رسول_خلیلی (محمدحسن) به نقل از مادر شهید #مدافع_حرم 🕊 🌷🕊 🕊🌷🕊🌷🕊🌷
🕊🌷🕊🌷🕊🌷 🌷🕊 🕊 🌟 #رفاقت_تا_شهادت ❤️ هیأت مورد علاقه اش هیأت ریحانه النبی بود. آقای محمدحسین پویان فر هم مداحش بود. 🕊😔بعد از شهادتش آقای پویان فر حسرت می خورد که چرا من از نزدیک با او رفاقت نداشتم. 💫موقع غسل در غسالخانه از غسال ها می خواهد که رسول را غسل حضرت زهرا بدهند و آنها هم بلد نبودند آقای پویان فر گفت که : 😔رفتم کف پاهایش را بوسیدم و از نزدیک لمسش کردم و غسلش دادم تا مدتها حالش منقلب بود، می گفت از نزدیک بدن خرد شده اش را دیدم و دست و پای خرد شده اش و پهلوی کبود شده اش را دیدم... @shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein 🔸 قسمت سی و چهارم #شهید_رسول_خلیلی (محمدحسن) به نقل از مادر شهید #مدافع_حرم 🕊 🌷🕊 🕊🌷🕊🌷🕊🌷
🕊🌷🕊🌷🕊🌷 🌷🕊 🕊 🌟 #رفاقت_تا_شهادت 🍃خبر شهادت رو ابتدا دوستان رسول تو شهرک خبر دار میشن بعد به خواهرم و پسرش که تو شهرک هستن اطلاع میدن. 🔸بعد خواهرم میان منزل به ما اطلاع میدن وقتی گفتن رسول مجروح شده ما گفتیم : 🕊حتما شهید شده من پدرش خدا رو شکر کردیم که مارو انتخاب کرده... @shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein 🔸 قسمت سی و پنجم #شهید_رسول_خلیلی (محمدحسن) به نقل از مادر شهید #مدافع_حرم 🕊 🌷🕊 🕊🌷🕊🌷🕊🌷
🕊🌷🕊🌷🕊🌷 🌷🕊 🕊 🌟 🤔نمی دانم چه خصلتی در جوان من هست که جوان ها خیلی جذبش می شوند. وقتی شب های جمعه سر مزارش می روید ولوله است و اصلا خلوت نمی شود. می آیند با شهید درد دل می کنند و از حاجات شان می گویند از کربلا رفتن و خیلی زود حاجت می گیرند. 👥 افراد زیادی هستند که می آیند و می گویند با دیدن عکس پسر شما و خواندن زندگی نامه او متحول شده ایم. 🌼 خیلی از افراد هستند، می آیند برایم تعریف می کنند که در خیابان با دیدن بنر و عکس شهید جذب او شده اند. 🔸سالگرد دوم شهید را که در مسجد گرفته بودیم ، یک مادر و دختر خیلی بدحجابی بودند که از اول تا آخر مجلس هم نشستند، من تعجب کرده بودم چون اهالی محل و خانواده ام این تیپی نبودند، مجلس تمام شد و مادر و دختر خودشان آمدند و با من صحبت کردند و گفتند ما به پسر شما خیلی علاقه داریم، گفتم چطور با او آشنا شدید؟ گفتن که با دیدن بنر شهید مادر دختر گفت که حتی خواب رسول را هم دیده است. افراد زیادی این تیپی هستند که می آیند و می گویند با دیدن عکس پسر شما و خواندن زندگی نامه او متحول شده ایم. خیلی خواهرها می آیند تعریف می کنند که چادری نبودند و چادری شدند. @shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein 🔸 قسمت سی و ششم (محمدحسن) به نقل از مادر شهید 🕊 🌷🕊 🕊🌷🕊🌷🕊🌷
🕊🌷🕊🌷🕊🌷 🌷🕊 🕊 🌟 👥آنان که از وطن خود هجرت کردند و از دیار خود بیرون رانده شدند و در راه خدا رنج کشیدند جهاد کردند و کشته شدند، همان جا بدی های آنان را می پوشانیم و آنان را به بهشت هایی که زیر درختان آن نهرهای آب جاری و روان است، داخل می کنیم و این پاداشی است از جانب خدا. ❤️با نام و یاد خداوند رحمان و رحیم و مهربان که در حق بنده حقیر از هیچ چیز کم نگذاشته است و سلام و درود به محضر صاحب العصر و الزمان (عج) و روح پاک امام راحل (ره) و رهبر عالم تشیع و اسلام قائدنا آیت الله سیدعلی خامنه ای و روح پاک تمامی شهدای اسلام به خصوص سیدالشهدا اباعبدالله الحسین (ع) که جان ها همه فدای آن بزرگوار. 🌟به موجب آیه شریفه «کل نفس ذائقه الموت» تمامی موجودات از چشیدن شربت مرگ ناگزیر بوده و حیات ابدی منحصر به ذات اقدس باری تعالی می باشد. 🌏این دنیا با تمامی زیبایی ها و انسانهای خوب و نیکوی آن، محل گذر است نه وقوف و ماندن! و تمامی ما باید برویم و راه این است. دیر یا زود فرقی نمی کند؛ اما چه بهتر که زیبا برویم. 🌹❤️پدر و مادر عزیزم که سلام و درود خداوند بر شما باد؛ از شما کمال قدردانی را دارم که مرا با محبت اهل بیت (ص) و راه ایشان و در کمال صبر و عاشقانه بزرگ کردید و همیشه کمک حال من بوده اید. از شما عذرخواهی می کنم و سرافکنده ام که فرزندی خوب برای شما نبودم و در حق شما آن چنان که باید خوبی نکرده ام. از شما می خواهم که مرا حلال کنید. در حق این فرزند حقیرتان دعا کرده و از خداوند بخواهید که او را ببخشد و این قربانی را در راه خود بپذیرد. 😉می دانم که شما ناراحت نیستید زیرا هیچ راهی بهتر از این نیست و این را شما به من آموخته اید و این همیشه آرزوی دیرینه من بوده که خدا عاقبت مرا با شهادت در راهش ختم به خیر گرداند. 🚨خوش ندارم که این شادمانی را با لباس های سیاه و غمگین ببینم. غم اگر هست برای بی بی جان حضرت زینب (س) باید باشد. اشک و آه و ناله اگر هست، برای ارباب مان اباعبدالله الحسین (ص) باید باشد و اگر دلتان گرفته، روضه ایشان را بخوانید که منم دلم برای روضه ارباب و خانم جان تنگ است. اما چه خوشحالی بالاتر از این که فدایی راه این بزرگواران شویم. پس غمگین نباشید. 😍🌹برادر عزیزم؛ مرا حلال کن و ببخش. می دانم که در حق تو هم کوتاهی کردم. برایم دعا کن و مرا نیز حلال کن. خد ارا سرلوحه ی کارهای خود قرار بده. از خداوند می خواهم همیشه کمک حال تو برادر عزیزم باشد. دعا برایم یادت نرود. از فامیل، هم بستگان نیز می خواهم که مرا حلال کنند و ببخشند و برایم دعا کنند. رفقا، دوستان و همکاران و هم نشینان عزیزم؛ که شاید بیشترین اوقات زندگی ام را در کنار شما بوده ام، خداوند را شاکرم که در رفاقت هم به من لطف عطا کرده که دوستان و هم نشینانی به خوبی شما دارم تا تکمیل کننده و یاری کننده من باشید. 👌شما همگی می دانید من راه خود را انتخاب کردم و این راه را دوست داشته و دارم و خیلی از شماها هم که کمک کننده من بودید، از تمامی شما عذر می خواهم که رفایت را در حق شما تمام نکرده و ملتمسانه خواهانم که مرا عفو کنید و حلالم کنید. مرا ببخشید، برایم بسیار دعا کنید و در روضه های ارباب و مجالس عزاداری اهل بیت (ص) مرا فراموش نکنید. من خود را در حد و اندازه ای نمی بینم که برای کسی نصیحت و پندی داشته باشم و اگر ما دنبال پند و نصیحت باشیم، چه بسیار است، فقط می خواهد چشم بینا و گوش شنوا. خنک آن روز که پرواز کنم تا بر دوست به امید سر کویش پر و بالی بزنم من به خود نامدم این جا که به خود باز روم آن که آورد مرا باز برد به وطنم مرغ بال ملکوتم نیم از عالم خاک چند روزی قفسی ساخته اند از بدنم پناه می برم به خداوند مهربان و از او می خواهم که بر من سخت نگیرد. شب اول قبر دعا برایم را فراموش نکنید رفقا. و من الله التوفیق العبد الحقیر Navideshahed @shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein 🌹 شهید 🔸 قسمت سی و هفتم (آخر) (محمدحسن) 🕊 🌷🕊 🕊🌷🕊🌷🕊🌷