eitaa logo
به یاد شهید محسن حججی
857 دنبال‌کننده
8.6هزار عکس
1.7هزار ویدیو
41 فایل
آرزویم، آرزوی زینب است جان ناچیزم، فدای زینب است... شهادت، شهادت، شهادت آرزومه... به یاد شهیدان سردار حاج قاسم سلیمانی، دانشمند هسته ای محسن فخری زاده،محسن حججی،نوید صفری،صادق عدالت اکبری،حامد سلطانی تاریخ تاسیس: 1396/05/29
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃🕊🍃 🍃❤️مقام معظم رهبری : شهدای مظلوم ؛ جا دارد که به آنها پرداخته بشود. 🍃🌷شهید ✉️ارسالی برادر پژوهش @shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein 🍃🕊🍃
#حر‌ّ داعشی‌ها‌را‌بشناسیم حکایت یکی از اسرای داعش که سرانجام به #شهادت رسید به گزارش پایگاه رسمی اطلاع رسانی فاطمیون عبدالرحمن ۱۳ سال بیشتر نداشت،اما باهمین سن کمش نیروی داعش شده بود چند روزی بود که توسط رزمندگان #فاطمیون اسیر شده بود. در این چند روز، چند تا از بچه ها جیره لباسشان را به او داده بودند. کنارش هم تعدادی کلوچه و تنقلات بود که بچه ها برایش گرفته بودند. بچه ها زبان او را نمی‌دانستند، ولی با توجه به سن کمش با او مهربان تر از باقی اسرا بودند. محبت بچه ها و آنچه که از واقعیت #فاطمیون دید، باعث شد تصمیم بگیرد با داعش بجنگد داعشی که با دروغ دوستانش را کافر و بی نماز به او معرفی کرده بود. شب تقاضای آب کرد و گفت می‌خواهم غسل #شهادت کنم. صبح روز اربعین مانند دیگران نماز صبح خواند و همراه بچه‌ها به عملیات رفت. می‌گفتند پرچم #فاطمیون را به دوش گرفته بود و یک لحظه هم زمین نمی‌گذاشت. عبدالرحمن که دیگر از بچه ها خواسته بود #علی‌اصغر صدایش کنند، در روز اربعین شربت #شهادت را نوشید و به آرزویش رسید. کانال شهیدمدافع حرم ابا حنانه روح الله طالبی اقدم https://eitaa.com/abahannane🕊🌺
❣️🕊🍃 ✈️توی فرودگاه دیدمش گفتم : مهدی جان چه خبر؟ الآن کجا مشغولی؟ بهم گفت: من و رو فرستادن توی یه پادگان و شدم مسئول تربیت بدنی صبح تا شب تو پادگان هستیم و کارم فقط بخور و بخوابه! 😔بهش گفتم : ولی ما خیلی کارمون بهتره و عملیاتی تر هستیم و کاش نمی رفتی اونجا میومدی پیش ما. ⚠️سرش رو انداخت پایین و چیزی نگفت. بعد شهادتش فهمیدم مسئول اطلاعات عملیات لشکر فاطمیون بوده و اون روز برای این که ریا نشه بهم گفت : که فلان جا کار می کنه و کارش بخور و بخوابه. 🌷مهدی خیلی مخلص بود. محرم با هم توی هیات بودیم. از دور زیر نظرش داشتم. توی سینه زنی مثل شمع در مصیبت اهل بیت می سوخت و اشک می ر یخت. انقدر به علاقه داشت که آخر سر هم شب شهادت امام رضا (علیه السلام) کربلائی شد.... به روایت همرزم شهید 🕊شهادت : آذر ماه  1395 - سوریه، بوکمال madare-nw.mihanblog.com @shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein 🕊❣️🍃
🍃🕊🍃🕊🍃🕊 🕊🍃🕊 🍃🕊 🕊 🌺 🚑ماشین اول که برای حمل مجروحان آمد، یکسری از مجروحان را با خود برد. ماشین دوم که آمد اینانلو را به سمتش بردیم. 🍃یک طرف برانکارد را خودم گرفته بودم که در حال دویدن، به روی پای من اصابت کرد و از یک طرف آمده بود و از طرف دیگر بیرون رفته بود. 👌خدا را شکر مستقیم به استخوان ضربه نزده بود، ولی سوزشش را حس کردم و باورم نمی‌شد که تیر خورده باشم؛ به همین دلیل روی همان پا تا چند دقیقه می‌دویدم اما بعد کردم درد خیلی سنگینی توی پایم پیچید و موقع سوار شدن باعث شد نتوانم کامل سوار شوم و نصف بدنم توی ماشین بود و داشتم به پایم نگاه می‌کردم که چه اتفاقی افتاده و بالا نمی‌آید. 😔همین که سرم را برگرداندم موشک اصابت کرد و ماشین منفجر شد. خیلی از بدن‌ها درجا سوخته شده بود. داخل تویوتا بچه‌های (افغانستانی)، (عراقی) و (پاکستانی) هم بودند. ، و هم داخل ماشین بودند. 🔻قسمت پانزدهم ✍به روایت کربلایی @shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein 🍃🕊🍃🕊🍃🕊🍃🕊🍃🕊🍃🕊
🎥 سه مصطفی شهید 💥از لشکر 🌹 روایت این هفته ازآسمان از شهید 📆 جمعه ۲۰ تیرماه ساعت ۱۶:۲۵ 🖥 شبکه دو سیما @shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein 🌹🍃
به یاد شهید محسن حججی
در ۶۲.۰۲.۱۰ در شهر مقدس قم دیده به جهان گشود، و در خانواده‌ای مذهبی متولد شد. پدر او از جمله‌ی کسانی بود که برای تحصیل معارف اهل بیت، از افغانستان به ایران مهاجرت کردند. محمدرضا از همان نخستین سال‌های حیاتش، شاهد اشک ریختن‌های مادرش در مجلس عزای امام حسین (ع) بود. از طایفه‌ای بود که رنج سال‌ها محرومیت را، تاریخی از رنج و کشتار و فاجعه را و میراثی از غربت و مظلومیت را در حافظه‌ی تاریخی خود حفظ کرده‌ بودند. محمدرضا یک هزاره به دنیا آمد، هزاره‌ای که شانه‌هایش زخم‌دار نسل‌ها تازیانه‌ی ستم بوده است. سال‌های کودکی و نوجوانی اش، در شهر قم و در جوار کریمه‌ی اهل بیت (س) سپری شد و در سایه‌ی عنایت آن بی‌بی، رشد کرد و بالید. آشنایی بامیراث گذشته، چیزی نیست که نیاز به یاد گرفتن در مدرسه باشد، محمدرضا با این میراث زاده شده بود و از آن زمان که خود را شناخت، دانست که کیست و حامل و میراث‌دار چیست. محمدرضا، دوران تحصیل خود را در شهر قم سپری کرد. در مجالس عزاداری امام حسین (ع) همواره شرکتی فعال داشت و در مراسم سینه زنی، برای مصایب امام حسین (ع) و اهل بیت او، نوحه می‌خواند. در سال ۸۲ به افغانستان سفر کرد و از نزدیک با محرومیت تاریخی مردم خود آشنا شد و میراث سال‌هاکشتار، رنج و ستم را در چهره‌ی مردم خویش مشاهده کرد و آن را در حافظه‌ی خود ثبت کرد. از آنجا که بازگشت، تشکیل خانواده داد. زندگی او خالی از لغزش نبود، لغزش‌هایی که خود داوطلبانه بهای آن‌ها را ولو با تحمل رنج فراوان داد. خودش می‌گفت دوست دارد مثل حرّ، تاوان خطاهایش را بپردازد و هنگامی که خود را بر سر دو راهی بهشت و جهنم می‌بیند، راهی را برگزیند که به رستگاری و سعادت ختم می‌شود... @shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein 🌹