eitaa logo
به یاد شهید محسن حججی
862 دنبال‌کننده
8.6هزار عکس
1.7هزار ویدیو
41 فایل
آرزویم، آرزوی زینب است جان ناچیزم، فدای زینب است... شهادت، شهادت، شهادت آرزومه... به یاد شهیدان سردار حاج قاسم سلیمانی، دانشمند هسته ای محسن فخری زاده،محسن حججی،نوید صفری،صادق عدالت اکبری،حامد سلطانی تاریخ تاسیس: 1396/05/29
مشاهده در ایتا
دانلود
🕊پرواز پرستویی دیگر #جانباز محمدجعفر حسینی از رزمندگان افغانستانی لشکر #تیپ_فاطمیون در اثر جراحت ناشی از جنگ سوریه به #شهادت رسید. محمدجعفر متولد سال ۶۳ از نیروهای قدیمی فاطمیون بود که اولین بار پیش از تشکیل لشکر فاطمیون برای دفاع از حرم اهل بیت (ع) به همراه نیروهای ایرانی به سوریه رفت، بعد از تشکیل لشکر فاطمیون به همت ابوحامد عضو این لشکر شد و از همرزمان شهید مصطفی صدرزاده، ابوحامد، حجت و دیگر فرماندهان شهید این لشکر بود. 🍃🌸او از فعالین عرصه جهادی و فرهنگی در حوزه مهاجرین بود که با تشکیل ستاد ویژه خادمین در حماسه #اربعین_حسینی خدمت می‌کرد و با تشکیل هیأت #شهدای_گمنام افغانستانی و دوره‌های آموزشی ویژه مهاجرین قدم‎های اثرگذاری را در جهت توانمندسازی دانشجویان و جوانان افغانستانی در ایران برداشت. محمدجعفر در سال ۹۶ در اثر اصابت موشک به شدت #مجروح شد که این سال‌ها را با درد و رنج ناشی از مجروحیت سپری کرد تا سرانجام در سن ۳۵ سالگی به شهادت رسید. از وی #دو_فرزند به یادگار مانده است. تاریخ شهادت : شنبه ۹۸.۱۰.۰۷ #مدافع_حرم #زمینه_ساز_ظهور #شهید_محمدجعفر_حسینی defapress @shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein 🌷🍃
🍃🕊🍃🕊🍃🕊 🕊🍃🕊 🍃🕊 🕊 🌺 🔹در آن شرایط محمد نداف که از دوستان و مداحان است و در آن گروهان فرمانده دسته ما بود، بالای سر ما آمد. اول فکر کرد هر دوی ما آسیب دیده‌ایم و با حالت بهت و تعجبی ما را نگاه کرده و از ما سؤال می‌پرسید و وقتی من شرایط را برایش توضیح دادم و به سختی توانستم او را قانع کنم که 10 یا 20 متری از ما فاصله بگیرد. ✔️چون چند دقیقه‌ای بود که دیگر تک تیرانداز و تیربار نمی‌زد و احتمالاً فکر می‌کرد ما تیر خورده‌ایم. وقتی نداف آمد، فهمیدند ما هنوز و دوباره تیربارشان شروع کرد به کار کردن. 🔺در آن شرایط من با داد و بیداد و خواهش و قسم محمد نداف  را راضی کردم که از ما فاصله گرفت. از او خواهش کردم وقتی ماشین امداد به بالا می‌آید، به سمت ما هدایتش کنند. 😢من در آن شرایط چون کارم به غیر از نظاره کردن چیزی نبود، همه چیز را می‌دیدم؛ از جمله بچه‌هایی که تیر می‌خورند و می‌افتند و می‌شوند. گاهی در مواضعی از فاصله 100 تا 150 متری می‌دیدم کسانی را که می‌آیند و می‌روند پشت تخته سنگی موضع می‌گیرند. معلوم نبود کجا می‌روند و بعدها شنیدیم احتمالاً از تونل‌هایی که کنده‌اند، استفاده و از داخل آن تیراندازی می‌کردند و ما این تکفیری‌ها را با دیدیم... 🔻قسمت دوازدهم ✍به روایت کربلایی @shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein 🍃🕊🍃🕊🍃🕊🍃🕊🍃🕊🍃🕊
🍃🕊🍃🕊🍃🕊 🕊🍃🕊 🍃🕊 🕊 🌺 🔰آن زمان برای آنکه بتوانیم مقداری فضا را سمت خودمان آرام کنیم و را برای آن‌ها که به طرف ما تیراندازی می‌کردند ناامن کنیم، فشاری رویشان می‌آوردیم و همه با هم همزمان به سمت نقاطی که می‌دیدیم می‌کردیم. 💢فضا مقداری برای آنها ناامن و حجم تیراندازی‌شان می‌شد. آن موقع بود که بچه‌ها راحت‌تر می‌توانستند  تعویض کنند و مجروحان را به عقب ببرند یا تعدادی به ما اضافه شوند. 🍃🌸امید وفانژاد، فرمانده گروهان ما در این میان اضافه شد و خوبی از خودش نشان داد. حتی فرمانده عزیزمان، آقا مهدی هداوند در جلوترین نقطه‌ای که ممکن بود کسی باشد، آنجا بود و همانجا شد. 🌹دوستانی چون محمد صفری، علی دولو، حمید بخشی، ابوالفضل سعیدی، محمد رازقندی، هادی کرمی و مصطفی بخشی نیز در آنجا بودند که ذکر نامشان خالی از لطف نیست. 🔻قسمت سیزدهم ✍به روایت کربلایی @shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein 🍃🕊🍃🕊🍃🕊🍃🕊🍃🕊🍃🕊