شهید مصطفی صدرزاده
#سید_ابراهیم_و_آقا_حسن 🌺 حسن کار همه رو راه مينداخت . از صبح تا شب برنامه اش يک چيز بود . خدمت به
به نام او که هستى از آن اوست .
#سید_ابراهیم_و_آقا_حسن
🌺از زبان سید ابراهیم:
🌹قرار بود شب عمليات داشته باشيم . ساعت عمليات به تاخير افتاد . حسن گفت من ميخوابم ،خواستين برين صدام کنيد . داشت نزديک اذان صبح ميشد که دستور عمليات داده شد . رفتم بيدارش کنم . دلم نيومد صداش کنم . خيلى خسته بود . تو همه عملياتها بود . خيلى از خودش کار ميکشيد . حرکت کرديم . تو حين عمليات بنده و چند تا از بچه ها اتفاقى توى يک ساختمان سه طبقه اى محاصره شديم . از هر طرف سمتمون تير و ترکش ميومد . بد جورى گير افتاده بوديم . نميتونستيم سرمونو بالا بياريم ......يک مرتبه صداى بيسيم بلند شد . آنقدر صدا تيراندازى زياد بود که درست متوجه نميشدم چى ميگه فقط متوجه شدم که لهجه مشهدیه. آره حسن بود . داشت با لحجه مشهدى پشت بيسيم بارم ميکرد . که چرا بيدارم نکردى . دهن فرمانده باز مونده بود . که اين کيه اومده رو خط . به من اسرار ميکرد . دشمن تو ساعت چندته . منم ميگفتم حسن جان بگو دشمن تو ساعت چندم نيست . بى خيال شو داداش . حقيقت امر فکر نميکردم کارى ازش بر بياد . يک مرتبه ديدم از سمت نيروهاى سورى صداى تيربار بلند شد . دشمن بيخيال ما شد . هر چى آتيش داشت روى تيربارچى ميريخت . گفتم بنده خدا شهيد شد . ولى بعد از چند دقيقه دوباره شروع به تيراندازى ميکرد . دشمن کم آورده بود . تيربارچى هم از رونميرفت . گفتم خدايا اين بچه هاى سورى چنين بسيجيهایی دارن . الله اکبر . خيلى خوشحال شدم . به اين غيرت ولى بعد ديدم بسيجى دلاور خودمون حسن قاسمى هست🌹
❤️🌹
https://eitaa.com/shahid_mostafasadrzadeh
شهید مصطفی صدرزاده
به نام او که هستى از آن اوست . #سید_ابراهیم_و_آقا_حسن 🌺از زبان سید ابراهیم: 🌹قرار بود شب عمليا
#سید_ابراهیم_و_آقا_حسن
✅ یکی از رفقای مشهدی سید ابراهیم میگفت:
🌷 شب شهادت امام صادق(ع) بود، سید ابراهیم با برادر شهید قاسمی دانا اومدن هیات..
هیات ما اون زمان نزدیک به 1سال بود تاسیس شده بود و کم جمعیت بود.آخرایه هیات شد و هیات تمام شد. نزدیک 6نفراز بچه ها موندیم با سید ابراهیم صحبت میکردیم. سیداز حسن تعریف میکرد، آخرش که میخواست بره به ما گفت همیشه با اخلاص باشید و اصلا به جمعیت هیات نگاه نکنین که کم هستش یا زیاد، مهم اون معنویت و خلوص نیتی هستش که باید تو هیات ایجاد بشه..
سیدابراهیم تک بود ،فردی با اخلاص و مظلوم...🌷🌷
روحشان شاد..
ان شاالله مورد شفاعتشان قرار بگیریم..🙏
https://eitaa.com/shahid_mostafasadrzadeh
13.96M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#کلیپ 🎬 #استاد_شجاعی
تنها موندم وسط اینهمه بدبختی !
انگار این سرنوشت منه؛
چرا همیشه توی اوج گرفتاریها همه منو تنها میذارن ؟
ویژه شهادت #حضرت_رقیه سلاماللهعلیها
eitaa.com/ostad_shojae
@shahid_mostafasadrzadeh
🖤 وَيَوْمَ يُعْرَضُ الَّذِينَ كَفَرُوا عَلَى النَّارِ أَذْهَبْتُمْ طَيِّبَاتِكُمْ فِي حَيَاتِكُمُ الدُّنْيَا وَاسْتَمْتَعْتُم بِهَا فَالْيَوْمَ تُجْزَوْنَ عَذَابَ الْهُونِ بِمَا كُنتُمْ تَسْتَكْبِرُونَ فِي الْأَرْضِ
▪️ در استفاده از حلال خدا هم نباید زیادهروی کرد چون دیو استکبار را در وجود انسان بیدار میکند.
احقاف آیه ۲۰
https://eitaa.com/shahid_mostafasadrzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
﷽
🔴سید ابراهیم از حاج حسین بادپا می گوید
🔷 «نماز اول وقت»
اگر سید ابراهیم را دوست داریم از همین الان با خودمان پیمان ببندیم که نماز اول وقت را فراموش نکنیم
https://eitaa.com/shahid_mostafasadrzadeh
_مادر_شهید_مصطفی_صدرزاده 🌹🌹
6مرداد 94 #مصطفی برای آخرین بار
مجروح شد و برای درمان به ایران آمد.
11مرداد رفتم منزلشان و به #مصطفی آهسته گفتم: "فردا تولد همسر نازنین شماست ." گفت: "بله حواسم هست می خواهم فردا به مناسبت تولدش با هم بیرون برویم و هرچه خودش انتخاب کرد برایش تهیه کنم شاید سال دیگه نبودم" با ناراحتی نگاهش کردم متوجه شد و گفت: "شاید سوریه باشم." 😔
⚜🍃🌹✨🍃🌹✨🍃✨🌹🍃⚜
https://eitaa.com/shahid_mostafasadrzadeh
❤️خاطره_مادر_شهید_مصطفی_صدرزاده
مرداد 1394 آخرین بار که #مجروح شد، و برای درمان به ایران اومد.
وقتی پدرش متوجه شد خدا را شکر کرد
و به نوعی خوشحال بود که به خیریت
گذشت . چند روز قبل از اینکه برای آخرین بار به سوریه برگردد، پدرش گفت: "برویم به #مصطفی سر بزنیم، ببینم
بخیه های پایش در چه وضعیتی است"؟! اگر خوب شده برایش بکشم. وقتی
رفتیم آنقدر به ما محبت کرد؛
شوخی می کرد، نگذاشت باباش پایش
را ببیند.
فقط می گفت: "دورت بگردم
خوب خوب شدم ببین حتی میتوانم بدوم"
بخیه هایش را نشان باباش نداد ولی در
عوض بابا را حسابی ماساژ داد.
همان شب متوجه نشدیم چرا آن قدر
قربون صدقه باباش رفت،
البته همیشه همینطور بود؛ به خاطر همین تعجبنکردیم، ولی #مصطفی نمی خواست آن
شب را، به این شکل از دست بدهد.
می خواست نهایت استفاده را ببرد که
چقدرخوب توانست چون می خواست
زود برود و ما نگران نشویم. وقتی رفت ،گفت: "خوب شدم خودم بخیه ها رو کشیدم". دورت بگردم الان دیگه نگران نیستیم 😔❤️ فقط در حسرت این هستم که یک بار
دیگر با آن پای شلت برایمان بدوی. 😔
@shahid_mostafasadrzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دختر شهید صدرزاده : من نمیتونم شب بخوابم، چون دلم برای بابا تنگ میشه!
https://eitaa.com/shahid_mostafasadrzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#استوری #استاد_شجاعی
خسته و کوفته رسیدم خونه !
میگه نون نداریم .. ماست نداریم!
خب آدم آمپر میچسبونه دیگه ...
یک کلام تا بیــرونم بگین چی لازم دارین !
@shahid_mostafasadrzadeh