داستانِ_ شب
در منطقۀ تفحص، بدنهای شهدا پیدا نمی شد. یکی گفت: بیایید به قمربنی هاشم متوسل بشویم. نشستند و به دست های علمدار سیدالشهداء متوسل شدند. درست است که دست های قمربنی هاشم قطع شد، اما بابالحوائج است. خود سیدالشهدا هم وقتی کارش در کربلا گره میخورد به عباس رو میانداخت.
نشستند و متوسل شدند؛ بعد از آن بلند شدند و خاک ها رو به هم زدند. یک جنازه زیر خاک دیدند، او را بیرون آوردند. الله اکبر! دیدند اسم این شهید عباس است. شهید عباس امیری گفتند: شاید پیدا شدن شهیدی به نام عباس اتفاقی است. گشتند و یک جنازۀ دیگر پیدا شد که دست راستش درعملیاتی دیگر قطع شده و مصنوعی بود. او را بیرون آوردند دیدند اسمش ابوالفضل است. فهمیدند اینجا خیمهگاه بنیهاشم است. گفتند: اسم این مکان را بگذاریم مقر ابوالفضل العباس.
@shahid_reza_rahimi1397
۲۵ تیر ۱۴۰۲
یگانه برادر آسمانیم، از آسمان چه خبر؟….
مهمانی آسمان تمام نشد که برگردی؟…
@shahid_reza_rahimi1397
۲۶ تیر ۱۴۰۲
فقط کسی معنی دلتنگی رو میفهمه که وابسته بودن رو با تموم وجود حس کرده باشه
@shahid_reza_rahimi1397
۲۶ تیر ۱۴۰۲
زهردری هم که حرف بزنم
دلتنگی تو از یادم نمیرود…
گاهی غمی به وسعت
ِ یک عمر طول میکشد…..!
@shahid_reza_rahimi1397
۲۶ تیر ۱۴۰۲
همه ی سهم من از خودم
دلی ست که هر لحظه
برایت بیقرار است
و هرشب بغض گلویم را
در تابوت سیاهی که برای آرزوهایم ساخته ام… گریستم
و تو هرگز ندانستی که خاطره هایت زخمهای مکررم بودند
و نبودنت
کابوس روزگارم
@shahid_reza_rahimi1397
۲۶ تیر ۱۴۰۲
۲۷ تیر ۱۴۰۲
ازپنجرهیغروب،غممیریزَد...
تکرارِشبازسپیدهدَممیریزَد...
آقا!
کمیدیرشدهآمدَنَت...
دارَدهمهیجهانبههممیریزَد:)!
"الّلهُــــــمَّعَجِّــــــللِوَلِیِّکَـــــ الْفَـــــــــرَجْ"
تعجیلدرفرجآقاامامزمانصلوات
التماسدعا
#ارسالی_از_آیدی_وصآل
@shahid_reza_rahimi1397
۲۷ تیر ۱۴۰۲
سینه ام سوخت، دلم غم آمد
دیده ام اشک ز ماتم آمد
سببِ خون دلم پرسیدم
مادرم گفت محرم آمد
#آجرک الله یا صاحب الزمان(عج)
@shahid_reza_rahimi1397
۲۷ تیر ۱۴۰۲
۲۸ تیر ۱۴۰۲
۲۸ تیر ۱۴۰۲
۳۱ تیر ۱۴۰۲
#حاضرِ_غایب ۲۵ 📝
خواب رضا رو دیدم
عمه من دیشب سرکار بودم. شب عاشورا بود خیلی دلم گرفته بود که نتونستم برم هیئت
محل کار لباس سبزای رضا رو پوشیده بودم که اصفهان بهم داده بودشون(لباس سبزه که آرم سپاه آبی رنگ داره رو جیبش داره)
تو کربلا بود مونده بود وسط بین الحرمین فاصلش از من دور بود،درست باهمون لباسایی ک من پوشیده بودم مونده بود
از دور صدام کرد محمد امشب اینجا همه هستن،همه،منم باید برم
یادم کردی منم اینجا یادت میکنم،دیگه اینجا از خواب بیدار شدم
عمه من یکماه پیش مشهد بودم،عکس رضا رو استوری گذاشتم و نوشتم کنارش اقا رضا یادت کردم یادم کن...
🌷شهدا اینطورین، تو معرفت حرف اول را میزنن، یادشون کنی، یادت میکنن.
#اقوام
#محرم الحرام ۱۴۰۱
#شادی روح زندگان ابدی صلوات
@shahid_reza_rahimi1397
۳۱ تیر ۱۴۰۲