💔✨| خجلم زِ آن ڪ فقط لاف غلامے زده ام...
💛🎈| #شهیدمدافع_حرم_مهدی_عزیزی
♥️| کانال #شهیدسجادزبرجدی
👇👇👇
🆔 @shahid_sajad_zebarjady
#عمار
#مخلص_الشهداء
آقــاسَـجّــادٌ
💛🎈| #عقل پرسید ڪ دشوارتر از #مردن چیست؟ #عشق فرمود #فراق از همھ دشوارتر است! ✨| #شهیدمدافع_حرم 💚|
♥️👇👆♥️
زندگینامه مختصری از #شهیدمدافع_حرم_محرم_ترک
💠بِسمِ رَبِّ الشُّهَداءِ وَالصِدّیقین...💠
نام و نام خانوادگی: محرم ترک
محل تولد: قاضی آباد، ازنای لرستان
تاریخ تولد : ۵۷
تاریخ شهادت: ١٣٩۰/١۰
محل شهادت: سوریه
محل دفن: تهران
وصعبت تاهل: متاهل
تعداد فرزندان: ٢
🎈💛🎈💛🎈
سرگرد محرم ترک، اولین شهید مدافع حرم بود.
وی در سال ۱۳۵۷ در روستای قاضی آباد شهرستان ازنای لرستان در دامنه زیبای اشترانکوه به دنیا آمد و از بسیجیان مخلص و دلسوزی بود که در عرصه آموزشی و رزمی نیز فعالیت داشت و همواره توان خود را برای تقویت نظام اسلامی بکار می بست.
همراهان وی در بسیج ایشان را از نظر اخلاقی و رفتاری، فردی بسیار با تقوا و هیئتی می دانند که همیشه در مراسم سوگواری ائمه اطهار (ع) حضوری فعال داشته است.
شهید محرم ترک در دی ماه ۱۳۹۰ با کولهباری پر از خدمت به نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران و در راه دفاع از حرم به دیدار حق شتافت تا اولین نفر از خیل عاشقان #شهادت باشد که در راه دفاع از حرم مطهر حضرت زینب (سلام الله) شربت شهادت را نوشیدند.
اولین شهید مدافع حرم در میان حزن و اندوه هموطنان و همرزمان ، درقطعه ۵۳ بهشت زهرا تهران آرام گرفت و مراسم یادبودی با شکوه از سوی وابستگانش در شهرستان ازنا برگزار گردید.
♥️| کانال #شهیدسجادزبرجدی
👇👇👇
🆔 @Shahid_sajad_zebarjady
#عمار
#مخلص_الشهداء
💛| #اولین_شهیدمدافع_حرم
🍃| اول استاد بعدا شاگرد...
از آنجايي كه شهيد محرم ترك مربي تخريب و استاد دانشكده.... بود براي ماموريت هاي برون مرزي زيادي شركت نموده است كه از جمله آخرين ماموريت هاي برون مرزي ايشان حضور در ميان نيروهاي دفاع ملي سوريه و آموزش اين نيروها بود.
آخرين لحظات را اينگونه ترسيم نموده اند:
.....
همه سوار ماشين بوديم براي حركت به سمت فرودگاه دمشق كه محرم از كلاس بيرون آمد و اجازه گرفت براي اينكه لباس هاي نظامي را عوض كند و بعدا بيايد.
در همين حين دو نفر از بچه هاي سوري مي آيند و سراغ محرم ترك (البته با اسم مستعار) را ميگيرند كه سوال داريم و.... بچه ها اتاق محرم را نشان مي دهند و اين دو نفر مي روند و رفتن اينها به اتاق محرم،محرم را آسماني كرد.
انفجار يك بسته انفجاري باعث شهادت شهيد محرم ترك شد و لقب اولين شهيد مدافع حرم را براي ايشان ماندگار كرد.
كسانيكه ايشان را مي شناسند مي دانند كه ايشان استاد بسياري از #مدافعين_حرم_حضرت_زينب_سلام_الله_عليها بوده است كه از جمله مي توان به افراد زير اشاره نمود:
✨| #شهيدبيضايي
🍁| #شهيدشهرياري
💚| #شهيدكارگربرزي
🌸| #شهيدعزيزي
❣| #شهيدخليلي
💙| #شهيدخاني
و راه استاد ادامه دارد....
♥️| کانال #شهیدسجادزبرجدی
👇👇👇
🆔 @shahid_sajad_zebarjady
#عمار
#مخلص_الشهداء
💚💛🎈|
یڪ سرے دارم و یڪ دل دو برادر بردند
دادہ ام #دل بہ #حسن، #سر بہ #اباعبداللہ...
♥️| کانال #شهیدسجادزبرجدی
👇👇👇
🆔 @shahid_sajad_zebarjady
#مخلص_الشهداء
آقــاسَـجّــادٌ
💚✨| عاشقی را چه نیازےست به توجـیه و دلیل که تو ای عشق همان پرسشِ بے زیرایی... 🎈| #شهیدمدافع_حرم_م
🎈| #اززبان_همسرشهیدمحرم_ترک
💚| #قسمت_اول
خرداد سال ۸۲ با محرم بر سر سفره عقد نشستیم و سال به پایان نرسیده بود در بهمن همان سال به زیر سقف مشترکمان رفتیم.
خانواده ما و خانواده محرم هر دو در یک هیات می رفتیم و مادر محرم من را در هیات دید و پسندید.
همیشه دوست داشتم همسر آینده ام با ایمان و صادق باشد.
مسائل مالی و یا دیگر مسائل همیشه در حاشیه برای من بود.
وقتی با محرم برای اولین مرتبه هم صحبت شدم از بسم الله که اول حرفهایش گفت تا آخر حرفهایش که تمام شد فهمیدم محرم همان کسی است که من در ذهنم دنبالش هستم.
در بین صحبتهایمان اصلاً از مباحث مالی صحبت نکردیم.
حجاب، ایمان و توکل به خدا و احترام به پدر و مادرشان در صدر صحبتهای محرم بود.
محرم یک پاسدار و عاشق شغلش، آن شب هم از سیر تا پیاز سختی های شغلش را برایم گفت.
یک نظامی که دوست داشتند همسر آیندهشان شرایط سخت شغلی اش را درک کند.
شاید مجبور بود روزها و یا ماهها به دور از خانواده باشد و باید یک همسفری داشته باشد تا این شرایط و موقعیتها را درک کند.
محرم یک مربی تخریب همیشه گوش به فرمان فرمانده کل قوا بود، تا اگر حکم جهاد صادر شد سریع حضور یابد و دین خود را ادا کند.
حتی آن شب خواستگاری گفت احتمال دارد در این راه و این شغل به شهادت برسم.
انگار شب اول آشنایی حرف دلش را به من زد.
صداقت گفتار، ایمان، سادگی محرم باعث شد که من جواب مثبت را به او بدهم.
آرمانهای محرم در زندگی مشترک آرزوهای من بود و دوست داشتم چنین کسی به عنوان همسر و بعد همرزم، همراه چنین کسی باشم.
و بعدها که وارد زندگی شدیم همیشه می گفتند:
درست است که من به مأموریت میروم اما کار اصلی را تو انجام میدهی.
تو با ماندن در خانه و مراقبت از بچه ها جهاد میکنی...
محرم عاشق مجالس مذهبی بود.
دهه اول محرم هر شب در هیئت بودند حتی یک هیئت به نام فاطمیون به نام خودش ثبت کرده بود.
و پنجشنبه ها هر هفته در هیئت خودشان مراسم داشتند.
سالی چند بار مشهد را حتماً می رفتیم.
از وقتی که وارد مشهدالرضا میشدیم تا برگردیم گریه می کردند و سلام با آقا می دادند.
در محرم عشق و علاقه به رهبری موج میزد و پیرو رهبری بود.
همه صحبتهای ایشان را دنبال میکردند.
حتی یکی از اهدافش برای دفاع از حرمین صحبتهای حضرت آقا بود.
به نظر من که این عشق و علاقه دو طرفه بوده و این برداشت را از این جمله رهبر معظم انقلاب دارم، که فرمودند شهدای مدافع حرم هم مجاهد هستند و هم مهاجر و این ارجحیت را به شهدای حرمین دادند که نشان از عشق دو طرفه رهبر انقلاب به شهدا و شهدا به رهبر معظم انقلاب است.
وقتی حضرت آقا جملهای میگفتند برای محرم هدف بود و حجت را تمام میکرد.
چه در عرصه داخلی و چه در عرصههای خارجی.
یکی از بهترین و شیرینترین لحظات طول عمر محرم این لحظاتی بود که می گفت:
در یکی از ملاقاتهایی که با حضرت آقا داشتم و در صفهای جلو بودم من به ایشان احترام گذاشتم و ایشان برای من دست تکان دادند.
همیشه این لحظات تا آخرین روزهای زندگی جلوی چشمشان بود.
عاشق قرآن خواندن بود همه کارهایش را با قرآن خواندن شروع میکرد. فاطمه که به دنیا آمد نوار قران را بلای سرش روشن میکرد و میگفت:
دوست دارم دخترم وقتی بزرگ شد قرآن را هم خوب بخواند و هم خوب یاد بگیرد و به خوبی هم در زندگی اش به کار ببندد....
🍁| ادامه دارد...
♥️| کانال #شهیدسجادزبرجدی
👇👇👇
🆔 @Shahid_sajad_zebarjady
#عمار
#مخلص_الشهداء
آقــاسَـجّــادٌ
🎈| #اززبان_همسرشهیدمحرم_ترک 💚| #قسمت_اول خرداد سال ۸۲ با محرم بر سر سفره عقد نشستیم و سال به پایان
💚| #اززبان_همسرشهیدمحرم_ترک
❄️| #قسمت_دوم
سال ۸۴ شب شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها خداوند فاطمه را به ما عنایت کرد.
از همان اول که ازدواج کردیم قرارمان بود که اگر خداوند به ما دختری عنایت کرد اسمش را فاطمه بگذاریم.
محرم بعد از به دنیا آمدن فاطمه انگار که حس پدرانه با گوشت و پوستش عجین شده باشد یک انسان دیگری شد.
و عشق و علاقه فاطمه به پدرش و بالعکس زبانزد دوست و آشنا شده بود.
وقتی محرم به یک مأموریت میرفت، فاطمه مریض و حتی بستری در بیمارستان میشد، اما با همه عشقی که به فاطمه داشت دست از کارش نمی کشید و مأموریتش را به خوبی به پایان می رساند.
روزهایی که مأموریت نبود و سرکارش بود روزی چندین مرتبه زنگ می زد و حال فاطمه را میپرسید و همیشه به من میگفت من عاشق فاطمه هستم و گاهی حتی گریه هم می کرد و میگفت پدر به دخترش خیلی وابسته است، اما هیچ کدام از این وابستگیها و عشقهای دنیایی مانع اهداف محرم نشد.
و سال ۸۹ خداوند محمدحسین را به ما هدیه داد.
بااینکه محرم یک سال بیشتر در کنار محمد حسین نبود، اما همین یک سال هم بیشترین مراقبت و نگهداری را از پسرمان داشت.
سال ۹۰ بود که آرامش در سوریه به هم ریخت و کشور ایران هم تعدادی از مستشاران نظامی خود را فرستاد و محرم هم یکی از مربیان تخریب بود که به سوریه رفت.
موقع اعزام چیزی گفتند که در ذهنم برای همیشه حک شد و همیشه در خاطرم می ماند.
گفت:
هرکجا ظلمی باشد وظیفه ماست که حضور داشته باشیم.
او بحث دفاع از حرم عقیله بنی هاشم (علیها السلام) را مطرح کرد.
برای فاطمه از حضرت رقیه و حضرت زینب و واقعه کربلا میگفتند تا فاطمه بداند که اگر اتفاقی افتاد برای چه پدرش رفته است؟
کجا رفته و چرا رفته است؟
و آرمان اصلی پدرش در زندگی چه بوده؟
۱۴ دی ماه سال ۹۰ راهی سوریه شدند و دو هفته بعد هم به آرزوی دیرینه اش رسید.
به خاطر شغلش همیشه نگرانی از دست دادنش، نبودنش و ندیدنش را داشتم ، هر بار که به مأموریت می رفت برایش دعا می کردم تا برمیگشت.
مأموریت آخرش حتی به فکرم هم نمی رسید که با دو هفته مأموریت، محرم را برای همیشه از دست می دهم.
هر بار که به ماموریت میرفت به هر نحوی می شد من را راضی می کرد و راهی میشد.
و ماموریت آخرش با صحبت هایی که کردند من راضی از رفتنش بودم چون خود را مدافع حریم اهل البیت (علیه السلام) می دانست.
طی دوهفتهای که سوریه بود هر روز با هم تلفنی صحبت می کردیم.
یک روز قبل از شهادتش با هم صحبت نکردیم و وقتی به شهادت رسید دو روزی می شد که هیچ خبری از او نداشتم.
آن چیزی که این روزها من را راضی می کند و خشنود و آرام از اینکه درد دوری و دلتنگی از همسفرم را تحمل کنم این است که آرزوی خیلی از ما شیعیان بوده تا در رکاب اباعبدالله و در روز عاشورا حضور داشتیم و از اهل بیت پیامبر دفاع میکردیم.
حالا این شرایط برای محرم فراهم شده بود و او هم از مدتها قبل خودش را برای این هدف آماده کرده بود.
روزها و ماههای اول بعد از بودن محرم خیلی سخت گذشت.
اما با گذر زمان و عنایت شهید هم خودم و هم فاطمه کمی آرام تر شده ایم.
همان شب که محرم به شهادت رسید خودش ،به خواب فاطمه آمده بود و با فاطمه خداحافظی کردهوو بود و گفته بود من به شهادت رسیده ام. محمدحسینم کمتر پدر را دیده است، اما این روزها وقتی پدر همکلاسیهایش را میبیند خیلی بیتابی می کند و دوست دارد همانند دوستانش پدرش به دنبالش برود و او را دم درمدرسه به بغل بگیرد.
محرم برای من نرفته است، همیشه هست و من بودنش را به خوبی حس میکنم.
شاید حضور فیزیکی نداشته باشد، اما حضور معنویاش را درک میکنم.
فاطمه به گفته خودش هر روز دعا میکند که خدایا مراقبم باش که همیشه به یاد پدرم باشم و همیشه هم به یاد پدرش است.
با وجود وابستگیهای خیلی شدیدی که قبل از شهادت محرم به او داشت خیلی فاطمه آرامتر شده و با این قضیه کنار آمده است.
و چیزی که در این قضیه تأثیر زیادی داشته، خوابی بود که فاطمه شب قبل از شهادت محرم دیده بود.
شب شهادت محرم و قبل از اینکه به ما خبر شهادتش را بدهند فاطمه پدرش را در خواب می بیند که به او می گوید:
من شهید شدهام و دیگر برنمیگردم و از این به بعد تو مراقب خودت، مادر و برادرت باش.
وقتی خبر شهادت پدرش را شنید گفت من میدانستم خود بابا به من گفته بود و همین حرف های محرم به فاطمه آرامش داده است.....
♥️| کانال #شهیدسجادزبرجدی
👇👇👇
🆔 @Shahid_Sajad_zebarjady
#عمار
#مخلص_الشهداء
💛🎈|
خوش بہ حال مُدافِعان حَرَم
پَرڪِشیدَند اَز میانِ حَرَم
بِین سَجدھ میانِ سُرخےِ خون
آرمیدَند با اَذانِ حَرَم
لَڪَ لَبَّیڪ یاحُسَین گُفتَند
دَر حَریمِ نَوادِگانِ حَرَم
مِثلِ عَبّاس با قَدّےرَعنا
شُدِھ بودَند پاسبانِ حَرَم...
🍃| #شهیدمدافع_حرم_محرم_ترک
♥️| کانال #شهیدسجادزبرجدی
👇👇👇
🆔 @shahid_sajad_zebarjady
#عمار
#مخلص_الشهداء