آقــاسَـجّــادٌ
📚
#غربزدگی
#قسمت_شصت_نهم
#صفحه_۱۴۵
هر چه آنها رشتند، سر نخی شد به دست این مؤسسهی تازه درآمده؛ که با ارعاب و تهدید و تطمیع و حبس و تبعید، ترتیب کار را جوری بدهد که آب از آب تکان نخورد و درست سر موعد دو مجلس باز بشود، عین دو دستهی گل؛ و آخر چرا چنین شده است؟ چون مردم از مفهوم دموکراسی خبر نداشتهاند – و اگر هم داشتهاند از این همه مدّعی آزادی خواهی خیری ندیدهاند که چنین ساکت و آرام اکنون اختیار سرنوشت خود را به دست جانشینان روشنفکری دادهاند – به هر ترتیب، تا مفهوم دموکراسی با یک تعلیم و تربیت مداوم در عمق اجتماع نفوذ نکند و تا مردم به روش حزبی، به معنای صحیح و دقیقش، آشنا نشوند، سخن از دموکراسی در این مملکت گفتن، لایق ریش مجلسی از رجال است که خرشان از پل گذشته است و برای توجیه مقامات خود محتاج به آرای ملّیاند.
#صفحه_۱۴۷
۱۱
#فرهنگ_و_دانشگاه_چه_میکنند؟
اکنون از دریچهی فرهنگ، نگاهی به اجتماع فعلی ایران بیفکنیم. دریچهای که نگاه من همیشه در چهارچوب آن بوده است.
از نظر فرهنگ، ما درست به علف خودرو میمانیم. زمینی باشد و دانهای از جایی دم باد، یا بر منقار پرندهای، بر آن بیفتد و باران هم کمک بدهد تا چیزی بروید. درست همینجور. یک حیات نباتی، آن هم به تصادف رها شده و خودرو. مدرسهای به هر طریق که بدانیم میسازیم، برای بالا بردن قیمت اراضی اطراف مدرسه، یا به قصد تظاهر، یا به عنوان ردّ مظالم، آنچه فلان قُلدر در یک حادثهی سیاسی به یغما برده، یا به کوشش صادق اهالی یک آبادی، یا به وقف ثلث اموال فلان مرحوم. به هر صورت مدرسه که ساخته شد شاخهای از شاخههای شکنندهی تشکیلات فرهنگ به آن میرسد؛ آن هم با چه دوندگیها و دردسرها. هیچ نقشهای از پیش نیست. یا اینکه کجا چه نوع مدرسهای لازم است و چه مدارسی تفنّنی است. توجّه به کمّیّت، هنوز مسلّط بر عقول فرهنگ است و هدف نهایی فرهنگ؟ گفتم غرب زده پروردن. یا
📗 #غربزدگی
🖊 #نویسنده_جلال_آل_احمد
📄 #قسمت_شصت_نهم
@shahid_sajad_zebarjady