آقــاسَـجّــادٌ
📚
#غربزدگی
#قسمت_هفتاد_چهارم
#صفحه_۱۵۶
نجاسات درمانده است، این نوع مراکز ادب و حقوق و معرفت ایرانی و شرقی و اسلامی نیز دربند بای زینت ماندهاند، که باید بچسبد یا نه و «واو» معدوله که باید حذف شود یا نه. حق هم همین است. وقتی آدمی را از عالم کلّیّات اخراج کردند، به دامن جزییّات در خواهد آویخت. بله! وقتی خانه را سیلی برد، یا به زلزله فرو ریخت، زیر آوارش دنبال لنگهی دری میگردی تا جسد پوسیدهی عزیزی را بر آن به گورستان حمل کنی.
در زمینهی مسایل فرهنگی و دانشگاهی یک مسألهی بزرگ دیگر مشکل خیل فرنگ رفتگان است، یا از امریکا برگشتگان. که هر یک دستکم کاندید وزارتی بازگشتهاند و بیخ ریش تشکیلات مملکت ماندهاند. شک نیست که وجود هر کدام از این نوع تحصیل کردگان غنیمتی است؛ لنگه کفشی است در بیابانی. امّا دقّت کنید و ببینید که هر کدام از این غنیمتها پس از بازگشتن و جایی در تشکیلات باز کردن و پایی به جایی بند کردن، به صورت چه تفالهای در میآیند! چرا که نه قلمرو کار دارند و نه برش دارند و نه دست باز و نه دلگرم و نه اغلب حتّی دلسوخته. به خصوص که حتّی ایندسته نیز خود را و رأی خود را در مقابل مشاور و مستشار غربی که مسلهط بر اوضاع است، هیچ میبینند.
برخلاف آنچه شهرت دارد و به گمان من هرچه خیل این از فرنگ برگشتگان بیشتر، قدرت عملشان کمتر؛ و درماندگی و ناهماهنگی دستگاههایی که نفوذ فرنگ رفتهها را پذیرفتهاند بیشتر. چون از طرفی هرگز نقشهای نبوده است در فرستادن این جوانان به کجا و برای چه تخصّص و چه حرفه و چه فنّی. این نوع جوانان هریک به اختیار خود به ابتکار و سلیقهی...
#صفحه_۱۵۷
خود، به گوشهای از دنیا رفتهاند و چیزی خواندهاند و تجربهای کردهاند، کاملاً متفاوت و متباین با تجربهی دیگری و اکنون که برگشتهاند و هرکدام باید فردی از دستهای در تشکیلاتی باشند، یا در سازمانی از سازمانهای مملکت آن وقت معلوم میشود که چگونه ناهماهنگاند و چگونه در اجرای هرکاری درماندهاند. آنکه تربیت فرانسوی دیده، با آنکه تربیت انگلیسی یا آلمانی یا امریکایی یافته، هرکدام ساز را جور دیگری کوک میکنند و جور دیگری مینوازند؛ امّا این نکته را نیز همینجا بیفزایم که اگر من به آیندهی روشنفکری در ایران امیدوارم، یکی هم به دلیل همین تنوّع در روش تحصیلی و در ریشه و سرزمین تحصیلاتی فرنگ رفتگان ما است. غنای محیط روشنفکران ایران از همینجا سرچشمه میگیرد. محیط روشنفکری هند را بنگرید که با دستهی اعظم آکسفورد، دیدگانش چگونه انگلیسی مآب درآمده! به هر صورت دربارهی این از فرنگ برگشتهها و امریکا دیدهها، نکات فراوان هست. بهتر است یکیک بشمارم:
نکتهی اوّل اینکه در شرایط فعلی مملکت، این جوانان اغلب به این لالههای زیبا و نرگس و سنبلها میمانند که پیازشان را از هلند میآوریم و در گلخانههای تهران، بزرگ میکنیم و بعد که گل کردند، یک گلدانش را به قیمت گزاف میخریم و برای این دوست یا آن آشنا به هدیه میبریم و با اینکه آن دوست در اتاقی گرم و برابر آفتاب هم مینهدشان، یک هفته بیشتر دوام نمیکنند. این گلهای سرسبد اجتماع نیز در هوای این ولایت میپژمرند و اگر هم پژمرده نشوند، در اغلب موارد، همرنگ جماعت میشوند. برخلاف این...
📗 #غربزدگی
🖊 #نویسنده_جلال_آل_احمد
📄 #قسمت_هفتاد_چهارم
@shahid_sajad_zebarjady