🌾 زمان عملیات که می شد، توی خانه ما یک وانت آرد خالی می کردند. زنان روستا هم می آمدند. روز خمیر، زنان روستا می گفتند می آییم.
🌾زنان در نوبت پختن نان بودند تا کاری برای جنگ بکنند. روزی سه کیسه آرد را برای جبهه خمیر می کردیم.
🌾قبل از اینکه آرد را خالی کنند، می دانستم کدام همسایه یک کیسه آرد را برایم می پزد. به ماشین آدرس می دادم که یک کیسه به خانه فلانی ببر.
🌾اوایل، پختن نان مخصوص زمان عملیات ها بود. کم کم پخت نان برای جبهه همه کسی شد.
#نان_سال_های_جنگ
#بریده_کتاب
✅پاتوق کتاب شهید زینب کمایی
@maghar98
🌾برادرم تازه رفته بود دانشگاه. جنگ که شد، دانشگاه را ول کرد چسبید به جبهه رفتن. بار دوم که رفت زخمی شد. بعد از ۱۰ روز خبردار شدیم. ترخیص که شد، آمد خانه.
🌾 چند روزی بیشتر به خانه دوام نیاورد و دوباره پایش را توی یک کفش کرد که بروم جبهه. مادرم می گفت: « دوبار رفتی جبهه. بس نیست؟»
🌾ولی کوتاه بیا نبود. مادرم به پدرم گفته بود: « بابای زهرا! من و تو اجازه بدهیم یا ندهیم، کار خودش را می کند. ما حریفش نمی شویم. »
🌾روز اعزام انگار بال درآورده بود. خانه ما پنج پله داشت. از همان بالا خودش را پرت کرد پایین و بدو بدو رفت تا مسجد چهارده معصوم (ع).
#نان_سال_های_جنگ
#بریده_کتاب
✅پاتوق کتاب شهید زینب کمایی
@maghar98
🌾کتاب « نان سال های جنگ » خاطرات زنان روستای صد خرو در پشتیبانی از جبهه و رزمندگان را روایت کرده است.
🌾روستای صد خرو از هزاران روستایی است که در سالهای دفاع مقدس، به پشتیبانی از جنگ مشغول بوده.
🌾اما در تاریخ دفاع مقدس با بی مهری تاریخ مواجه بوده است. اما از نگاه این نویسنده دور نمانده است.
🌾کتاب از زبان زنان روستایی که در زمان جنگ تحمیلی با نیروهای جهاد سازندگی همکاری می کردند، است.
🌾مجموعه پیش رو با قلم بسیار ساده و روان به روایت شیرین جنگ میپردازد. در عین اینکه نماد از پشتکار دلاوری زنان ایرانی است به همدلی یک روستا کوچک اما با لطف و صفا میپردازد.
#نان_سال_های_جنگ
#رمان
#معرفی_کتاب
✅پاتوق کتاب شهید زینب کمایی
@maghar98