1.33M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✨ 🕊🩸
✨بدون شرح
#شهیدالقدس
#شهیدامنیت
#شهید_مهدی #زاهدلویی
📎|ڪانال رسمی #شہید_مهدے #زاهدلویے|°
🆔 @shahid_zahedlooee
شهید مهدی زاهدلویی🇮🇷🏴
✨بسم الله الرحمن الرحیم ✨ ⭕️°• #خاتون_و_قوماندان°• فصل سیزدهم #قسمت۶ خانم های حاجی حلیمی با هم
✨بسم الله الرحمن الرحیم ✨
⭕️°• #خاتون_و_قوماندان°•
فصل سیزدهم
#قسمت۷
در افغانستان برای تبلیغاتشان خیلی بی رویه خرج می کنند. سوای عکس و پوستر، محفل های پرخرج تبلیغاتی هم می گیرند. موقع انتخابات، خرج آدم به راه است! ناهار یک جا محفل است، شام جای دیگر!
حتی خبردار شدیم یکی دو نفر خانه هایشان را فروختند تا خرج تبلیغات کنند؛ اما رأی هم نیاوردند. علیرضا وقتی پیراهن سفیدش را می پوشید و با ماشین شاسی بلند حاجی احمد می رفت، مردم او را با کاندیداها اشتباه می گرفتند! تیپ دیپلمات ها می شد. خیلی هم بهش می آمد.
با دل خودم می گفتم: «حیف از علیرضا که با این همه تجربه و مدیریت و توان، باید حسابداری معاملاتی کند. حیف از این آب و خاک که نمی تواند از قابلیت فرزندانش بهره ببرد و روی آبادی را ببیند. حیف از این مردم که نمی توانند سرمایه هاشان را که از گوشت و خون خودشان است در خدمت خود داشته باشند».
علیرضا کاندید نشد. نظام اداری ای را که بیشتر بر پایۀ زیرمیزی و رشوه بود، تاب نمی آورد. خیلی واضح و مستقیم می گفتند: «فلان کار شما دویست روپیه خرج دارد».
بعضی از اداری ها به همین خاطر، وضعشان توپ بود. عدۀ کمی هم که اعتقادات محکم داشتند، زندگی شان فقیرانه بود. علیرضا از رشوه دادن پرهیز می کرد و درگیر این قضایا نمی شد. برای یک امر اداری، دو ماه معطل می شد، اما رشوه نمی داد.
باید برمی گشتیم. دو ماه تا تولد فرزندمان که معلوم شده بود پسر است، مانده بود. گفتم: «اسم این یکی با من.»
ادامه دارد...
✨💎روایت زندگی بانو ام البنین حسینی همسر #سردارشهیدعلیرضاتوسلی(ابو حامد)، فرمانده لشکر فاطمیون✨
📎|ڪانال رسمی #شہید_مهدے #زاهدلویے|°
🆔 @shahid_zahedlooee
29.14M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🕊
✨شستشوی حرم وضریح و صحن امام حسین علیه السلام.
پس از دو ماه حزن واندوه...
📎|ڪانال رسمی #شہید_مهدے #زاهدلویے|°
🆔 @shahid_zahedlooee
✨پویش ختم روزانه قرآن مجید✨
به نیابت از
#حضرت_نرجس_خاتون سلام_الله_علیها🦋
📎|ڪانال رسمی #شہید_مهدے #زاهدلویے|°
🆔@shahid_zahedlooee
✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨
کــــــــــــــــــلــامـــــــِ نــــــــــــــــــــور
✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨
💠رسول اکرم صلی الله علیه و آله:
✨أدِّبوا أولادَكُم عَلى ثَلاثِ خِصالٍ : حُبِّ نَبِيِّكُم ، وحُبِّ أهلِ بَيتِهِ ، وعَلى قِراءَةِ القُرآنِ.
فرزندانتان را با سه ویژگی تربیت کنید: دوستی پیامبرتان، دوستی اهل بیت او و خواندن قرآن.
#حدیث
📎|ڪانال رسمی #شہید_مهدے #زاهدلویے|°
🆔 @shahid_zahedlooee
شهید مهدی زاهدلویی🇮🇷🏴
✨بسم الله الرحمن الرحیم ✨ ⭕️°• #خاتون_و_قوماندان°• فصل سیزدهم #قسمت۷ در افغانستان برای تبلیغاتشا
✨بسم الله الرحمن الرحیم ✨
⭕️°• #خاتون_و_قوماندان°•
فصل سیزدهم
#قسمت۸
- نه! تو اسم های آن چنانی انتخاب می کنی! اسم پسر من باید سنگین و رنگین باشد.
- نه! اسم آن چنانی نمی گویم. حمیدرضا چطوره؟
مکثی کرد و گفت: «حمیدرضا پسر علیرضا! خوب است...»
دست به کمرش زد و مثل پادشاهان ادامه داد: «خوشمان آمد. می گذاریم حمیدرضا. حمید یعنی نیکو و ستوده. خوب است!»
قبل از رفتن باید فرش های خانۀ حاجی احمد را می شستیم. بچه های برادرها آمدند کمک علیرضا و فرش ها را شستند؛ اما موقع پهن کردن روی دیوار به کمرش فشار آمد، مهرۀ کمرش جابه جا شد و کمر درد شدیدی گرفت. همه می گفتند رگ به رگ شده. پیش رگ بند هم رفت، اما رگ بند گفت: «چون وزنش زیاد است، رگش به دست نمی آید».
من که می گفتم از همان ترکش هاست. سه هفته به عید نوروز مانده بود و کمر درد علیرضا هم قوز بالای قوز شده بود. کم طاقت هم شده بود و مدام نق می زد.
باید همۀ وسایل را تنها جمع می کردم. نشست و برخاست برای من هم آسان نبود، اما چاره ای نداشتم. توانستم به بازار بروم و چادری بخرم؛ روسری های بزرگ و سفید که نسبتاً قیمتشان هم بالاست. ابریشمی است و حاشیه های قلاب بافی ظریف و دستی دارد. از ذوق خریدنِ یک روسری اصیل و سنتی، خوشحال به خانه برگشتم؛ اما با دیدن علیرضا که از درد کمر می نالید، غصه دار شدم.
دوست داشتم بنشینم روبه رویش و بگویم: «این هم از خاک افغانستان. کشش و گرمی و محبتش به کنار، چرا این همه نامهربان شده؟ تو در همین دره ها زخم برداشتی و شکسته شدی. چرا با تو سر سازگاری ندارد؟»
ادامه دارد...
✨💎روایت زندگی بانو ام البنین حسینی همسر #سردارشهیدعلیرضاتوسلی(ابو حامد)، فرمانده لشکر فاطمیون✨
📎|ڪانال رسمی #شہید_مهدے #زاهدلویے|°
🆔 @shahid_zahedlooee
✨پویش ختم روزانه قرآن مجید✨
به نیابت از
#حضرت_نرجس_خاتون سلام_الله_علیها🦋
📎|ڪانال رسمی #شہید_مهدے #زاهدلویے|°
🆔@shahid_zahedlooee
✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨
کــــــــــــــــــلــامـــــــِ نــــــــــــــــــــور
✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨
💠 مولا امیرالمؤمنین عليه السلام :
دل بستگى به دنيا، عقل را فاسد مى كند، قلب را از شنيدن حكمت ناتوان مى سازد و باعث عذاب دردناک مى شود.
📙مستدرک الوسایل ج۱۲ ص۴۱
#حدیث
📎|ڪانال رسمی #شہید_مهدے #زاهدلویے|°
🆔 @shahid_zahedlooee
✨پویش ختم روزانه قرآن مجید✨
به نیابت از
#حضرت_نرجس_خاتون سلام_الله_علیها🦋
📎|ڪانال رسمی #شہید_مهدے #زاهدلویے|°
🆔@shahid_zahedlooee
✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨
کــــــــــــــــــلــامـــــــِ نــــــــــــــــــــور
✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨
◾️امام حسن عسکری علیه السلام:
✨من كانَ الوَرَعُ سَجِيَّتَهُ وَالكَرَمُ طَبيعَتَهُ وَالحِلمُ خَلَّتَهُ ، كَثُرَ صَديقُهُ وَالثَّناءُ عَلَيهِ ، وَانتَصَرَ مِن أعدائِهِ بِحُسنِ الثَّناءِ عَلَيهِ .
هرکه پارسایی خوی او، کَرَم سرشت او و بردباری صفتش باشد، دوستش زیاد و ستایشش بسیار گردد و در برابر دشمنانش، ستایش نیکوی دیگران یاری اش می دهد.
📚بحار الأنوار: ج۷۵، ص۳۷۹.
#حدیث
📎|ڪانال رسمی #شہید_مهدے #زاهدلویے|°
🆔 @shahid_zahedlooee
✨🕊🩸
🏴راوی مادر مکرمه شهید:
بعد از شهادت مهدی، دختر خانمی به خانه ما آمد.
بسیار گریه کرد و گفت:
بعد از شهادت او فهمیدم کسی که مرا از میان اغتشاش گران بیرون کشید و سوار تاکسی کرد و حتی کرایه ماشین را داد آقا مهدی بوده من جانم را مدیون او هستم.😔
#شهید #امنیت #غیرت
#شہید_مهدےزاهدلویے
📎|ڪانال رسمی #شہید_مهدے #زاهدلویے|°
🆔@shahid_zahedlooee
شهید مهدی زاهدلویی🇮🇷🏴
✨بسم الله الرحمن الرحیم ✨ ⭕️°• #خاتون_و_قوماندان°• فصل سیزدهم #قسمت۸ - نه! تو اسم های آن چنانی ا
✨بسم الله الرحمن الرحیم ✨
⭕️°• #خاتون_و_قوماندان°•
فصل چهاردهم
#قسمت۱
اندک وسایلمان را جمع می کردم. همۀ بستگان از برگشت ما ناراحت بودند. مادر مصطفی، جاری ام که این مدت با هم اُخت شده بودیم، آن قدر ناراحت بود که اصلاً به کمکم نیامد. همه شان علیرضا را خیلی دوست داشتند و از رفتن او دمغ بودند.
بالاخره راه رفته را برگشتیم. دست خالی تر از قبل. این بار حتی خانه ای هم نبود که بخواهیم در آنجا ساکن شویم. اجباراً به خانۀ پدرم رفتیم.
خانۀ جدید پدرم چهار اتاق داشت. دوتا از اتاق ها دست پدرم بود و دوتا هم دست بابو. بابو یک اتاق را به خاله بی بی و دخترش داده بود و اتاق دیگر را به بی بی. اتاق مهمان خانه پله می خورد و می رفت بالا. نصف اتاق پایین را انباری کرده بودند و یک قسمت اتاق، برای استراحت دخترها بود.
علیرضا به خاطر کمردردی که از افغانستان با خود آورده بود، نمی توانست پله ها را بالا و پایین شود. لاجَرَم رفتیم و در اتاق پایین ساکن شدیم. موقع خواب، دخترها به اتاق بی بی می رفتند.
کاری برای علیرضا جور نشد. با آن کمردرد نمی شد کار سخت بکند. جایش همیشه پهن بود. دوستان و فامیل به عیادت می آمدند. اتاق به حدی نم دار بود که تُشکش نم گرفته بود. بیشتر از همه، مادرم از این شرایط ناراحت بود.
مدام هم خودخوری می کرد که: «چه وضعی شده! عیادت توسلی می آیند، اما در چه استراحتگاهی! این اتاق مناسب نیست».
ادامه دارد...
✨💎روایت زندگی بانو ام البنین حسینی همسر #سردارشهیدعلیرضاتوسلی(ابو حامد)، فرمانده لشکر فاطمیون✨
📎|ڪانال رسمی #شہید_مهدے #زاهدلویے|°
🆔 @shahid_zahedlooee