✨بنام آنکه حیات و ممات در ید قدرت اوست ✨
💎 #زندگی_دوباره💎
#قسمت_سی_و_ششم
-قبول کنید که درک این موضوع، برایم آسان نیست.
+ قبول می کنم.
و کوشید که بهتر یا بیشتر توضیح بدهد. +جسم اثیری قادر است از حالت فشرده خارج شود و به شکل بسیط (به صورت امواج گسترده) در بیاید. بنابراین، می تواند همزمان، در نقاط مختلف حضور داشته باشد.
- و شما آن موقع، منبسط شده بودید. -منبسط شده بودم.
- پس دیگر جسم اثیری تان را نمی دیدید؟ +می دیدم. در حالی که به صورت امواج منبسط بود؛ نه مثل قبل به صورت تجسدی یا امواج فشرده.
- جوابم را گرفتم.
لبخندی زد، دست هایش را به سمت آسمان بالا برد و به شوخی گفت:
+ خدا را شکر!
افزود: به هر صورت، من در حالت بسیط بودم. از این، رو همزمان، در صدها مکان و در چندین جهت مختلف حضور داشتم. یعنی من همزمان صدها صحنه کوتاه را با جزئیات شان دیدم. اجازه بدهید چند تا،،، فقط چند تا از آن صحنه ها را برایتان شرح بدهم.
- گوش میدهم.،،، صحنه اول چه بود؟
+ ببخشید. فکر می کنم به کار بردن عبارت «صحنه اول» درست نیست. چون همانطور که گفتم مشاهده آن صحنه ها بر اساس ترتیب زمانی نبود.
- ملتفت هستم. ولی ناچاریم برای تفکیک صحنه ها، آنها را شماره گذاری کنیم. مثلاً صحنه اول، صحنه دوم، و...
+که اینطور.،،، بسیار خوب. صفحه اول داخل یک خانه دوبلکس،،، من، داخل یک خانه دوبلکس را دیدم. در حقیقت،،، در حقیقت، من داخل آن خانه حضور داشتم.
توی هال، ۴ نفر دور یک میز چوبی مشغول قمار بودند. روی میز، تعدادی چک مسافرتی دیده می شد.
البته، آنچه شنیدید، توصیف ظاهر صحنه بود. در باطن، هال، پر از شیطان بود. هر یک از شیطان ها شکل خاصی داشت. یکی دارای هیکلی کوچک، اما صورتی پیر؛ یکی بسیار چاق و بی مو؛ دیگری لاغر و با موهای بلند سیخ سیخ؛ موجودی با یک چشم در پیشانی؛ و موجودی بدون چشم، بدون دهان، و بدون بینی. و... اگر داخل جسمم بودم، حتماً با دیدن آنها زهره ترک می شدم.
#ادامه_دارد
📚 جمال صادقی
#داستان_واقعی
#شهید_مهدی_زاهدلویی
به کانال رسمی «شهید مهدی زاهدلویی» در ایتا بپیوندید:
✨🌴✨
http://eitaa.com/joinchat/164692215C8b9dba5228