✨بنام آنکه حیات و ممات در ید قدرت اوست ✨
💎 #زندگی_دوباره💎
#قسمت_سی_و_هشتم
+صحنه دیگری که همزمان شاهدش بودم...
_ یعنی صحنه دوم.
+ بله. به قول شما صحنه دوم: باز هم در یک خانه. تعدادی آدم زنده، دور میز غذاخوری، مشغول صرف غذا بودند.
_ دقیقا چند نفر؟
+ هشت نفر، که وضعیت مناسبی نداشتند.
+تعدادی از ارواح بشری هم داخل اتاق غذاخوری حضور داشتند. تاکید می کنم: اینها شیاطین نبودند؛ ارواح پست بودند. چنان که قبلا عرض کردم سر و بقیه بدنشان مانند مار، باریک بود.
این ارواح به طرز وحشیانه ای به میز غذا هجوم آورده بودند. با ولع بسیار زیاد. گفتی هزاران سال در گرسنگی و تشنگی به سر برده بودند.
_ روی میز چه غذاهایی دیده میشد؟
+مرغ سرخ شده، کباب کوبیده، کباب برگ، پلو. پارچ های پر از آب یا نوشابه هم بود. ارواح در حالی که توی هوا می خزیدند، به سمت غذاها هجوم میبردند؛ و به سمت پارچ ها.
دست های حریص و لاغر شان را پیش میبردند و می کوشیدند به غذاها چنگ بزنند. اما دست هایشان از غذاها عبور می کرد. گاهی دور پارچ ها حلقه می زدند و سر های باریک خود را درون آنها فرو می بردند.
_ ولی موفق به نوشیدن نمی شدند.
+ ولی موفق به نوشیدن نمی شدند.گرسنگی و تشنگی آنها را هر لحظه دیوانه تر می کرد به طوری که مرتب خشم خود را نثار همدیگر می کردند. مثل مار هایی زخمی و بد هیات ، دور یکدیگر میپیچیدند.
_بهانه هایشان برای دعوا چه بود؟
+ بر سر موضوعاتی احمقانه دعوا می کردند. مثلاً بر سر یک تیکه از غذا یا یکی از پارچ های آب. هر کدام شان میخواست به خیال خود زودتر از بقیه تکه ای از غذا را بردارد، یا سرش را درون پارچی فرو برد.
#ادامه_دارد
📚 جمال صادقی
#داستان_واقعی
#شهید_مهدی_زاهدلویی
به کانال رسمی «شهید مهدی زاهدلویی» در ایتا بپیوندید:
✨🌴✨
http://eitaa.com/joinchat/164692215C8b9dba5228