eitaa logo
شهید مهدی زاهدلویی🇮🇷
243 دنبال‌کننده
3.8هزار عکس
2.1هزار ویدیو
29 فایل
💠کانال رسمی طلبه بسیجی #شهید مدافع امنیت #مهدی #زاهدلویی💠 با مدیریت خانواده محترم شهید ولادت: ۳۰ دیماه ۱۳۸۱ شهادت: ۱۰ مهر ماه ۱۴۰۱ ✨مزار شهید: قم، خیابان امامزاده ابراهیم (ع) آستان امامزادگان شاه ابراهیم و محمد(ع) خادم: @zahedlooee_khadem313
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 لوطی گری طیب حاج رضایی روایت داستان های کمتر شنیده شده از جوانمردی های طیب حاج رضایی حالا کسانی بودند که نون و نمک علی علیه السلام را خوردن آخرم خودشو فرزندانش را به شهادت رساندند 📎|ڪانال‌ رسمی |° 🆔 @shahid_zahedlooee
🔴تشکیل پرونده قضایی در پی اقدام خلاف عرف و شرع دو بازیگر در افتتاحیه جشنواره فیلم فجر
🔴۲ تماشاگر زن مسابقهٔ پرسپولیس تراکتور بازداشت شدند
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📌📌📌📌بدون شرح 📎|ڪانال‌ رسمی |° 🆔 @shahid_zahedlooee
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨🕊✨ ✨ ✍و دلتنگی سوزشی ست که مرهمی، جز وصل ندارد!!!⚘ 📎|ڪانال‌ رسمی |° 🆔 @shahid_zahedlooee
شهید مهدی زاهدلویی🇮🇷
✨بسم الله الرحمن الرحیم ✨ ⭕️°• #قاب_های_روی_دیوار•° #قسمت۸۸ «در میان تیرها به دنبال تو می گردم، ب
✨بسم الله الرحمن الرحیم ✨ ⭕️°• •° به ساعت و گذر آفتاب نمی خواهم توجه کنم. همه ی صداها را نامفهوم می شنوم. خیره می شوم به نقطه ای نامعلوم. انگار تمام غم های عالم را در دلم ریخته اند. تشت لباس را جلو می کشم و تا می توانم به لباس های داخل آن چنگ می زنم. برادرم و بچه ها پشت پنجره ایستاده اند و اشک می ریزند. بهت زده و آرام کار خودم را انجام می دهم. وجودم پر از شیون است؛ اما چرا کاسه ی اشکم خشکیده؟ گه گاه چشم به در می دوزم. می خواهم به خود بقبولانم که مجیدم شهید شده و قرار نیست دیگر از این در وارد شود. لباس ها را روی بند رخت پهن می کنم. حواسم به دور و برم نیست؛ حتی نگاه متعجب بچه ها. برادرم صدایم می زند: «فاطمه جان!» چشم های خشک از اشکم را به سمت او می چرخانم. -جانم؟ چیزی می خوای؟ -بیا بریم توی خونه. از مجید لباس فرم داری؟ -آره داریم. بیا یه دست بهت بدم. لباس فرم پسرم را از کمدش درمی آورم. آن را جلوی بینی ام می گیرم؛ بو می کشم، نفس هایم را به داخل شش ها می فرستم. بوی مجیدم، چراغ قلبم را روشن می کند. لباس را به دست برادرم می دهم. چشم های نمناکش را به من می دوزد: «آماده شو با هم بریم معراج شهدا؛ ولی قبلش بهت بگم که از دیدن مجید و گِل ولایی که روی سر و صورتش هست، تعجب نکنی.» با همان آرامش در چهره ام می پرسم: «چرا دست و صورت مجیدم گِلیه؟» -وقتی مجید تیر می خوره، بچه ها جنازه ش رو تو یه کانال می ذارن تا مبادا کومله های بی وجود و نامرد، جنازه رو با خودشون ببرن؛ حتی لباسا و آرم روی لباسش رو هم درآوردن. منطقه که آروم میشه، میرن جنازه رو برمی گردونن. فاطمه جان! به داشتن همچین پسر شجاعی افتخار کن. مجیدت با دهن روزه شهید شده. ادامه دارد... ✨💎روایت زندگی مادر گرانقدر والامقام: مجید، حمیدرضا و مسعود ✨ 📎|ڪانال‌ رسمی |° 🆔 @shahid_zahedlooee
با هم بخوانیم دعای فرج (عجل الله تعالی فرجه الشریف)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ختم روزانه مجید✨ به نیابت از 🦋 🦋 📎|ڪانال‌ رسمی |° 🆔@shahid_zahedlooee