📸سه شهید از یک خانواده در یک قاب
شهید دفاعمقدس ماشالله زاهدیبیدگلی
شهید دفاعمقدس محمود زاهدیبیدگلی
شهید مدافعحرم مصطفی زاهدیبیدگلی
🌹شهید ماشالله زاهدیبیدگلی
▫️تاریخ شهادت: ۲۰دی۱۳۶۳
▫️جاده اهواز-خرمشهر
🌹شهید محمود زاهدیبیدگلی
▫️تاریخ شهادت: ۴دی۱۳۶۵
▫️عملیات کربلای۴
🌹شهید مصطفی زاهدیبیدگلی
▫️تاریخ شهادت: ۲۹بهمن۱۳۹۶
▫️البوکمال سوریه
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
☜【 روایتگری_شهدا】
✅ @shahidabad313
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
👈سرداری که عکسم را خراب کرد!
💥ناگفته ای از عکاس قدیمی انقلاب
💢مرحوم حاج "رضا هوش وَر" عکاسی بود که به اذعان کسانی که از دوران انقلاب اسلامی عکاسی می کردند، بدون اینکه وابسته به ارگان یا خبرگزاری باشد، برای دلش عکس می گرفت.
🔹️مهمترین تفاوت او با دیگر عکاسان این بود که:
به محض اینکه از امام خمینی و دیگر شخصیتهای انقلاب عکاسی می کرد، بجای آن که عکسها را در آرشیو حبس کند، به سرعت چاپ می کرد و با کمترین قیمت ممکن (دقیقا 40 ریال که هزینه چاپ یک عکس 12*9 دهۀ 60 بود) در مغازه اش که پشت مجلس میدان بهارستان بود، به همگان می فروخت.
🔹️چند سال پیش که به مغازه اش در پل چوبی تهران رفتم، پس از آنکه یادی از گذشته ها کردیم، خاطره ای جالب و ناگفتۀ مهمترین عکسی که انداخته بود، برایم تعریف کرد:
💢"آن روز به نماز جمعه رفته بودم تا عکاسی کنم. امام جمعه هم حضرت آیت الله خامنه ای بود. ایشان که وارد شد، دوربین را روی چهره اش میزان کردم، تا دکمه دوربین را فشردم تا عکس را ثبت کنم، ناگهان جوانی ریشو پشت ایشان ظاهر شد و صاف به دوربین نگاه کرد.
🔹️آقا رفت و دیگر نتوانستم آن عکس را مجددا بگیرم. خیلی از آن جوان عصبانی شدم. خب عکسم را خراب کرده بود. نمی دانستم بهش چی بگویم.
🔹️خرداد ماه 1362 که عکس و خبر شهادت "محمد بروجردی" فرمانده سپاه کردستان در روزنامه ها منتشر شد، چهرۀ او خیلی برایم آشنا آمد. ناگهان یاد آن عکس در نماز جمعه افتادم.
☘عکس را که آوردم، دیدم بله خودش است.
آن که آن روز به یکباره پشت سر آقای خامنه ای پیدایش شد و به تصور من عکسم را خراب کرد، کسی نبود جز شهید "محمد بروجردی".
@shahidabad313
روایتگری شهدا
👈سرداری که عکسم را خراب کرد! 💥ناگفته ای از عکاس قدیمی انقلاب 💢مرحوم حاج "رضا هوش وَر" عکاسی بود که
🌾سردار شهید محمد بروجردی، اول خرداد 1362 در کردستان به شهادت رسید.
مرحوم "رضا هوش وَر" 22 بهمن 1399 بر اثر عارضه قلبی دار فانی را وداع گفت.
روحشان شاد
⚡حمید داودآبادی
29 بهمن 1399
┏━━━🍃🌷🕊━━━┓
🌷 @shahidabad313 🌷
┗━━━🕊🌷🍃━━━┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ سخنان مهم و قابل تأمل شهید رجایی درباره مسئولیتهای سنگین در کشور
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
☜【 روایتگری_شهدا】
✅ @shahidabad313
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
#سلام_بر_ابراهیم
#داستان_زندگی_شهید_پهلوان_بی_مزار
#شهید_ابراهیم_هادی
#انتشارات_شهید_ابراهیم_هادی
#قسمت_صد_و_چهل_و_هفت
📌فكه آخرين ميعاد ص ۲۰۰
✔علي نصرالله
💚خوشگل ترین شهادت❤️
📌...فــردا عصــر بچه هــاي گردانهــا آمــاده شــدند. از لشــکر 27 حضرت رسول(ص)يازده گردان آخرين جيره جنگي خودشان را تحويل گرفتند.
همه آماده حركت به سمت#فكه بودند.
📌از دور ابراهيــم را ديدم. با ديدن چهره ابراهيــم دلم لرزيد. جمال زيباي او#ملكوتي شده بود!صورتش ســفيدتر از هميشــه بود.
🍁@shahidabad313
📌چفيه اي عربي انداخته و اوركت زيبائي پوشــيده بود. به ســمت ما آمد و با همه بچه ها دســت داد. كشيدمش كنار و گفتم: داش ابرام خيلي#نوراني شدي!
📌نفس عميقي كشــيد و با حســرت گفت: روزي كه بهشتي#شهيد شد خيلي ناراحت بودم. اما باخودم گفتم: خوش به حالش كه با#شــهادت رفت، حيف
بود با#مرگ_طبيعي از دنيا بره.
📌اصغر وصالي، علي قرباني، قاســم تشــكري و خيلي از رفقاي ما هم رفتند، طوري شده كه توي بهشت زهرا(س) بيشتر از تهران#رفيق داريم.
🍁@pmsh313
📌مكثي كرد و ادامه داد: خرمشهر هم كه آزاد شد، من مي ترسم جنگ تمام بشه و#شهادت را از دست بدهم، هر چند توكل ما به خداست.
📌بعــد نفس عميقي كشــيد وگفت: خيلي دوســت دارم شــهيد بشــم. اما، خوشگلترين شهادت رو ميخوام!
🍁@shahidabad313
📌بــا تعجب نگاهش كــردم. منتظر ادامه صحبت بودم که قطرات اشــك از گوشه چشمش جاري شد.
ابراهيم ادامه داد: اگه جائي بماني كه دســت احدي به تو نرســه، كسي هم تو رو نشناســه، خودت باشي و آقا، مولا هم بياد سرت رو به دامن بگيره، اين خوشگلترين شهادته.
📌گفتم: داش ابرام تو رو خدا اين طوري حرف نزن. بعد بحث را عوض كردم و گفتم: بيا با گروه فرماندهي بريم جلو، اين طوري خيلي بهتره. هر جا هم كه احتياج شد كمك ميكني. گفت: نه، من مي خوام با بسيجي ها باشم...
┏⊰✾✿✾⊱━━━─━━┓
❖ @shahidabad313 ❖
┗━━─━━━⊰✾✿✾⊱┛
🎐 #مرد_میدان|#سردار_دلها|#مکتب_نامه
۱۹. نوه حاج احمد
💢مهم نبود توی مراسم رسمی باشد یا مهمانی یا دورهمی خانوادگی.
💢هرجا میدیدیش باید میدوید و بغلش می کرد و از سر و کولش بالا می رفت. حاج قاسم هم برایش کم نمیگذاشت و پابه پایش می آمد. شوخی نبود رفیقش از آسمان شاهد بازیشان بود.
💢نوه حاج احمد کاظمی عاشقش بود.
┏━━━🍃🌷🕊━━━┓
🌷 @shahidabad313 🌷
┗━━━🕊🌷🍃━━━┛
🌹اعمال #لیله_الرغائب
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
☜【 روایتگری_شهدا】
✅ @shahidabad313
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#پنجشنبه_های_دلتنگی
دلتنگ که باشی ؛
انگار همهی روزهای هفته
پنج شنبه می شوند و جای خالی اش ،
مدام خالیتر ....
#شهیدانه
#حاج_قاسم
شادی روح سردار دلها صلوات🌹
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
☜【 روایتگری_شهدا】
✅ @shahidabad313
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰خدایا دعای اولیائت را امشب در حق ما مستجاب کن✨
#لیله_الرغائب
#شب_ارزوها
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
☜【 روایتگری_شهدا】
✅ @shahidabad313
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
🍃🌸 چه خوش آن صبح
ڪه بر ڪوے تو آغاز شود
خوشتر آن دیده ڪه
بر منظره ات باز شود ...
#سلام🤚
#صبحتون_شهدایی🍃
#شهید_سیدسجاد_خلیلی
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
☜【 روایتگری_شهدا】
✅ @shahidabad313
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
سیره شهدا
#شهید_علیرضا_قلی_پور
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
☜【 روایتگری_شهدا】
✅ @shahidabad313
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
آن گونه باش
كه اگر تو را نديدند،
هوايت بىقرارشان كند
و اگر حضورت را به دست آوردند،
غنيمت بشمارند
و اگر غايب شدى،
به سراغت بيايند
و اگر مُردى و رفتى،
جاى خالى تو را احساس كنند ...!
✍آیت الله علی صفائی حائری
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
☜【 روایتگری_شهدا】
✅ @shahidabad313
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
📸تصویر کمتر دیده شده از شهید #حاج_قاسم سلیمانی در کنار حاج امین شریعتی و حاج صادق آهنگران
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
☜【 روایتگری_شهدا】
✅ @shahidabad313
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
چرا شهید سلیمانی وصیت کرد مزارش کنار این شهید باشد؟
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
☜【 روایتگری_شهدا】
✅ @shahidabad313
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
#سلام_بر_ابراهیم
#داستان_زندگی_شهید_پهلوان_بی_مزار
#شهید_ابراهیم_هادی
#انتشارات_شهید_ابراهیم_هادی
#قسمت_صد_و_چهل_و_هشت
💚فكه آخرين ميعاد❤️ص ۲۰۲
✔علي نصرالله
✏...بعد با هم حركت كرديم و آمديم سمت گردانهاي خط شكن. آنها مشغول آخرين آرايش نظامي بودند.گفتم: داش ابرام، مهمات برات چي بگيرم؟
✏گفت: فقط دو تا نارنجك، اسلحه هم اگه احتياج شد از عراقي ها مي گيريم!
✏حاج حسين الله كرم از دور خيره شده بود به ابراهيم! رفتيم به طرفش. حاجي محو چهره ابراهيم بود. بي اختيار ابراهيــم را در آغوش گرفت. چند لحظه اي در اين حالت بودند.
🍁@shahidabad313
✏گويي مي دانستند كه اين آخرين ديدار است.بعد ابراهيم ســاعت مچی اش را باز كرد و گفت: حســين، اين هم يادگار براي شما!
✏چشــمان حاج حسين پر از اشك شــد، گفت: نه ابرام جون، پيش خودت باشه، احتياجت مي شه.ابراهيم با آرامش خاصي گفت: نه من بهش احتياج ندارم.
✏حاجي هم که خيلي منقلب شــده بود، بحــث را عوض كرد و گفت: ابرام جــون، برا عمليــات دو تا راهكار عبوري داريم، بچه هــا از راهكار اول عبور مي كنند.
✏من با يك ســري از فرمانده ها و بچه هاي اطلاعات از راهكار دوم مي ريم. تو هم با ما بيا.
🍁@pmsh313
✏ابراهيــم گفت: من از راهكار اول با بچه هاي بســيجي مي رم. مشــكلي كه نداره!؟حاجي هم گفت: نه، هر طور راحتي.
✏ابراهيــم از آخريــن تعلقات مادي جدا شــد. بعد هم رفــت پيش بچه هاي گردان هايي كه خط شكن عمليات بودند و كنارشان نشست.
┏⊰✾✿✾⊱━━━─━━┓
❖ @shahidabad313 ❖
┗━━─━━━⊰✾✿✾⊱┛
⚡﷽⚡
☀️#سردار_دلها
🍁#مرد_میدان
🔹️#شهادت یعنی:
⚡متفاوت به آخر رسیدن
وگرنه مرگ پایان همه قصه هاست..
┏━━━🍃🌷🕊━━━┓
🌷 @shahidabad313 🌷
┗━━━🕊🌷🍃━━━┛