💠#حدیث_فضیلت(۶)
💎#من_غدیری_ام
🍀#امام_من_امیر_مومنین_است
❤️ ۷ روز تا#عید_بزرگ_غدیر، عید الله الاکبر
💎 جایگاه رفیع علیبنابیطالب(ع)
🔻 پیامبر خدا(صلیاللهعلیهوآله):
مَن اَرادَ أَن یُنْظُرَ اِلی آدَمَ فی عِلمِهِ و الی نوحٍ فی تقواهُ و اِلی ابراهیمَ فی حِلمِهِ و اِلی موسی فی هَیبَتهِ وَ اِلی عیسی فی عبادَتِهِ فَلیَنظُر الی علیِّ بنِ ابیطالب
❇️ هر کس بخواهد به علم آدم و پارسائی نوح و بردباری ابراهیم و هیبت موسی و عبادت عیسی(علیهم السلام) نظر کند، باید به علی بن ابیطالب(علیهما السلام) نظر نماید.
📚 مناقب خوارزمی، ص ۵۰
🔸️#نشر_پیام_صدقه_جاریه_است
┏━━━🍃🌷🕊━━━┓
🌷@shahidabad313 🌷
┗━━━🕊🌷🍃━━━┛
#طرح_استوری_اینستاگرام
🌹نامهی سراسر عشقِ شهید ، به دختر بچه هایش
#شهیدچیتگر #خانواده #تربیت_فرزند #عشق #تکلیف_گرایی
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
☜【 روایتگری_شهدا】
✅ @shahidabad313
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
تازه داماد بود و قرار بود
مراسم عروسیاش برگزار شود
خودش در سـوریه بود؛
به خانواده گفت:
کارت مراسم را پخش کنند ...
وعده داد که خودش را میرساند!
خانواده هم کارتهای عروسیاش را
پخش کردند. راست می گفت؛
خودش را رساند, اما چگونه ...!
#پاسدار_مدافع_حرم
#شهید_امیر_سیاوشی🌷
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
☜【 روایتگری_شهدا】
✅ @shahidabad313
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💠#حدیث_فضیلت(۷)
💎#من_غدیری_ام
🍀#امام_من_امیر_مومنین_است
❤️ ۶ روز تا#عید_بزرگ_غدیر، عید الله الاکبر
💎 توصیه رسولالله(ص) درباره أمیرالمؤمنین(ع)
🔻 رسولخدا صلیاللهعلیهوآله:
هذا (علیٌّ) اَخی وَ وَصِیّی وَ خلیفَتی مِن بَعدی فَاسمَعموا لَهُ و أَطیعوا.
❇️ این (علی) برادر و #جانشین من و خلیفهی بعد از من بر شماست.گوش به فرمان او باشید و از وی #اطاعت نمائید.
📚 تاریخ طبری، ج ۲، ص ۳۳۱
🔸️#نشر_پیام_صدقه_جاریه_است
┏━━━🍃🌷🕊━━━┓
🌷@shahidabad313 🌷
┗━━━🕊🌷🍃━━━┛
🍀#اهمیت_غدیر در کلام مقام معظم رهبری(۱):
🔹️غدیر،مسئله سیاسی و اجتماعی
✍آن کسانی که سعی کردند اسلام را از#مسائل_اجتماعی و از#مسائل_سیاسی بر کنار بدارند و آن را منحصر کنند به#مسائل_شخصی و#مسائل_خصوصی زندگی افراد و در واقع#نگاه_سکولار به اسلام داشته باشند جوابشان مسئله ی غدیر است
┏━━━🍃🌷🕊━━━┓
🌷@shahidabad313 🌷
┗━━━🕊🌷🍃━━━┛
⬅️سیدِ ماست!
🔹️سیداحمد جوانی بود کم سن وسال،باچهرهای جذاب و اخلاقی خوب ودلنشین.اولین بارش بودجبهه میآمد.روحیهای سرزنده داشت.خیلی خونسرد وبیخیال بود.همین خونسردیش مراکلافه میکرد.
🔸️هرچه اذیت وتهدید میکردم که باید ازاین سنگر بروی،قبول نمیکرد.
سرش که به زمین میرسید،صدای خُروپُفش به هوا میرفت؛به همین خاطر معروف شده بودبه«خیار پوست».
هرچه اصرارکردم،غضب کردم و دادوفریاد راه انداختم که به سنگر دیگری برود،باآن سادگی وصفایش،میخندید ومیگفت:
-آقاجون،تواگه منو بکُشی هم ازاین سنگربهتر پیدانمیکنم.
🔸️یکبار سرغذا عینکش رابرداشتم،درکاسۀ ماست فروکردم وبه چشمش زدم،ولی اوباخنده گفت:
-چقدر دنیاقشنگ شده.سفیدِسفید.تو اگه منو تیکهتیکه بکنی،ازاین سنگرنمیرم.دوست دارم پهلوی شماباشم.
🔹️یکبار مقداری پنیر روی شیشههای عینکش مالیدم،آن را به چشم خودزدم،چوبی به عنوان عصابدست گرفتم ومثل گداها راه افتادم وسط کانال.سید ازخنده رودهبر شده بود.
🔹️من دیگرجلویش کم آوردم.ازبس خوب بود و پاک،نمیخواستم درسنگرماباشد!
تحمل اینکه چندروزبعد،این هم خواهد رفت،حالم رامیگرفت.برای همین ترجیح دادم اصلا باامثال او رفیق نشوم که داغشان راهم نبینم،ولی سید موفق شد ومرا درطرح اخراج ازسنگر،شکست داد.
🔸️عصرشنبه11بهمن1365درشلمچه،داخل سنگر درازکشیده بودیم.بین خواب وبیداری ناگهان دیدیم قوطی ماستی در دستی سیاه وگلی،جلوی درسنگر ظاهرشد.لحظهای همانطور گذشت تااینکه صاحب دست نمایان شد.سیداحمد بود یابقول بچههای سنگرخودمان«سیدِماست».
روایتگری شهدا
⬅️سیدِ ماست! 🔹️سیداحمد جوانی بود کم سن وسال،باچهرهای جذاب و اخلاقی خوب ودلنشین.اولین بارش بودجبهه
🔸️خیلی جای تعجب بود.توی مهران که بودیم،بیحالی اوبه حدی بود که این اسم رارویش گذاشتیم،اما درشلمچه تقلای زیادی داشت.باخنده وادایی که قبلاًهم درمیآورد،گفت:
-ماست میخوری؟ماست.ماست.سیدِماست!
دقایقی رادرسنگرمان بود.شیشۀ عینکش ازگل ولای سیاه شده بود.چهرهاش هم دست کمی ازعینکش نداشت.صورتش که بهسختی کرک و مو برروی آن به چشم میخورد،ازگل وخاک زبر شده بود.
🔸️دقایقی باهم گفتیم وخندیدیم.وقتی ازشهادت بچههایی گفتم که شبها و روزهای باصفایی را باهم درمهران گذرانده بودیم،چشمانش ازاشک پرشد وخنده برلبانش ماسید.
🔸️سرانجام وقت رفتنش رسید.باخندهای دستش را درازکرد تاخداحافظی کند.دستهای درشتی داشت و بهراحتی دستم رامیان دستش میگرفت.
🔹️هنگام غروب،یکی ازبچه ها باچهرهای گرفته،مقابل سنگر پیدایش شدوگفت:
-حمید میدونی کی شهیدشده؟
مثل اینکه بایددوباره خودم رابرای شنیدن خبر یکی ازبچههای آشنا آماده میکردم.آنهم یک دوست،وگرنه خبرشهادت بقیه راخیلی راحت میداد.باتأسف گفتم:
-نه.ایندفعه دیگه کی؟
درحالی که سعی کرد لبخندبزند،ولی ناراحتی ازچهرهاش فریادمیزد،گفت:
-سیدِماست.سیداحمد یوسف
دهانم بازماند.نگاهی به قوطی ماست انداختم که دست نخورده گوشۀ سنگربود.باخود¬گفتم:
-سیدماست.ماست
سید18ساله،درانتهای خاکریزها،داخل سنگرنشسته بوده که خمپارهای پشت سرش منفجرمیشود...10سال بعد پیکرش راآوردند.
⚡مزار:بهشتزهرا(س)قطعۀ29ردیف41شمارۀ9
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
☜【 روایتگری_شهدا】
✅ @shahidabad313
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
27.45M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 پرواز تا بی نهایت
🎙روایتی از شهادت شهید عباس بابایی
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
☜【 روایتگری_شهدا】
✅ @shahidabad313
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
زمین
حقیر بـــــود براے داشتنت
آسمــان
بہ تـــــو بیشتر مےآیــد...
#شهید_هادی_ذوالفقاری
#صبحتون_شهدایے🌷
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
☜【 روایتگری_شهدا】
✅ @shahidabad313
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
✼🌹✼🍃✼🌹✼
#شهیدانه
❓چند خانم رفتند جلو سوالاتشان را بپرسند،در تمام مدت سرش بالا نیامد نگاهش هم به زمین دوخته بود..
⚠️خانم ها که رفتند، رفتم جلو گفتم: تو انقدر سرت پایینه نگاهم نمی ندازی به طرف که داره حرف می زنه باهات، اینا فکر نکنن تو خشک و متعصبی و اثر حرفات کم شه.
🌸گفت: من نگاه نمی کنم تا خدا مرا نگاه کند!
#شهیدعبدالحمیددیالمه🌷
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
☜【 روایتگری_شهدا】
✅ @shahidabad313
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
⚘﷽⚘
🔰 #خاطرات_افلاڪیان
#اٰعتڪاٰف بودیم ،موقع #قرآن خوندن
یه آقاٰیے بود بنده خداٰ
خیلے چاٰق بود #چشاٰش هم درست نمیدیدحتماٰ باٰید یه نفر کمکش میڪرد👬 ڪه راه بده دید کسے نیست
کمکش ڪنه خودش تنهابلند شد
شروع کرد راه رفتن همه مشغول
#قرآن خوندن بودن ،
تنها ڪسے ڪه بلند شد ڪمڪش ڪرد
خود #بابڪ بود…
🌷 #شهید_بابک_نوری_هریس🌷
🎙 #راوی: دوست شهید
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
☜【 روایتگری_شهدا】
✅ @shahidabad313
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
⚘﷽⚘
🔰 #خاطرات_شهدا
🔻 اردوی #جهادی بودیم ساعت نه صبح بود که به روستای تلمادره رسیدیم.
به خاطر باریدن برف هوا به شدت سرد بود. متوجه شدم که #محمد در حال باز کردن بند پوتین است.
با تعجب پرسیدم، چکار می کنی؟
گفت، می خواهم #وضو بگیرم.
گفتم، الان ۹ صبح، چه وقت وضو گرفتنه؟! اونم توی این سرما؟!
محمد وضو گرفت و همینطور که داشت جورابش را می پوشید گفت، #علامه_حسن_زاده میگه، تموم محیط زیست و تموم موجودات عالَم مثل گیاهان و دریاها همه پاکن و مطهرن، پس ما هم که داریم به عنوان یک موجود زنده روی این کره خاکی راه می ریم باید #پاک و #مطهر باشیم و به زمین صدمه نزنیم.....
🌷مدافع حرم #شهیدمحمد_بلباسی🌷
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
☜【 روایتگری_شهدا】
✅ @shahidabad313
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💠#حدیث_فضیلت(۸)
💎#من_غدیری_ام
🍀#امام_من_امیر_مومنین_است
❤️ ۵ روز تا#عید_بزرگ_غدیر، عید الله الاکبر
💎 محبت علی (ع) و عدم آفرینش آتش جهنم
🔻 رسولخدا صلیاللهعلیهوآله:
لَوِ إجتَمَعَ الناسُ عَلی حُبِّ عَلِیّ بنِ ابیطالبٍ لَما خَلَقَ اللهُ النارَ!
❇️ اگر تمام مردم در دوستی و #محبتعلی بن ابیطالب علیهالسلام یکدل بودند و وحدت کلمه داشتند، خداوند آتش جهنم را هرگز نمیآفرید!
📚 الفردوس، ج 3، ص 373
🔸️#نشر_پیام_صدقه_جاریه_است
┏━━━🍃🌷🕊━━━┓
🌷@shahidabad313 🌷
┗━━━🕊🌷🍃━━━┛
🍀#اهمیت_غدیر در کلام مقام معظم رهبری(۲):
⬅️غدیر،شاخص و معیار
✍مسئله ی غدیر،مسئله ی ایجاد یک شاخص و معیار و میزان است.تا آخر دنیا مسلمانان میتوانند این شاخص و معیار را جلوی خودشان قرار بدهند و تکلیف مسیر عمومی امت را معین کنند.
┏━━━🍃🌷🕊━━━┓
🌷@shahidabad313 🌷
┗━━━🕊🌷🍃━━━┛
❤️سجادهینمازشب، #امشب را بانام
🌼 شهید علی اصغر خانجانی ؛ شهید روح الله قربانی🌼🌴
پهن میکنیم و #ثواب نماز امشب🦋 را به محضر ایشان تقدیم میکنیم..چشم
❤️خدایا ماروهم جزو نمازشب خوان ها قرار بده🙏🙏
💜خدایا در دفـتر حـضور و غـیاب ، ضیافت امشب...حـضورمان را بـپذیر و جایگاهمان را در کلاس بـندگی ات در ردیـف بـهترین هـا قـرار ده .
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
☜【 روایتگری_شهدا】
✅ @shahidabad313
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
✍مـردمـان در #مـن و حـیرانے مـن، حـیرانـند ...
مـن در آن ڪس
ڪہ تــو را بیـند و حـیران نشـود
حـیرانـم ..
#شهید_محمدحسین_مرادی
#صبحتون_شهدایے🌷
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
☜【 روایتگری_شهدا】
✅ @shahidabad313
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 #ڪلیپ
○بسم رب الشهدا والصدیقین○
اصغر نیروی رسمی سپاه بود و به حساب ظاهر و جثه اش نیروی حراست ...
شاید در نگاه اول در همین حد به چشم می آمد و خیلی ها برایش فضای بزرگتری متصور نبودند، اما در دوران فرماندهی شهید همدانی به فرمانده وقت منطقه حلب وصل شد .
● او بود که ظرفیت وجودی اصغر را کشف کرد. وقتی دید اصغر توانمند است و برای هرچه که به او می سپارد از دل و جان مایه می گذارد، او را کنار خودش نگه داشت. مسئولیت لجستیک فرمانده وقت حلب به اصغر سپرده شد فرمانده اش می گفت:
«اصغر! تو کنار من باش و هرجا کاری داشتم تو برام انجام بده. »
● اصغر نیرویی بود که هر فرمانده ای آرزویش را دارد. اگر کاری به او محول می شد، شب و روز برایش یکی می شد. دیگر زمان و مکان برایش معنا نداشت، فقط تلاش می کرد کارش را به نحو احسن انجام بدهد. همین هم حس اعتماد و آرامش فرمانده اش را تامین می کرد .
به وقت دلتنگی ۱۶:۳۶
زیتان حلب ۹۸/۱۱/۱۳
📎شادی روح فرمانده جبهه مقاومت سردار شهید حاج اصغر پاشاپور صلوات
اللهم صل علی محمد و ال محمد و عجل فرجهم🌷
#شهید_اصغر_پاشاپور
#اصغر_حاج_قاسم
#فرمانده_دلها
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
☜【 روایتگری_شهدا】
✅ @shahidabad313
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
#عکس_ناب
✔ بیاد آنکه ژنرال بود اما
اهل پشت میز نشینی و لیموزین دودی و
بادیگارد و شاسی سواری و برج سازی نبود !!!!
✔️ قلمت بشکند تاریخ اگر ننویسی،
اگر از سردار بی دست و سر ننویسی،
ننویسی که دستش به زمین افتاده، بهر امنیت و آسایش ما جان داده.....
۴۱ سال به جنگ و نبرد و پیکار؛
۴۱ سال همه خواب بودیم او بیدار...
روستازاده ای که شده بین المللی....
راز و رمزش خدا بود و فرمان ولی.....
آری این وطن ملک سلیمانی و طهرانی هاست
نه جای سگ صفتان خاوری و طبریهاست!
📎پ ن :عکس کمتر دیده شده از مردی که هنوز فکر رفتنش جگر را می سوزاند.او رفت اما با سپاهی از شهیدان خواهد آمد....
شادی روح قاسم ایران شهید سلیمانی صلوات...🌷
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
☜【 روایتگری_شهدا】
✅ @shahidabad313
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊