eitaa logo
روایتگری شهدا
23هزار دنبال‌کننده
11.3هزار عکس
5.1هزار ویدیو
72 فایل
🔰 #مقام_معظم_رهبری: 🌷 #شهدا را برجسته کنید،سیمای #منوّر اینها را درست در مقابل چشم جوانها نگه دارید. 🛑لطفا برای نشر مطالب با #مدیر_کانال هماهنگ باشید.🛑 📥مدیر کانال(شاکری کرمانی،راوی موسسه روایت شهدا،قم) 📤 @majnon313
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷"بسم رب شهدا و صدیقین"🌷 سَلٰامْ بر آنانی که اَوَلْ از ســیم خاردار نَـفْسـْ گُذَشْتَنْـ و بَـعْد از سیم خار دار دشْمَنــــْ🥀 ... ✋💔 یه سلام از راه دور به حضرت عشق...❤️ به نیابت از شهید اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْنِ وَعَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَعَلی اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَعَلی اَصْحابِ الْحُسَیْن 📿 ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏠 ویژه از حضور شب گذشته رهبر انقلاب در منزل شهید رئیسی و خاطره رهبر انقلاب از سفر دکتر رئیسی به روسیه و بازگشت ایشان به کرج. ۱۴۰۳/۳/۲ 🖤 ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
🔸به یکی از دوستانِ شهید ابراهیم هادی گفتم: 🔹خاطره‌ای از ابراهیم به یاد دارید؟گفت: 🔸یک بار که به خاطر موهام جلویِ دوستانم قیافه گرفته بودم، ابراهیم آمد کنارم و آرام گفت: نعمتی که خدا به تو داده را به رخِ دیگران نکش.👌 ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
🔸سفربخیر؛ شهیدی که شدی عاقبت بخیر ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
نماهنگ مهمان امام رضا.mp3
3.29M
🏴 به مناسبت شهادت آیت‌الله سیدابراهیم رئیسی و همراهانشان ؛ ۱۴۰۳ 🖤 ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♨️مردی که عزت‌آفرین وطن بود 😭شما هم مثل من احساس می‌کنید هنوز برایش خوب گریه نکردید؟ ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
-حاج قاسم میشه امشب به آقای رییسی بگید ، اگه خستگیاش در رفت ، از شنبه برگرده سر کارش . . ؟[💔🥺] ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💢چهار ماه تو خوابگاهی بودم که از چادری و مذهبی متنفر بودن ولی سعی کردم جوری رفتار کنم که شایسته ی شیعه ست،اگه دلیل این چهارماه اوارگی این بود که این دختری ک بی روسری بیرون میره سومین بار داره تو اتاق نماز میخونه و ازم چادر نماز میخواد خداروشکر که رو سفید شدم 💛"خانوم میم" 🍂الطاف خفیه الهی در برکات شهادت رئیسی عزیز برای انقلاب و نظام اسلامی در این مقطع زمانی بروز خواهد کرد 🍁 💥 🔹️ 🔸️ ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✫⇠ ✫⇠ ✍نویسنده:آزاده میکاییل احمد زاده ⬅️انتشارات سازمان عقیدتی سیاسی ارتش 💥فرار از اردوگاه بعقوبه(۲) 🔸️پاسي از نيمه شب گذشته بود كه همديگر را بيدار كرديم و با سختي فراوان و بدون اينكه كسي متوجه خروج ما شود، به گوشة سوله رفتيم و از سوراخ سوله خارج شديم. تعدادي از اسرا فكر مي كردند براي رفع حاجت خارج مي شويم و به همين دليل كنجكاوي خاصي نمي كردند. 🔸️نگهبان در آن موقع از شب، خواب آلود بود. اطراف سيم خاردار مملو از جعبه، قوطي و اجسام ديگر بود و ما به نوبت از پشت آنها خود را به سيم خاردار رسانديم. لحظات سختي بود و احساس خطر مي كرديم؛ چون اسلحه نداشتيم تا از خود دفاع كنيم. 🔹️از طرفي نمي دانستيم كه بين سيم خاردارها مين گذاري شده است يا خير. البته لازم به ذكر است كه نيروهاي عراق در اين محل بسيار كم بود و بيشتر نيروها به داخل ايران ستون كشي كرده بودند. 🔹️هر از گاهي به وسيلة نورافكن يكي از نفربرها، اطراف سوله ها و محوطه روشن مي شد. يكي از دوستان با از خود گذشتگي داوطلبانه خواست ابتدا او از سيم خاردار پادگان خارج شود تا اگر مين گذاري نشده بود، ما هم از آن نقطه خارج شويم. شانس با ما يار بود و ميني در آنجا وجود نداشت. 🔹️با كمترين سر و صدا از سيم خاردار عبور كرديم. در حين عبور به دليل جراحت و كندي در جا به جا شدن، لباسم گير كرد و چون زخمي بودم، نمي توانستم رها شوم. اندرماني خيلي سريع سيم خاردار را كنار زد و توانستم خارج شوم. تا آنجا كه رمق داشتيم، به صورت سينه خيز از اردوگاه دور شديم. 🔸️خيلي خوشحال بوديم كه از آن جهنم خارج مي شويم. درد را احساس نمي كردم. كمي دورتر از جا بلند شديم و با آخرين سرعت دور شديم.هر گوشة اين شهر كوچك، تأسيسات نظامي بود و خانه ها و سنگرها از هم تشخيص داده نمي شدند و همه جا آشفته بود. 🔹️از دور، آسمان ايران با منورها روشن بود كه حكايت از عمليات نظامي داشت.با حسرتي وصف ناپذير به ايران نگاه مي كردم و آرزو كردم بتوانم دوباره به وطنم برگردم. سعي ما اين بود به هر نحوي كه شده، خود را به داخل مرز ايران برسانيم و اگر هم كشته شديم، در خاك كشورمان باشيم. 🔸️اين موضوع بسيار بهتر از اين بود كه به دست عراقي ها ذره ذره كشته شويم. از اينكه نگهبانان متوجه فرار ما نشده بودند، تا حدودي خيالمان راحت بود و مي دانستيم فرصت پيدا خواهيم كرد از آنجا دور شويم؛ فقط مشكل ما چگونگي خروج از مرز بود. 🔸️تنها يك گلوگاه وجود داشت كه بايد از آنجا عبور مي كرديم؛ چون غير از اين نقطه، همه جا ميادين مين بود و امكان خروج از مرز وجود نداشت. 🔹️در اين فكر بوديم كه چگونه مي توانيم از دژباني عراقي ها در دروازة شهر سومار عبور كنيم. يكي از دوستان پيشنهاد كرد كه از سمت راست دژباني و از ميان سيم هاي خاردار رد شويم؛ ولي بقيه ترجيح دادند از داخل شهر عبور كنيم؛ زيرا منافقين هم در شهر رفت و آمد دارند و امكان متوجه شدن عراقي ها بسيار ضعيف بود... ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷"بسم رب شهدا و صدیقین"🌷 سَلٰامْ بر آنانی که اَوَلْ از ســیم خاردار نَـفْسـْ گُذَشْتَنْـ و بَـعْد از سیم خار دار دشْمَنــــْ🥀 ... ✋💔 یه سلام از راه دور به حضرت عشق...❤️ به نیابت از شهیدان خلبانان شهید سانحه سقوط اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْنِ وَعَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَعَلی اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَعَلی اَصْحابِ الْحُسَیْن 📿 ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
💌 🌹 شـهید حسـن باقـری: ✍بــی‌تعارف بگویم: نیرویی که نمازش را اول وقت نمـی‌خواند، خوب هم نمـی‌جنگد! ما هرچه داریم از معنویت داریم، هرجا که ذره‌ای پشتمان لرزید، به دلیلِ ضعف توکلمان به خدا بـوده است..! ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⚫️ خاطره‌ای شنیدنی از درخواست شهید رئیسی از امیرالمومنین علی علیه‌السلام در نجف💔 ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
زحمت شما قابل تقدیر است، اما کاش این نقاشی را برای حضرت آقا میکشیدید من یک طلبه ی ساده ام ، کسی نیستم، خیلی ممنون از زحمت شما متشکرم💔💔💔 رئیس جمهور ولایتمدار ... ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔹استاد رحیم پور ازغدی : 🔸️اصلا چرا بعضیا دنبال برداشتن حجاب هستن؟! خوب مگه چی میشه؟؟؟؟ دنیا به آخرمیرسه: نه دوست عزیز... برامون برنامه دیدن توپ... بیا تا برات بگم. ♻️ 🍁 💥 🔹️ 🔸️ ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✫⇠ ✫⇠ ✍نویسنده:آزاده میکاییل احمد زاده ⬅️انتشارات سازمان عقیدتی سیاسی ارتش 💥فرار از اردوگاه بعقوبه(۳) 🔹️مقداري خرما از زمين جمع كرديم و از رودي كه آنجا جاري بود، آب نوشيديم؛ سپس در گوشه اي نشستيم و نقشه اي طرح كرديم. قرار شد در تاريكي شب، يكي از خودروهاي عراقي را كه در هر سو ديده مي شدند، سرقت كنيم و با آن تحت عنوان منافق از دژباني خارج شويم. 🔸️كمي آن منطقه را گشتيم. خطر ديده شدن در آن ساعت از شب و تشخيص دادن ما كم بود.سرانجام يك خودرو عراقي را نشان كرديم كه كنار خاكريزي متوقف شده بود.روشن كردن اين خودروها آسان بود. اندرماني جلو رفت و با احتياط كامل در خودرو را باز كرد.دو دقيقه نشد كه خودرو را روشن كرد و به آرامي از آن محل دور شد و كسي هم او را نديد. وقتي نزديك آمد، ما هم سوار شديم و از بيراهه وارد جادة اصلي شديم و به سوي سرنوشتي نامعلوم حركت كرديم. 🔹️در آن ساعت از شب، خودروهاي نظامي زيادي در حال رفت و آمد بودند. چند نفر از عراقي ها هم ما را ديدند، اما تشخيص ندادند كه ايراني هستيم. در روي جاده در حال حركت بوديم كه از دور دژباني عراقي ها نمايان شد.نفس در سينه ها حبس شده بود؛ ولي چاره اي جز حركت نداشتيم. هوا كم كم روشن مي شد و جاي درنگ نبود. نمي دانستيم چه كار كنيم؛ برگرديم يا ادامه دهيم. اگر درنگ مي كرديم، عراقي ها متوجه مي شدند. 🔸️اندرماني مستقيم به سوي دژباني عراقي ها حركت كرد. نفسها در سينه ها حبس شده بود. از سويي اشتياق پيوستن به نيروهاي خودي و برگشتن به وطنمان را داشتيم و از سوي ديگر ترس از شناخته شدن توسط عراقي ها. به مقابل دژباني رسيديم.نگهبان ابتدا چيزي از ما نپرسيد و با عجله نگاهي كرد و به عربي گفت: «رو!» اما نمي دانم چه چيزي نظرش را جلب كرد كه به عربي سؤالي كرد كه يكي از دوستان به فارسي گفت: «المجاهدين ايراني» و عراقي سؤالي ديگر كرد كه هيچ كس نتوانست جواب دهد. 🔸️عراقي سپس با دست دستور داد خودرو را كناري بزنيم و همزمان اسلحة خود را مسلح كرد و به سوي ما نشانه رفت. اندرماني كمي فاصله گرفت و عراقي داد و فرياد راه انداخت: «ايراني! ايراني!» و آنگاه بود كه توجه بقيه هم به ما جلب شد. ما داد زديم: «رحيم فرار كن!» و او نيز به پدال گاز فشاري داد كه خودرو از جا كنده شد. 🔸️عراقي ها به سوي ما رگبار بستند؛ ولي ما با سرعت زيادي از آن نقطه دور شديم. حتي يك عراقي هم در وسط جاده زير گرفته شد كه شدت ضربه به حدي بود كه چندين متر پرتاب شد و شيشة جلوِ خودرو هم ترك برداشت. نزديك بود فرمان از دست رحيم خارج شود كه به هر نحوي بود، خودرو را هدايت كرد و با سرعت بسيار زيادي فرار كرديم. 🔸️عراقي ها به وسيلة چند خودرو ما را تعقيب مي كردند و هر از گاهي نيز تيراندازي مي كردند. دو نفر از دوستان هم پشت وانت خوابيده بودند تا تير نخورند. وارد شهر سومار شديم و از كنار خرابه ها به سرعت پيش مي رفتيم. با سرعت زياد دست اندازها و سرعت گيرها را طي مي كرديم و خودروهاي عراقي نيز با سرعتي سرسام آور ما را تعقيب مي كردند. 🔸️تصميم داشتيم بعد از خروج از مرز، كمي دورتر از سومار به جاده اي خاكي برويم؛ چون پيش از اين ديده بودم عراقي ها از ترس كمين به آنجا نمي رفتند و دژبانها دست از تعقيب برمي داشتند.لحظات به تندي مي گذشت و ما نگران بوديم. چند تير هم به خودرو اصابت كرد؛ اما كسي زخمي نشد. 🔹️سراسيمه عقب و جلو را نگاه مي كرديم و وضعيت را به رحيم مي گفتيم و او نيز با سرعتي باور نكردني همة دست اندازها را رد مي كرد.از اينكه دوباره وارد ايران مي شديم، حس خوبي داشتيم و احساس مي كرديم در خاك خودمان جواب آنان را خواهيم داد كه اين حس، توان ما را مضاعف مي كرد. شهر پر از واحدهاي نظامي و ادوات زرهي بود. در اثر سر و صداها و تيراندازي، عراقي هاي كنار جاده هم فرياد مي كشيدند و نيروهايشان را تشويق مي كردند ما را بزنند. همة اين اتفاقات چند دقيقه بيشتر طول نكشيد... ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯