eitaa logo
روایتگری شهدا
22.8هزار دنبال‌کننده
11.3هزار عکس
5.1هزار ویدیو
72 فایل
🔰 #مقام_معظم_رهبری: 🌷 #شهدا را برجسته کنید،سیمای #منوّر اینها را درست در مقابل چشم جوانها نگه دارید. 🛑لطفا برای نشر مطالب با #مدیر_کانال هماهنگ باشید.🛑 📥مدیر کانال(شاکری کرمانی،راوی موسسه روایت شهدا،قم) 📤 @majnon313
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۲ بهمن ۱۳۹۸
#رفاقت_با_شهدا_هم_عالمی_دارد! دلت را که بسپری دست شــُــهدا هوایت را به طرز عجیبی خواهند داشت! مواظب دلت هستند! +حواسشان جمعِ جمع است به تو!! درست موقعی که نیاز داری میاورندت به راه! با دعوتی به منطقه ای با تلنگری از جنس محبت های همیشگیشان! با... #به_صراط_خودتان_مرا_سربه_راه_کنید😔 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 💥روایتگری شهدا ✅ @shahidabad313 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
۲ بهمن ۱۳۹۸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خاطره ای از سردار شهید یدالله کلهر 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 💥روایتگری شهدا ✅ @shahidabad313 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
۲ بهمن ۱۳۹۸
🌸 مهریه‌ی معنوی برای ازدواج #متن_خاطره مهریۀ من یک جلد کلام‌الله مجید بود و یک سکۀ طلا. سکه را که بعد از عقد بخشیدم، اما آن یک جلد قرآن را سیدمحمدعلی بعد از ازدواج برایم خرید و در صفحه‌ی‌ اولش نوشت: امیدم به اینست که این کتاب اساسِ حرکتِ مشترکِ ما باشد، نه چیز دیگر؛ چرا که همه چیز فناپذیر است، جز این کتاب... حالا هر چند وقت یکبار که خستگی بر من غلبه می‌کند، این نوشته ها را می‌خوانم و آرام می‌گیرم. 📌خاطره‌ای از زندگی سردار شهید سیدمحمدعلی جهان‌آرا 📚منبع: کتاب بانوی ماه ۵ ، صفحه۱۴ به روایت همسر شهید #شهیدجهان‌آرا #ازدواج #قرآن #ساده‌زیستی #مهریه 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 💥روایتگری شهدا ✅ @shahidabad313 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
۲ بهمن ۱۳۹۸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۲ بهمن ۱۳۹۸
💥#ناگفته_شهید_حاج_قاسم_سلیمانی 👈از#جاوید_الاثر_حاج_احمد_متوسلیان 🌩چند وقتی بود که شدیدا دنبال این بودم تا چند نفر که مطمئن بودم و هستم کامل ترین اطلاعات را از حاج احمد متوسلیان فقط آنها دارند، حضوری ببینم و در این رابطه سوال کنم تا اطمینانم از اطلاعاتی که تا امروز داشتم، کامل شود. 🍏حاج قاسم سلیمانی یکی از آنها بود که اطلاعات و نظرش خیلی برایم اهمیت داشت و به نوعی ختم کلام بود. ⚡دوست عزیزم "احسان محمدحسنی" - رئیس سازمان هنری رسانه اوج - با حاج قاسم ارتباط کاری زیادی داشت. یکی دو بار به او گفتم ترتیبی دهد با حاج قاسم جلسه ای کوتاه داشته باشم. ⚡یک بار قرار شد هنگامی که حاج قاسم به شهرک سینمایی دفاع مقدس برای بازدید از صحنه های فیلمبرداری "به وقت شام" می رود، برویم آن جا که به دلایلی جور نشد. 💥گذشت تا اینکه بنده و خانواده ام برای جشن عروسی دختر آقا احسان که جمعه شب 24 اسفند 1397 در تالار طلائیه بود، دعوت شدیم. 💢ساعت حدود 8 شب، دور میز کنار دوستان نشسته بودیم که ناگهان چشمانم از تعجب گرد شد. 💎حاج قاسم سلیمانی، یکّه و تنها، با لباس شخصی و خیلی معمولی، وارد سالن شد. از همان اول به ذهنم رسید بروم سراغش، ولی مانده بودم چطور؟ نمی دانم چرا کم آوردم؟! 🍃احسان حسنی لطف کرد، دستم را گرفت و برد سر میزی که افرادی خاص نشسته بودند. مرا برد جلوی حاج قاسم. حاجی محترمانه و با ادب همیشگی، سریع از جا برخاست. تا احسان گفت: - ایشون آقای داودآبادی هستند که ... حاج قاسم لبخند زیبایی زد و گفت: - بله، ایشون رو که می شناسم ... قند در دلم آب شد. چه کیفی کردم از این حرف سردار.
۲ بهمن ۱۳۹۸
روایتگری شهدا
💥#ناگفته_شهید_حاج_قاسم_سلیمانی 👈از#جاوید_الاثر_حاج_احمد_متوسلیان 🌩چند وقتی بود که شدیدا دنبال این
🍀همین طور که روی صندلی سمت راستش می نشسستم، با خنده گفتم: - خب خدا رو شکر که بنده رو می شناسید، پس نیازی به معرفی نیست. و با خنده جوابم را داد. 🌱دور میز گرد، از سمت چپِ حاج قاسم، ابراهیم حاتمی کیا کارگردان، گلعلی بابایی نویسنده، مرتضی سرهنگی رئیس دفتر ادبیات و هنر مقاومت، و محسن مومنی رئیس حوزه هنری، که پهلوی من قرار داشت، نشسته بودند. 💢حاجی داشت با آقای سرهنگی درباره نوشتن کتاب زندگی سردار شهید مهدی زین الدین فرمانده لشکر 17 علی بن ابی طالب (ع) صحبت می کرد که ظاهر برای این کار دو تن از نویسندگان معروف حوزه هنری را برده بودند پیش حاج قاسم. ⚡آقای سرهنگی که فهمید با حاجی کار دارم، لطف کرد، زود حرفش را تمام کرد و به صحبت با محسن مومنی مشغول شد. 🌩سعی کردم از فرصت پیش آمده که معلوم نبود مجددا نسیبم شود و نشد! در کمترین زمان، بیشترین و بهترین بهرۀ ممکن را ببرم! 💥آرام دهانم را بردم دم گوشی حاجی و گفتم: - حاج آقا، من تقریبا 25 ساله که در ایران و لبنان پی گیر قضیه حاج احمد متوسلیان هستم ... ⚡نگاهش به روبه رو بود. همان طور حرف می زد. جرات نکردم به چشمانش نگاه کنم. با همان لبخند روی لبش، رو کرد به من و گفت: - خب، ببینم تو که 25 سال روی این پرونده کار کردی، به چه نتیجه ای رسیدی؟! آرام گفتم: "به این رسیدم که همون روز اول همشون شهید شده اند." ☀️با لحنی ملایم گفت: "درسته. دقیقا. تا همون شب اول همشون شهید شدند." 💥با تعجب گفتم: "پس این حرفها که بعضیا می زنند که زنده اند و در زندان های اسرائیل هستند چیه؟" لبخند تلخی زد و گفت: "این حرف ها رو ول کن." 💥و ادامه داد: خب دیگه به چی رسیدی؟ جرات نمی کردم بگویم. نه این که از حاج قاسم بترسم، نه اصلا. بلکه از ادعای خود هراس داشتم. دهانم را به گوشش نزدیک کردم تا آن که بغلش نشسته بود، نشنود. ... 👈و صحبت ادامه داشت و من، ساکت، ولی مات و مبهوت، مانده بودم! حمید داودآبادی 2 بهمن 1398 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 💥روایتگری شهدا ✅ @shahidabad313 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
۲ بهمن ۱۳۹۸
📸 ۳ توصیه منتشر نشده سردار سلیمانی به جوانان متن این نوشته برای نخستین بار منتشر می‌شود: مهدی جان! ۱- تمام کسانیکه به کمالی رسیدند خصوصا کمالات معنوی که خود منشأ و پایه دنیوی هم می‌تواند باشد، منشأ همه آن‌ها سحر است. سحر را دریاب نماز شب در سن شما تأثیری شگرف دارد اگر چندبار آنرا با رغبت تجربه کردی، لذت آن موجب می‌شود به آن تمسک یابی. ۲- زیربنای تمام بدی‌ها و زشتی‌ها دروغ است. ۳- احترام و خضوع در مقابل بزرگتر‌ها خصوصاً پدر و مادر؛ به خودت عادت بده بدون شرم دست پدر و مادرت را ببوسی، هم آن‌ها را شاد می‌کنی و هم اثر وضعی بر خودت دارد. عمویت ۹۱/۸/۱۷ 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 💥روایتگری شهدا ✅ @shahidabad313 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
۲ بهمن ۱۳۹۸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۲ بهمن ۱۳۹۸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۲ بهمن ۱۳۹۸
💦🌸💦🌸💦🌸💦🌸💦🌸💦 ۶۲ 💦🌸💦🌸💦🌸💦🌸💦🌸💦 ✍برگشتم به حاج سعید گفتم:آخه من چطور این بدن ارباًاربا رو شناسایی کنم؟! خیلی به هم ریختم.رفتم سمت آن داعشی.سرش داد زدم: شما مگه مسلمون نیستید؟ 💢به کاور اشاره کردم که مگر او مسلمان نبود؟پس سرش کو؟ چرا این بلا را سرش آوردید؟ حاج سعید تندتند حرف هایم را ترجمه می کرد. آن داعشی خودش را تبرئه کرد که این کار ما نبوده و باید از کسانی که او را برده اند القائم،بپرسید . ♻️فهمیدم می خواهد خودش را از این مخمصه نجات دهد. دوباره فریاد زدم که کجای اسلام می گوید اسیرتان را این طور شکنجه کنید؟نماینده داعش گفت: تقصیر خودش بوده!پرسیدم:به چه جرمی؟ بریده بریده جواب می داد و حاج سعید ترجمه می کرد: 💠از بس حرصمون رو در آورد،نه اطلاعاتی به ما داد. نه اظهار پشیمونی کرد.نه التماس کرد! تقصیر خودش بود با اون چشم ها و لبخندش!ترس و دلهره از چشمان آن داعشی بیرون می زد. 🍀راوی:مهدی نیساری،هم رزم شهید 📚 فصل ۶ ص ۳۲۴ هدیه نثار روح این بزرگوار 🌺الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌺  🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 💥روایتگری شهدا ✅ @shahidabad313 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
۲ بهمن ۱۳۹۸
⭕️ تواضع در دلنوشته‌ی 🔹هم رهبرِ انقلاب و هم سردار سلیمانی برای کتاب دلنوشته می‌نویسند، در دل‌نوشته‌یِ سردار یک نکته‌یِ جالب و دیده می‌شود! 👈 این نوشته در مقابل آن دستخطِ مخلص عارفِ حکیم، ولی و رهبرم و عشقم ارزشی ندارد. "قاسم سلیمانی" ۹۶/۲/۱۸ 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 💥روایتگری شهدا ✅ @shahidabad313 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
۲ بهمن ۱۳۹۸
🔴 مُردن و بُردن! عده ای مُردند و عده ای بُردند؛ شهدا در زمره کسانی بودند که بُردند و نامشان تا قیام قیامت زنده و جاودان است. 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 💥روایتگری شهدا ✅ @shahidabad313 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
۲ بهمن ۱۳۹۸
گاهی برای شدن، باید دل‌بسته باشی! بتوانی بگذری، و بعد بروی.. که دل‌بستگی، قوی‌دل می‌کند! و ‌بستن و بریدنِ دل، بها می‌دهد کَمالَ‌الإنقطاع را.. 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 💥روایتگری شهدا ✅ @shahidabad313 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
۲ بهمن ۱۳۹۸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۳ بهمن ۱۳۹۸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥|خاطره شهید حاج قاسم سلیمانی از فرمانده تیپ امام‌ حسین (ع) لشکر ۴۱ ثارالله 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 💥روایتگری شهدا ✅ @shahidabad313 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
۳ بهمن ۱۳۹۸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۳ بهمن ۱۳۹۸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۳ بهمن ۱۳۹۸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۳ بهمن ۱۳۹۸
💦🌸💦🌸💦🌸💦🌸💦🌸💦 ۶۳ 💦🌸💦🌸💦🌸💦🌸💦🌸💦 🍀 🔰 بسم الله النور... صَلی الله علیک یا اُماه یا فاطمه الزهرا"سلام علیک" وَلاتَحسَبن الذینَ قُتلوا فی سَبیل الله اَمواتا، بَل احیاء عند رَبِهم یُرَزقون نمیرد آنکه دلش شد به است بر جریده عالم ما... چند ساعتی بیشتر به نمانده است، هرچه به زمان رفتن نزدیک تر می شوم قلبم بی تاب تر می شود...نمی دانم چه بنویسم و چگونه و حالم را بیان کنم...نمی دانم چگونه خوشحالی ام را بیان کنم و چگونه و با چه زبانی خدای منان را به جای بیاورم...به حسب چند خطی را به عنوان با می نویسم... نمیدانم چه شد که سرنوشت مرا به این راه پر رساند... نمی دانم چه چیزهایی عامل آن شد... بدون شک ، و همسرم و خیلی چیزهای دیگر در آن اثر داشته است... 📚،ص ۳۶۲ هدیه نثار روح این بزرگوار 🌺الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌺  🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 💥روایتگری شهدا ✅ @shahidabad313 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
۳ بهمن ۱۳۹۸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۳ بهمن ۱۳۹۸
۳ بهمن ۱۳۹۸
🔴 هرکس می‌خواهد حسینی باشد... 🔸هر کس می‌خواهد حسینی باشد باید دنیایی که سراسر سختی و است را نه تنها استقبال کند بلکه آن را «احلی من العسل» بداند. 🔸یکی از آزادگان می‌فرمودند وقتی ما شدیم، در زندان رژیم بعث روی دیوار با یک میخ نوشتم، ⬅️ حالا که نشدیم، را با طعم «احلی من العسل» خواهیم کرد. 🔶روایتگری شهدا 🌺@shahidabad313
۳ بهمن ۱۳۹۸
چو باید سرانجام در رفت خوشا آنکه آمد و رفت 🌷روایتگری شهدا 🌺@shahidabad313
۴ بهمن ۱۳۹۸
۴ بهمن ۱۳۹۸
🍁شهید احمد متوسلیان آخرين نفـــــری که از عمليات بر ميگشت خــــودش بود يک خود ســـــرش بود افتاد ته دره حالا آن طـرف دموکرات‌ها بودند و آتششان هم سنگــــين تا نرفت خود را برنداشت ، برنگشت. گفتيم: اگه شهــيد می شدی …؟ گفــت: اين  بــــود. 🌷روایتگری شهدا 🌺@shahidabad313
۴ بهمن ۱۳۹۸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۴ بهمن ۱۳۹۸
تابستان سال ۶۰ مرا از اردوگاه موصل شماره ی ۱ به بغداد بردند. در آن جا با افسران شایسته و لایقی مانند سرهنگ مدارایی و سرهنگ وطن پرست و تعدادی دیگر، هم سلول شدیم. آن ها در عملیات رمضان اسیر شده بودند. در کنار این افسرها نوجوان دوازده ساله ای به نام علی رضا احمدی را دیدم. او را از پدرش (که اسیر بود)جدا کرده و برای تبلیغات به بغداد آورده بودند. دو سه روز اولی که در آن سلول بودیم، این عزیزان کمتر با من صحبت می کردند؛ ولی بعد که مرا شناختند، با هم مأنوس شدیم. سه روز علی رضا برای نماز صبح بلند نشد؛ روز سوم به من گفت: حاج آقا! من قبلاً برای نماز صبح بیدار می شدم، لطفاً مرا بیدار کنید! علی رضا حتی برای یک مرتبه هم از من نپرسید که بابای من کجاست و سرنوشت من چه می شود، تا چه برسد به این که گریه کند. او به فكر نمازش بود که قضا نشود؛ در حالی که هنوز بالغ نشده بود. ۲۱۲-📚قصه ی نماز آزادگان، ص ۲۱۱ ،خاطره ی شهید 🔶روایتگری شهدا 🌺 @shahidabad313
۴ بهمن ۱۳۹۸
💔💔 ✍ ایام ❣سال اول زندگیمون بود، آقا مصطفی، اون زمان، بیش تر در گیر کارهای هیئت حضرت ابوالفضل علیه السلام بود. که به دلیل ارادت ویژه وخاصی که به حضرت ابوالفضل(ع) داشتن😍 باسختی های زیاد هیئتی رو با همین نام تاسیس کردن☺️ ❣روز شهادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها قرار بود، دسته عزاداری بیرون ببرن. 😔 دیدم آقا مصطفی قبل از اینکه برن سمت هیئت، دارن مطلبی رو برای مداحی آماده میکنن!!! ❣با حالت تعجب سوال کردم. آقا مصطفی!!! شما که مداحی نمی کردید.😳 گفتن: "روز شهادت بی بی فرق میکنه"😔 مخصوصا امسال!!!😓 ❣گفتم: امسال مگه چه فرق می کنه؟ گفتند: آدم تا چیزی رو درک نکنه، اون رو نمیفهمه😔 ❣من امسال که شما پیشم هستی، و من به اندازه ذره ای از محبت بین حضرت زهرا سلام الله علیها و امیرالمومنین علیه السلام را چشیدم "فهمیدم فاطمیه، یعنی چی"😭😭 ✨هر چند ناچیز، ولی حالا درک میکنم که چه بر سر امیرالمومنین علیه السلام آوردند.😭😭😭 🎙 راوے: همسرشهید 🌷 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 🔶روایتگری شهدا 🌺@shahidabad313
۴ بهمن ۱۳۹۸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۵ بهمن ۱۳۹۸