🌷🌱❤️
رفـاقـت و دوسـتی
رابطه آقای بهشتی بافرزندانشان خیلی
عاطفی و دوستانـہ و رفاقت آمیز بـود
و صرفاً پدرانه نبود.😍
یکبار خود من ازایشان شنیدم که درباره
رابطہ خود و فرزندشان میگفتند مـن و
آقا محمد رضا بـا هم رفیق هستیم.🤝
📚 کتاب سیره شهید دکتر بهشتی ص77
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷
☀️روایتگری شهدا
✅ @shahidabad313
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷
#کلاه_نیم_سوخته
قبل از عملیات بیت المقدس بخاطر گرمای هوا ، همراه با تعدادی از بچه های ذخیره کلاه پارچه ای تهیه کردیم و هر کدام اسم و مشخصات خود را روی لبه کلاه نوشتیم و به شوخی می گفتیم اگر چیزی از بدن مان نماند لااقل از روی کلاه مان شناسایی بشویم !
این شوخی ما درمورد این شهیدعزیزواقع شد،1روز بعد از بازپس گیری جاده دوم ، وقتی مابرای جستجوی مفقودین رفتیم،تنهاقسمتی ازکلاه شهیدعبدالحسین پیدا شد.
راوی :همرزم شهید
#شهید_عبدالحسین_نوروزی_نژاد
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷
☀️روایتگری شهدا
✅ @shahidabad313
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷
روایتگری شهدا
#کلاه_نیم_سوخته قبل از عملیات بیت المقدس بخاطر گرمای هوا ، همراه با تعدادی از بچه های ذخیره کلاه پ
🌺 خواهرانه ای به مناسبت شهادت #شهید_عبدالحسین_نوروزی_نژاد:
می رفت و مَنَش گرفته دامن در دست
گفتا که دگر باره به خوابم بینی
پنداشت که بعد از او مرا خوابی هست!
آخرین باری که عازم #جبهه شد خیلی خوشحال بود. دلیل روشنی داشت چون پدر رضایت نامه اش را امضاء کرده بود . مادر شب قبل لباس هایش را آماده کرده و خواهر پوتین هایش را با واکس براق انداخته بود.
برادرم عادت داشت همیشه آراسته باشد، لباسش مرتب و پوتین هایش واکس زده ....
24 فروردین 1361 صبح زود مادر او را از زیر قرآن رد کرد و کاسه آبی دنبالش . یکی یکی اعضای خانواده با او خداحافظی کردند و سر و صورتش را غرق بوسه...
من اما دل آشوب! من خواهر کوچکترش بیشتر از بقیه به او احساس نزدیکی داشتم. دوران کودکیمان و بازی و شیطنت های آن روزهایش، دوره نوجوانی و جنب و جوش هایش باعث شده بود بیش از پیش به هم نزدیک باشیم.
هنگام رفتن اجازه نداد کسی از اعضای خانواده جلوی در خانه او را بدرقه کند، گفت همین داخل حیاط کافی است!
و من اما طاقت نداشتم و نمی خواستم این بار حرفش را گوش بدهم! چادرم را سر کرده و در آستانه در ایستادم و به رفتنش نگاه می کردم.
خیابان خلوت بود و #عبدالحسین هر از چند قدمی که می رفت برمی گشت و نگاهی و لبخندی .
آنقدر رفت تا از افق دیدم خارج شد و من همچنان منتظر بر آستانه در ایستاده ام!
سی و هفت سال انتظار آمدنش را می کِشم! آخر این انتظار می کُشَدَم ...
این چشمهای شیدایی
#شهادت را فریاد میزنند.....
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷
☀️روایتگری شهدا
✅ @shahidabad313
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷
⚡﷽⚡
🌷#هر_روز_به_نیابت_از_یک_شهید(۲۹)
✅#او_با_سپاهی_از_شهیدان_خواهد_آمد
⭕️به#برکت و#نورانیت دو چندانی این پویش
⭕️ان شاءالله اندکی از دین ما به#شهدا ادا شود
🔺️#استغاثه_جهانی_طلب_منجی
☀️#اصحاب_آخرالزمانی
🔻#امام_خمینی(ره) امام شهيدان
🍁#هدیه_نثار_روح_بلند_این_شهید
🔹️#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
💢 نقطه شروع انقلاب بزرگ جهان اسلام
🔸️انقلاب مردم ایران نقطه شروع انقلاب بزرگ جهان اسلام به پرچمداری حضرت حجت - ارواحنا فداه - است که خداوند بر همه مسلمانان و جهانیان منت نهد و ظهور و فرجش را در عصر حاضر قرار دهد.
🔸️باید دولت جمهوری اسلامی تمامی سعی و توان خود را در اداره هر چه بهتر مردم بنمایند، ولی این بدان معنا نیست که آنها را از اهداف عظیم انقلاب که ایجاد حکومت جهانی اسلام است منصرف کند.
🔸️شکستن فرهنگ شرق و غرب بی شهادت میسر نیست(صحیفه نور جلد۲۱ صفحه۱۰۸)
🔸️قیام و نهضت ما،نهضت یك رژیم طاغوتی نیست، قیام و نهضت ما یك نهضت انسانی است،یك نهضت اسلامی است، ما به كتاب و سنت می خواهیم عمل بكنیم،شما به كتاب و سنت باید عمل بكنید.
💠این پیروزی ارتباط به من نداشت من یک طلبه هستم ونباید این را به من متصل کنید،پیروزی ارتباط به ملت هم نداشت،این پیروزی مربوط به خدا بود.
📚صحیفه نور ، ج۶ ، ص۲۱۴
🔮#اللّهمَّ_عَجِّلْ_لِوَلِیِّڪَ_الفَرَج🥀
🍀🌟🍀🌟🍀🍀🌟🍀🌟🍀🍀
💎#روایتگری_شهدا
🌟@shahidabad313
💎#پیام_معنوی
🌟@pmsh313
🍀🌟🍀🌟🍀🍀🌟🍀🌟🍀🍀
⬅️با نام خدا و سلام خدمت عزیزان
◀️روز ۱۶ ماه مبارک رمضان و مهمان شهید ابراهیم هادی با قسمتی دیگر از زندگی پر از عزت این شهید عزیز. برای شادی روحمان هدیه نثار روح بلند ان عزیز صلوات بر محمد وآل محمد🔹️
#سلام_بر_ابراهیم
#داستان_زندگی_شهید_پهلوان_بی_مزار
#شهید_ابراهیم_هادی
#انتشارات_شهید_ابراهیم_هادی
#قسمت_شانزدهم
💚ابراهیم انسانی بزرگ❤️
📍شکستن نفس(۱)
✔جمعي از دوستان شهيد
🍁@shahidabad313
💚زمانی که توپ مستقيم به صورت ابراهيم خورد❤️
💚انســانهاي بزرگ در زندگيشان اينگونه(مثل ابراهیم)عمل مي کنند❤️
🍁@pmsh313
📍باران شــديدي در تهران باريده بود. خيابان ۱۷ شــهريور را آب گرفته بود. چند پيرمرد ميخواستند به سمت ديگر خيابان بروند مانده بودند چه کنند.همان موقع 🌷#ابراهيم از راه رسيد.
📍پاچه شلوار را بالا زد. با کول کردن پيرمردها، آنها را به طرف ديگر خيابان برد.ابراهيم از اين کارها زياد انجام ميداد. هدفي هم جز#شکستن_نفس خودش نداشت. مخصوصًا زماني که خيلي بين بچه ها مطرح بود!
📍همراه ابراهيم راه مي رفتيم. عصر يک روز تابستان بود. رسيديم جلوي يک کوچه. بچه ها مشغول فوتبال بودند.به محض عبور ما، پســر بچه اي محکم توپ را شوت کرد. توپ مستقيم به صورت ابراهيم خورد.
🍁@shahidabad313
📍به طوري که ابراهيم لحظه روي زمين نشســت. صورت ابراهيم سرخ سرخ شده بود. خيلي عصباني شــدم. به سمت بچه ها نگاه كردم. همه در حال فرار بودند تا از ما کتک نخورند. ابراهيم همين طور که نشســته بود دست کرد توي ساك خودش. پلاستيک گردو را برداشت.
🍁@pmsh313
📍دادزد: بچه ها کجا رفتيد؟! بياييد گردوها رو برداريد!بعد هم پلاستيک را گذاشت کنار دروازه فوتبال و حرکت كرديم.توي راه با تعجب گفتم: داش ابرام اين چه کاري بود!؟
📍گفــت: بنده هاي خدا ترســيده بودند. از قصدکه نزدنــد. بعد به بحث قبلي برگشــت و موضوع را عوض کرد! اما من ميدانســتم انســانهاي بزرگ در
زندگيشان اينگونه عمل مي کنند.
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷
☀️روایتگری شهدا
✅ @shahidabad313
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷
#تلنگر
دَر وصیتنامه اش نوشته بود :
فقط هَفت تا نماز غفیله ام قضا شده ،
لطفاً برایم بخوانید !!
#شهید_مسعودگنجی_آبادی
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷
☀️روایتگری شهدا
✅ @shahidabad313
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷