روایتگری شهدا
🍀دعای مستجاب در مراسم #عقد ❤️سردار #شهید_علی_تجلایی ✍رفته بودیم برای مراسم #عقد. قرار بود حضر
ناگهان تیری بر قلبش نشست.
💠لحظات آخر با دست اشاره ای کرد که معنایش را نفهمیدیم. شاید آب می خواست ولی کسی آب همراهش نبود.
پیکر علی در آخرین روزهای اسفند ۶۳ برای همیشه در کنار #دجله ماند.
🍀مراسم عقد او در حضور آیت الله مدنی و جمعی از پاسداران برگزار شد. نمی دانم این چه رازی بود که همه آن پاسداران، داماد مراسم و آیت الله مدنی همگی به فیض #شهادت رسیدند.
📚منبع کتاب #شهید_گمنام ص ۹۲
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💥روایتگری شهدا
✅ @shahidabad313
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
✫⇠ #آخرین_خاکریز
✫⇠#قسمت_هشتاد
✍نویسنده:آزاده میکاییل احمد زاده
⬅️انتشارات سازمان عقیدتی سیاسی ارتش
💥شهرهاي عراق
🔸️تعداد اتوبوسهاي حامل اسراي ايراني، 33دستگاه بود كه به سمت بغداد حركت كردند. با كنجكاوي و با دقت تمام، مناظر بيرون را نگاه مي كرديم و در
ذهنمان همة نقاط و امكانات اينجا را با كشورمان مقايسه مي كرديم.
🔹️در بين راه عراق را كشوري فقير با امكانات نامناسب ديدم و در طول مسير، كارخانة قابل
ذكري نديدم. كشاورزي قابل توجهي نداشت و ساختمانهاي قديمي و كهنه و خيابانهاي قديمي، نشان از عقب ماندگي اين كشور داشت. بيش از نيمي از
خاك عراق، كوير و زمينهاي غيرقابل كشت بود.
🔸️وقتي از داخل شهرها مي گذشتيم، عراقي ها به ما دشنام داده، حركات زشتي نشان مي دادند و خوشحال بودند كه ما را اسير كرده اند. ساعتي بعد به شهر تاريخي#نجف رسيديم و از كنار «وادي السلام» ـ بزرگترين قبرستان جهان ـ عبور كرديم. آنجا آرامگاه پيامبران بزرگ الهي بود؛
🔹️بنابراين همگي فاتحه اي خوانديم. كنجكاوانه به شهر نگاه مي كرديم. از روي پل معروف#دجله عبور
كرديم. رودخانة بسيار زيبا و پر آب دجله در زير پاي ما قرار داشت. اين پل حساس توسط انواع و اقسام سلاحهاي پدافند هوايي ـ مانند يك پادگان ـ محافظت مي شد.
🔸️رودهاي دجله و فرات از كنار اين شهر باستاني مي گذشتند و از بركت همين رود، قسمت زيادي از شهر سرسبز و خرم بود...
☀️#نسال_الله_منازل_الشهدا
@shahidabad313
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯