#پسرک_فلافل_فروش
#داستان_زندگی_شهید_مدافع_حرم
#شهید_هادی_ذوالفقاری
#انتشارات_شهید_ابراهیم_هادی
#قسمت_هفدهم
💚زیارت با ماشین داغون ❤️
✨ #ماشین🍃
✔️راوی: یک از دوستان🕌#مسجد
💢شخصيت🌷#هادي براي من بسيار#جذاب بود. #رفاقت با او كسي را#خسته نمي كرد.
⚘@pmsh313
🌼در ايامي كه با هم در🕌#مسجد_موسي_ابن_جعفر (علیهماالسلام) فعاليت داشتيم،بهترين روزهاي#زندگي ما رقم خورد،يادم هست يك#شب_جمعه وقتي كار#بسيج تمام شد 🌷#هادي گفت: بچه ها حالش رو داريد بريم☀️#زيارت؟
⚘@pmsh313
💢گفتيم: كجا؟! وسيله نداريم،🌷#هادي گفت: من مي رم#ماشين بابام رو مي يارم،بعد با هم بريم ☀️#زيارت_شاه_عبد_العظيم (علیه السلام).
💢گفتيم: باشه، ما هستيم،🌷#هادي رفت و ما منتظر شديم تا با#ماشين پدرش برگردد. بعضي از بچه ها كه🌷#هادي را نمي شناختند، فكر مي كردند يك#ماشين مدل بالا و...
🌷@shahidabad313
💢چند دقيقه بعد يك#پيكان استيشن درب داغون جلوي🕌#مسجد ايستاد. فكر كنم تنها جاي سالم اين #ماشين موتورش بود كه كار مي كرد و#ماشين راه مي رفت.
💢نه بدنه داشت، نه صندلي درست و حسابي و... از همه بدتر اينكه#برق نداشت. يعني لامپ هاي#ماشين كار نميكرد!
⚘@pmsh313
📍#رفقا با ديدن#ماشين خيلي خنديدند. هر كسي #ماشين را مي ديد مي گفت: اينكه تا سر#چهار_راه هم نمي تونه بره، چه برسه به#شهر_ري.
📍اما با آن شرايط حركت كرديم. بچه ها چند#چراغ_قوه آورده بودند. ما در طي مسير از#نور#چراغ_قوه استفاده مي كرديم.
💎وقتي هم مي خواستيم#راهنما بزنيم،#چراغ_قوه را بيرون مي گرفتيم و به سمت#عقب#راهنما مي
زديم.
⚘@pmsh313
💥خلاصه اينكه آن شب خيلي خنديديم.☀️#زيارت عجيبي شد و اين#خاطره براي مدت ها#نقل_محافل شده بود.بعضي بچه ها#شوخي مي كردند و مي گفتند: مي خواهيم براي#شب_عروسي،#ماشين🌷#هادي را بگيريم و...
🌴چند روز بعد هم پدر🌷#هادي آن#پيكان استيشن را كه براي كار استفاده مي كرد#فروخت و يك#وانت خريد.
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💥روایتگری شهدا
✅ @shahidabad313
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊