💦🌸💦🌸💦🌸💦🌸💦🌸💦
#برشی_از_یک_کتاب
#شهید_محسن_حججی
#شماره_۱۹
💦🌸💦🌸💦🌸💦🌸💦🌸💦
#صحن_آزادی #زیارت_نامه#حرم #جوان #اشک #شهید #عاقبت_به_خیر #شب_بیست_یکم #نماز #افطاری #شهادت
✍...دسته جمعی داشتیم کنار #حوض وسط #صحن_آزادی #زیارت_نامه می خواندیم.
صدای بلند《لا اله الا الله》به گوشمان خورد. #تابوتی_ترمه_پوش از #حرم بیرون آوردند. وقتی از کنارمان رد شدند،مادر شوهرم از یکی پرسید؛کی بوده؟
💦طرف گفت: #جوان بوده و از خودش یک بچه به جا گذاشته. #اشک دوید توی چشمان مادرش.سریع از آب گل آلود ماهی اش را گرفت: می بینی مامان، دنیا همینه! اگه #شهید نشیم می میریم! اگه جونت #شهید بشه دیگه خیالت راحته که #عاقبت_به_خیر شده؛ اگه تصادف کرد و مرد می خوای چه کار کنی؟
شب #بیست_و_یکم قبل از نماز مغرب می رفتیم #حرم. #افطاری را بردیم داخل صحن. توی راه به مادرش پیام داده بود که امشب برای #شهادتم دعا کن.
💦توی #صحن_جامع_رضوی زد به پهلویم؛به مادرم بگو دعا کنه. خودش را با گل های فرش #امام_رضا(ع) سرگرم نشان داد. به مادر شوهرم گفتم؛ مامان این محسن من رو دیوونه کرد! می شه الان #دعاش کنی؟ وسط #اذان_ مغرب بود که دل مادرش #شکست. با #اشک چشم برایش #دعا کرد. ذوق کرد.
🍀راوی:زهرا عباسی،همسر شهید
📚#کتاب_سربلند فصل ۱ ص
هدیه نثار روح این #شهید بزرگوار #صلوات
🌺الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌺
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💥روایتگری شهدا
✅ @shahidabad313
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
#خاطره
#خاطرات
حاجتش را از امام رضا (علیه السلام) گرفت
کارهای اعزامش جور نمی شد،
احساس من این بود که همه یک جوری دست به سرش می کنند از این موضوع خیلی ناراحت بود،
یکبار گفت:
دیگر به هیچ کس برای رفتن به #سوریه رو نمی زنم.
آن روز وقتی به #حرم_حضرت_رضا (علیه السلام) وارد شدیم
حال عجیبی داشت.
چشم هایش برق خاصی داشت.
وارد #صحن که شدیم رو به #حرم #سلام داد،
تا #پنجره_فولاد #گریه کنان با حالت تند راه می رفت،
خودش را چسباند به پنجره فولاد،
از قسمت خانم ها می دیدمش که زار می زد و می گفت:
ببین آقا دیگه #سرگردون شدم،
برای #دفاع از حرم #آواره ی شهرها شدم،
#رسوا شدم،
تو #مزار_شهدا انگشت نما شدم.
طاقت نیاوردم رفتم داخل حرم،
دلم خیلی برایش سوخت، یک #زیارت_نامه از طرف خودم برایش خواندم.
آمدم داخل صحن دیدم کمی آرام شده است.
نشسته بود رو به روی پنجره فولاد،
نزدیکش شدم بهم #لبخند زد، #تعجب کردم،
گفت:
حاجتم را گرفتم تا ماه دیگر #اعزام می شوم،
شک نکن.
بعد گفت:
امام رضا (علیه السلام) پارتی ام شد.
درست ماه بعد اعزام شد همانطور که گفته بود.
#شهید_حسین_محرابی
#سالروز_ولادت
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💥روایتگری شهدا
✅ @shahidabad313
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💦🌸💦🌸💦🌸💦🌸💦🌸💦
#برشی_از_یک_کتاب
#شهید_محسن_حججی
#شماره_۳۸
💦🌸💦🌸💦🌸💦🌸💦🌸💦
#آسایشگاه #حرم #حسرت_لحظه_ها #خلوت_سحر #زیارت_نامه #اشک #قنوت_نماز #لذت
✍در #آسایشگاه،توی یک اتاق افتادیم،تخت ها هم بغل هم. بعد از کلاس و نماز ظهر دیگر آقا محسن را نمی دیدم.می گفتم:تو #حرم چی کار می کنی؟نه ناهاری،نه شامی .بیا یه چیزی با هم بخوریم.
💠می گفت:حالا یه چیزی پیدا می شه برای خوردن. هربار از خواب بلند می شدم،می دیدم روی تختش خالی است. پرسیدم:کسی رو تو #حرم داری؟ گفت:آره این قدر از این رفقا پیدا می شن که نگو.
💠یکی، دو شب با همین فرمان رفت جلو. دلم تاب نیاورد. قسمش دادم:خدا وکیلی بگو،این همه وقت چی کار می کنی تو حرم؟ بغض راه گلویش را گرفت: میاد روزی که #حسرت_این_لحظه ها رو بخونیم.
💠توی #خلوتی_سحر،گوشه ای #زیارت_نامه می خواند؛ با گردن کج. مثل ابر بهار در #قنوت نماز شبش #اشک می ریخت. می خواستم توی کارش سر در بیارم:خسته نمی شی؟چشماش برق زد:این قدر برایم شیرین و #لذت بخشه که نگو.
🍀راوی:غلامرضا عرب،همکار شهید
📚#کتاب_سربلند فصل ۴ ص ۲۱۱
هدیه نثار روح این #شهید بزرگوار #صلوات
🌺الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌺
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💥روایتگری شهدا
✅ @shahidabad313
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊