eitaa logo
روایتگری شهدا
23هزار دنبال‌کننده
11.3هزار عکس
5.1هزار ویدیو
72 فایل
🔰 #مقام_معظم_رهبری: 🌷 #شهدا را برجسته کنید،سیمای #منوّر اینها را درست در مقابل چشم جوانها نگه دارید. 🛑لطفا برای نشر مطالب با #مدیر_کانال هماهنگ باشید.🛑 📥مدیر کانال(شاکری کرمانی،راوی موسسه روایت شهدا،قم) 📤 @majnon313
مشاهده در ایتا
دانلود
💦🌸💦🌸💦🌸💦🌸💦🌸💦 ۱۹ 💦🌸💦🌸💦🌸💦🌸💦🌸💦 #حرم ✍...دسته جمعی داشتیم کنار وسط می خواندیم. صدای بلند《لا اله الا الله》به گوشمان خورد. از بیرون آوردند. وقتی از کنارمان رد شدند،مادر شوهرم از یکی پرسید؛کی بوده؟ 💦طرف گفت: بوده و از خودش یک بچه به جا گذاشته. دوید توی چشمان مادرش.سریع از آب گل آلود ماهی اش را گرفت: می بینی مامان، دنیا همینه! اگه نشیم می میریم! اگه جونت بشه دیگه خیالت راحته که شده؛ اگه تصادف کرد و مرد می خوای چه کار کنی؟ شب قبل از نماز مغرب می رفتیم . را بردیم داخل صحن. توی راه به مادرش پیام داده بود که امشب برای دعا کن. 💦توی زد به پهلویم؛به مادرم بگو دعا کنه. خودش را با گل های فرش (ع) سرگرم نشان داد. به مادر شوهرم گفتم؛ مامان این محسن من رو دیوونه کرد! می شه الان کنی؟ وسط مغرب بود که دل مادرش . با چشم برایش کرد. ذوق کرد. 🍀راوی:زهرا عباسی،همسر شهید 📚 فصل ۱ ص هدیه نثار روح این بزرگوار 🌺الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌺  🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 💥روایتگری شهدا ✅ @shahidabad313 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
#خاطره #خاطرات حاجتش را از امام رضا (علیه السلام) گرفت کارهای اعزامش جور نمی شد، احساس من این بود که همه یک جوری دست به سرش می کنند از این موضوع خیلی ناراحت بود، یکبار گفت: دیگر به هیچ کس برای رفتن به #سوریه رو نمی زنم. آن روز وقتی به #حرم_حضرت_رضا (علیه السلام) وارد شدیم حال عجیبی داشت. چشم هایش برق خاصی داشت. وارد #صحن که شدیم رو به #حرم #سلام داد، تا #پنجره_فولاد #گریه کنان با حالت تند راه می رفت، خودش را چسباند به پنجره فولاد، از قسمت خانم ها می دیدمش که زار می زد و می گفت: ببین آقا دیگه #سرگردون شدم، برای #دفاع از حرم #آواره ی شهرها شدم، #رسوا شدم، تو #مزار_شهدا انگشت نما شدم. طاقت نیاوردم رفتم داخل حرم، دلم خیلی برایش سوخت، یک #زیارت_نامه از طرف خودم برایش خواندم. آمدم داخل صحن دیدم کمی آرام شده است. نشسته بود رو به روی پنجره فولاد، نزدیکش شدم بهم #لبخند زد، #تعجب کردم، گفت: حاجتم را گرفتم تا ماه دیگر #اعزام می شوم، شک نکن. بعد گفت: امام رضا (علیه السلام) پارتی ام شد. درست ماه بعد اعزام شد همانطور که گفته بود. #شهید_حسین_محرابی #سالروز_ولادت 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 💥روایتگری شهدا ✅ @shahidabad313 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💦🌸💦🌸💦🌸💦🌸💦🌸💦 ۳۸ 💦🌸💦🌸💦🌸💦🌸💦🌸💦 ✍در ،توی یک اتاق افتادیم،تخت ها هم بغل هم. بعد از کلاس و نماز ظهر دیگر آقا محسن را نمی دیدم.می گفتم:تو چی کار می کنی؟نه ناهاری،نه شامی .بیا یه چیزی با هم بخوریم. 💠می گفت:حالا یه چیزی پیدا می شه برای خوردن‌. هربار از خواب بلند می شدم،می دیدم روی تختش خالی است. پرسیدم:کسی رو تو داری؟ گفت:آره این قدر از این رفقا پیدا می شن که نگو. 💠یکی، دو شب با همین فرمان رفت جلو. دلم تاب نیاورد. قسمش دادم:خدا وکیلی بگو،این همه وقت چی کار می کنی تو حرم؟ بغض راه گلویش را گرفت: میاد روزی که ها رو بخونیم. 💠توی ،گوشه ای می خواند؛ با گردن کج. مثل ابر بهار در نماز شبش می ریخت. می خواستم توی کارش سر در بیارم:خسته نمی شی؟چشماش برق زد:این قدر برایم شیرین و بخشه که نگو. 🍀راوی:غلامرضا عرب،همکار شهید 📚 فصل ۴ ص ۲۱۱ هدیه نثار روح این بزرگوار 🌺الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌺  🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 💥روایتگری شهدا ✅ @shahidabad313 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊