eitaa logo
روایتگری شهدا
23هزار دنبال‌کننده
11.3هزار عکس
5.1هزار ویدیو
72 فایل
🔰 #مقام_معظم_رهبری: 🌷 #شهدا را برجسته کنید،سیمای #منوّر اینها را درست در مقابل چشم جوانها نگه دارید. 🛑لطفا برای نشر مطالب با #مدیر_کانال هماهنگ باشید.🛑 📥مدیر کانال(شاکری کرمانی،راوی موسسه روایت شهدا،قم) 📤 @majnon313
مشاهده در ایتا
دانلود
راز شهیدی که قبل از شهادتش مزاری به اندازه ی پیکر بی سرش برای خود مهیا ساخت : حرفش این بود ((من شرم میکنم روز قیامت در پیشگاه اربابم امام حسین.ع. سر در بدن داشته باشم )) . وسط حیاط مسجد مقداری خاک ریخته شده بود و در کتابخانه باز بود. نگاهی به داخل کتابخانه انداختم. حاج شیرعلی گودالی حفر کرده بود، اصلا متوجه من نبود . _سلام حاجی، خسته نباشی _سلام علیکم و رحمه الله گودال درست شبیه یک قبر بود. حتی لبه و لحد هم داشت. حاجی سر زانوهایش را تکاند و بیرون آمد، بهت زده گفتم: پناه برخدا، این مال کیه؟! لبخندی زد و گفت پناه بر خدا نداره مومن! قبر حقیر فقیر، شیرعلی سلطانی خیلی سعی کردم تعجبم را از او پنهان کنم. با ترس و دلهره توی قبر نگاه کردم.خیلی کوچکتر از قد رشید او به نظر میرسید! وقتی حاجی شهید شد پیکر ((بی سرش)) را همانجا دفن کردند و شگفتا که آن قبر برای پیکرش اصلا کوچک نبود . قسمتی از وصیت زیبای شهید: (( دو سخن دارم که بعنوان پوستر چاپ شود تا منافقین و ضدانقلاب بدانند ما با خونمان از ولایت فقیه حمایت خواهیم کرد، آن دو سخن این است : بار الهی از ساحت مقدست تقاضا دارم آن هنگام که به فیض شهادتم میرسانی ابتدا قلبم را از کار مینداز تا در آخر لحظات آخر عمرم بیاد تو و امام زمانم .عج. بوده و با تمام توانم فریاد بزنم خدایا، خدایا تا انقلاب مهدی .عج. خمینی را نگه دارد. اگر با ریختن خون ناقابل من فرج مولایم امام زمان .عج. را نزدیکتر میکند، پس ای خمپاره ها بر من ببارید و خونم را بریزید. به امید دیدار در بهشت موعود در کنار دست امام حسین .ع. و همه خوبان عالم. برادر شما شیرعلی سلطانی)) جبهه شوش دانیال _ 60/12/29 شهید حاج شیرعلی سلطانی تولد 1327/1/4 شیراز سمت :مسؤول تبلیغات لشکر 19 فجر شهادت 1361/1/2 شوش_عملیات فتح المبین منبع :فلش کارتهای شهدای شیراز و کتاب دیوان حق و باطل اشعار سردار شهید حاج شیرعلی سلطانی ✍این شهید عزیز شاعر هم بودن.. این کتاب رو حتما ببینید مزار: شیراز.مسجد المهدی واقع در زرهی 🌷عکس قبر کنده شده توسط شهید را در عکس مشاهده میکنید🌷. .
🌷🌷🌷 مي‌خواستم برم كربلا زيارت امام حسين (ع). همسرم سه ماهه حامله بود. التماس و اصرار كه منو هم ببر، مشكلي پيش نمي‌آيد. هر جوري بود راضيم كرد. با خودم بردمش. اما سختي سفر به شدت مريضش كرد. وقتي رسيديم كربلا، اول بردمش دكتر. دكتر گفت: احتمالا جنين مرده. اگر هم هنوز زنده باشه، اميدی نيست. چون علايم حيات نداره. وقتی برگشتيم مسافرخونه، خانم گفت: من اين داروها رو نمی‌خورم! بريم حرم. هرجوری كه می‌توان منو برسون به ضريح آقا. زير بغل‌هاش رو گرفتم و بردمش كنار ضريح. تنهاش گذاشتم و رفتم يه گوشه‌ای واسه زيارت. با حال عجيبی شروع كرد به زيارت. بعد هم خودش بلند شد و رفت تا دم در حرم. صبح كه برای نماز بيدارش كردم. با خوشحالی بلند شد و گفت: چه خواب شيرينی بود. الان ديگه مريضی ندارم. بعد هم گفت: توی خواب خانمی رو ديدم كه نقاب به صورتش بود، يه بچه زيبا رو گذاشت توی آغوشم. بردمش پيش همون پزشک. 20 دقيقه‌ای معاينه كرد. آخرش هم با تعجب گفت: يعنی چه؟ موضوع چيه؟ ديروز اين بچه مرده بود. ولی امروز كاملا زنده و سالمه! اونو كجا برديد؟ كی اين خانم رو معالجه كرده؟ باور كردنی نيست، امكان نداره!؟ خانم كه جريان رو براش تعريف كرد، ساكت شد و رفت توی فكر. وقتی بچه به دنيا اومد، اسمش رو گذاشتيم. محمد ابراهيم. «محمدابراهيم همت»🌷🌷🌷 👇👇👇 🆔 @TebyanOnline
#القصه #دو_نیمه_سیب 📖معجزه خطبـه عقد ✍اولین دیدارمان در پاوه را یادم نمی رود که به خاطر بحث با یکی از روحانیون اهل سنّت، چقدر با عصبانیت با من برخورد کرد! 🍀همینطور برخوردهای بعدیش در حال عادی بودن، برایم همراه با ترس بود؛ تا جایی که وقتی صدایش را مے شنیدم، تنم می لرزید. 🍀ماجراها داشتیم تا ازدواجمان سر گرفت؛ ولی چند ماه بعد از ازدواجمان، احساس کردم این حاجی با آن برادر همت که می شناختم خیلی فرق کرده! خیلی با محبت است و خیلی مهربان. این را از معجزه های خطبه عقد می پنداشتم؛ چرا که شنیده بودم که قرآن کریم می گوید: وَ جعلَ بینکُم مَودَّه و رحمَه #شهید_محمد_ابراهیم_همت 📚نیمه پنهان ماه 2 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 💥روایتگری شهدا @shahidabad313 ┏━━━🍃🌷🍃━━━┓ 🌷 @majnon313 ┗━━━🌷🍃🌷━━━┛ 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
ما به این انقلاب بسیار لطمه زدند زیرا نه آن را می شناختند و نه برایش و رنجی متحمل شده اند از هر طرف به این نو نهال آزاده ضربه زدند ولی خداوند، مقتدر است اگر هدایت نشدند مسلما مجازات خواهند شد . 📚منبع:پايگاه جام نيوز 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 💥روایتگری شهدا ✅ @shahidabad313 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
« به #بسیجی‌ها خیلے علاقه داشت☺️ و آنها را «دریا دل» می‌نامید او روی ڪارت شناسایی🔖 منطقه‌ی جنگی خود ، علامتی کہ او را عضو سپاه معرفی می‌کرد ، خط زده❌ و در مقابل #بسیـج علامت ضربدر گذاشته بود »🙂 مادرش در همین ارتبـاط سخنی دارد پسرم می گفت « من خاڪ کف پای #بسیجی‌ها هم نمی شوم🍃 ، ای ڪاش یک #بسیجی و در سنگرهای خط مقدم بودم✌️ راوے:حاج_صادق_آهنگران #شهید_محمد_ابراهیم_همت 📚صنوبرهای سرخ ص ۸۷ 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 💥روایتگری شهدا ✅ @shahidabad313 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
✍همسر میگه: اخلاقم طوری بود که اگه میدیدم کسی خلاف میگه باهاش جروبحث میکردم. یه روز بهم گفت: باید منطقی حرف بزنی. بهش گفت: ولی آدم رو میکنن. 💢گفت: میدونی ما در قبال تمام کسانی که راه کج میرن مسئولیم. حق نداریم باهاشون برخورد تند کنیم. از کجا معلوم که ما توی اینها نقش نداشته باشیم؟ وقتیم بهش گفتم: آخه تو کجایی که باشی؟ ♻️گفت: چه فرقی میکنه؟ من نوعی برخورد نادرستم، سهل انگاریم، کوتاهیام، همه باعث میشه. سردار 📚منبع : کتاب کوله پشتی به نقل از به مجنون گفتم زنده بمون 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 💥روایتگری شهدا ✅ @shahidabad313 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💌 . خانومش تعریف میکرد: بهش گفتم:ابراهیم آخه چرا چشمات اینقدر خوشگله؟✨ گفت :چون تا حالا با این چشمام گنــــاه نکردم 😌 ❤️ 🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 ☜【 روایتگری_شهدا】 ✅ @shahidabad313 🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
✍خانمش می گفت:همیشه به شوخی بهش می گفتم اگه بدون ما بری بهشت،گوشتو می بُرَم.. اما وقتی جنازه رو آوردن دیدم که اصلا سری در کار نیست.. 🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 ☜【 روایتگری_شهدا】 ✅ @shahidabad313 🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
:🌷 📌 ما در قبال تمام که راه را کج میروند مسئولیم... 🥀حق نداریم با آنها تند کنیم...از ڪجامعلوم ڪه ما در انحراف اینها نقش باشیم... 🌷 🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 ☜【 روایتگری_شهدا】 ✅ @shahidabad313 🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
عشــــق است اینکه یک نفر آغاز می‌‌کند هر روز صبح را🌿 به هــوایِ سلام تــو ...😍 🌹 🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 ☜【 روایتگری_شهدا】 ✅ @shahidabad313 🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
🌱تو بگو چشم هایت تشنه کدامین نسیم آشناییست که هر روز صبــح ⛅ تا نامی از عشق می برم خورشید را ☀️ در آغوش میکشی... 🕊️💔 ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
4_5931306400771738449.mp3
4.16M
🌸طرح تلاوٺ قرآטּ صبحگاهے🌸 (تندخوانے) جزء سوم قرآن کریم با صوت استاد معتز آقایے ڪلام حق امروز هدیه به روح🌸🍃 🌷 ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
💎تفاوت ترس ما و ترس امام ✅اوایل انقلاب که هنوز جنگ شروع نشده بود، با تعدادی از جوانان برای دیدار با امام به جماران رفتیم. دور تا دور امام نشسته بودیم و به نصیحت‌هایش گوش می‌دادیم که یک‌دفعه ضربه‌ محکمی به پنجره خورد و یکی از شیشه‌های اتاق شکست. از این صدای غیرمنتظره همه از جا پریدیم، جز حضرت امام. امام در همان حال که صحبت می‌کرد، آرام سرش را برگرداند و به پنجره نگاه کرد. هنوز صحبت‌هایش تمام نشده بود که صدای اذان شنیده شد. بلافاصله والسلام گفت و از جا بلند شد. ✅همانجا بود که فهمیدم آدم‌ها همه‌شان می‌ترسند، چرا که آن روز در حقیقت، همه ما ترسیده بودیم؛ هم امام و هم ما. امام از دیر شدن وقت نماز می‌ترسید و ما از صدای شکسته شدن شیشه. او از خدا می‌ترسید و ما از غیرخدا. آن‌جا بود که فهمیدم هر کس واقعا از خدا بترسد، دیگر از غیر نمی‌ترسد. راوی: نفر سوم نشسته از سمت راست 🌹 ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
4_5931306400771738449.mp3
4.16M
🌸طرح تلاوٺ قرآטּ صبحگاهے🌸 (تندخوانے) جزء سوم قرآن کریم با صوت استاد معتز آقایے ڪلام حق امروز هدیه به روح🌸🍃 🌷 ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
💌 🌱«میانبر رسیدن به خدا نیت است کار خاصی لازم نیست بکنیم. کافی‌است کارهای روزمره‌مان را به خاطر خدا انجام دهیم ،اگر تو این کار زرنگ باشید شک نکنید شهید بعدی شمایید...» ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
4_5931306400771738449.mp3
4.16M
🌸طرح تلاوٺ قرآטּ صبحگاهے🌸 (تندخوانے) جزء سوم قرآن کریم با صوت استاد معتز آقایے ڪلام حق امروز هدیه به روح🌸🍃 🌷 ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
🔹صدای را که می‌شنید سرگرم هر کاری که بود رهایش می‌کرد و آرام و بیصدا میرفت و مشغول می‌شد 🌷 ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
• هر کی از حاجی میپرسید: نظرت در مورد فلانی چیه؟ -حاجی چه فلانی رو میشناخت چه نمیشناخت، فقط یه جواب می‌داد: -می‌گفت: من فقط خودمو خوب میشناسم که از همه آلوده ترم... ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯