#درسی_از_شهدا
#شهید_دقایقی
#بهشت
#انتظار
#همسر
#عکس_نوشته
✍توی وصیت نامه خطاب به همسرش نوشت:اگر بهشت نصیبم شد،منتظرت می مانم...
🔹حالا خانمش می گوید:بچه ها را بزرگ کردم و نگذاشتم آب توی دلشان تکان بخورد...و حالا منتظر نوبتم نشسته ام تا او اینقدر پشت درهای باز بهشت انتظارم را نکشد...
البته بد هم نیست..بگذار یک بار هم او مزه انتظار را بچشد.
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
☜【 روایتگری_شهدا】
✅ @shahidabad313
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💎#رفیق_خوشبخت_ما (۳۸)
🍀#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی(ره)
🍁۳ روز تا#اولین_سالگرد_شهادت
⭐#زندگی_مجاهدانه همراه با تلاش خالصانه
🌿#مکتب و#مدرسه درس آموز
🍂مقدمه سازی#ظهور
👈#باب_پنجم:#توحید ص ۵۳
🔹️به اهتمام: سیدعبدالمجید کریمی
🔸️انتشارات زائر رضوی
🖊بهشتیانی که بهشت مشتاق دیدارشان است ص ۶۱
🔹️من اعتقادم این است: قلۀ تربیت دینی و اخلاقی ما، دفاع مقدس بود...
🔹️من معتقدم امام زمان(عج)که ظهور بکنند، حکومتی که ایجاد بکنند، قلۀ آن حکومت، آن دوره ای بود که در#دفاع_مقدس ما، در بخشها و حالاتش اتفاق افـتـاد...
🔹️من با تمام وجودم اعتقادم این است که جنگ ما مملو بود از بهشتیانی که#بهشت مشتاق دیدارشان بود...
🌼شهید سلیمانی
┏━━━🍃🌷🕊━━━┓
🌷 @shahidabad313 🌷
┗━━━🕊🌷🍃━━━┛
💎#رفیق_خوشبخت_ما (۴۵)
🍀#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی(ره)
🍁#اولین_سالگرد_شهادت
⭐#زندگی_مجاهدانه همراه با تلاش خالصانه
🌿#مکتب و#مدرسه درس آموز
🍂مقدمه سازی#ظهور
👈#باب_ششم:#حیرت ص ۶۳
🔹️به اهتمام: سیدعبدالمجید کریمی
🔸️انتشارات زائر رضوی
🖊وقتـی شـهید سـلیمانی نتوانسـت مانـع شـهادت فرمانـده گـردان شـود ص ۷۱
🔹️فرمانده گردانی داشتیم به نام ماشاالله رشیدی. شب عملیات کربلای پنج، او آمد وارد عملیات بشود، اما گردان نرسیده بود.
🔹️نشستیم با هم حرف می زدیم. او قصه ای تعریف کرد. فرمانده گروهانی داشـت به نـام زکــی زاده که دو روز پیش شهید شده بود.
🔹️گفت: »من و زکی زاده با هم عهد بستیم هرکداممان زودتر شهید شد، وارد#بهشت نشود تا دیگری بیاید. دیشب زکی زاده را خواب دیدم، به من گفت: ’ماشاالله مرا دم در نگه داشتی، چرا نمی آیی؟‘«
🔹️وقتی رشیدی این را گفت، فهمیدم شهید می شود. نگهش داشـتـم، گــردان رفـت و درگیر خط شد و من مجبور شـدم او را بفرستم. بلافاصله شهید شد!
🌼شهید سلیمانی
┏━━━🍃🌷🕊━━━┓
🌷 @shahidabad313 🌷
┗━━━🕊🌷🍃━━━┛
💎#رفیق_خوشبخت_ما (۶۰)
🍀#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی(ره)
🍁#اولین_سالگرد_شهادت
⭐#زندگی_مجاهدانه همراه با تلاش خالصانه
🌿#مکتب و#مدرسه درس آموز
🍂مقدمه سازی#ظهور
👈#باب_هشتم:#شهادت ص ۷۹
🔹️به اهتمام: سیدعبدالمجید کریمی
🔸️انتشارات زائر رضوی
🖊نامۀ حاج قاسم به رفیقش ص ۸۵
🍀قسمت د
🔹#هم_نفس
🔸️#عزیز_برادرم_حسین(پور جعفری)
🔹️#حسین_عزیز، فقط#قیامت است که حقیقت#ارزش_اعمال معلوم می شود و چه زیباست آن وقتی که همه حیران و متحیرند و تو خوشحال و خندانی.
🔹️اجـر ایـن خستگی ها را آن وقـت دریافت خواهی کرد، آن وقت که خانواده و وابستگان به تو نیازمندند
و به تو#توسل می جویند.
🔹️خداوند#اجر_جهاد تو برادر خوبم را#اجر_شهید قرار دهد. به تو قول می دهم که اگر رفتم و آبرو داشتم، بدون تو وارد#بهشت نشوم...
┏━━━🍃🌷🕊━━━┓
🌷 @shahidabad313 🌷
┗━━━🕊🌷🍃━━━┛
💎#رفیق_خوشبخت_ما (۴۵)
🍀#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی(ره)
⭐#زندگی_مجاهدانه همراه با تلاش خالصانه
🌿#مکتب و#مدرسه درس آموز
🍂مقدمه سازی#ظهور
👈#باب_ششم:#حیرت ص ۶۳
🔹️به اهتمام: سیدعبدالمجید کریمی
🔸️انتشارات زائر رضوی
🖊وقتـی شـهید سـلیمانی نتوانسـت مانـع شـهادت فرمانـده گـردان شـود ص ۷۱
🔹️فرمانده گردانی داشتیم به نام ماشاالله رشیدی. شب عملیات کربلای پنج، او آمد وارد عملیات بشود، اما گردان نرسیده بود.
🔹️نشستیم با هم حرف می زدیم. او قصه ای تعریف کرد. فرمانده گروهانی داشـت به نـام زکــی زاده که دو روز پیش شهید شده بود.
🔹️گفت: »من و زکی زاده با هم عهد بستیم هرکداممان زودتر شهید شد، وارد#بهشت نشود تا دیگری بیاید. دیشب زکی زاده را خواب دیدم، به من گفت: ’ماشاالله مرا دم در نگه داشتی، چرا نمی آیی؟‘«
🔹️وقتی رشیدی این را گفت، فهمیدم شهید می شود. نگهش داشـتـم، گــردان رفـت و درگیر خط شد و من مجبور شـدم او را بفرستم. بلافاصله شهید شد!
🌼به نقل از شهید سلیمانی
📸 بوسه شهید حاج قاسم سلیمانی بر مزار شهید ماشاءالله رشیدی
🍂فرمانده گردان حضرت سیدالشهدا علیه السلام ،از لشکر ۴۱ ثارالله
🍂در ۷بهمن سال ۱۳۶۵ در حالیکه گردانش را در عملیات کربلای ۵ ،شلمچه ، در نبرد با تانکهای دشمن رهبری میکرد، بر اثر اصابت گلوله مستقیم تانک به شهادت رسید.
🍂مزار: طغرالجرد استان کرمان
┏━━━🍃🌷🕊━━━┓
🌷 @shahidabad313 🌷
┗━━━🕊🌷🍃━━━┛
💎#رفیق_خوشبخت_ما (۳۸)
🍀#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی(ره)
🍁۳ روز تا#اولین_سالگرد_شهادت
⭐#زندگی_مجاهدانه همراه با تلاش خالصانه
🌿#مکتب و#مدرسه درس آموز
🍂مقدمه سازی#ظهور
👈#باب_پنجم:#توحید ص ۵۳
🔹️به اهتمام: سیدعبدالمجید کریمی
🔸️انتشارات زائر رضوی
🖊بهشتیانی که بهشت مشتاق دیدارشان است ص ۶۱
🔹️من اعتقادم این است: قلۀ تربیت دینی و اخلاقی ما، دفاع مقدس بود...
🔹️من معتقدم امام زمان(عج)که ظهور بکنند، حکومتی که ایجاد بکنند، قلۀ آن حکومت، آن دوره ای بود که در#دفاع_مقدس ما، در بخشها و حالاتش اتفاق افـتـاد...
🔹️من با تمام وجودم اعتقادم این است که جنگ ما مملو بود از بهشتیانی که#بهشت مشتاق دیدارشان بود...
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
☜【 روایتگری_شهدا】
✅ @shahidabad313
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
6.38M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💎#رفیق_خوشبخت_ما (۶۰)
🍀#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی(ره)
🍁#اولین_سالگرد_شهادت
⭐#زندگی_مجاهدانه همراه با تلاش خالصانه
🌿#مکتب و#مدرسه درس آموز
🍂مقدمه سازی#ظهور
👈#باب_هشتم:#شهادت ص ۷۹
🔹️به اهتمام: سیدعبدالمجید کریمی
🔸️انتشارات زائر رضوی
🖊نامۀ حاج قاسم به رفیقش ص ۸۵
⬅️نامه سوزناک حاجقاسم خطاب به یارهمیشگیاش
🍀قسمت د
🔹#هم_نفس
🔸️#عزیز_برادرم_حسین(پور جعفری)
🔹️خداوند#اجر_جهاد تو برادر خوبم را#اجر_شهید قرار دهد. به تو قول می دهم که اگر رفتم و آبرو داشتم، بدون تو وارد#بهشت نشوم...
┏━━━🍃🌷🕊━━━┓
🌷 @shahidabad313 🌷
┗━━━🕊🌷🍃━━━┛
🔘به مناسبت سالگرد #حاج_قاسم سلیمانی سردار دلها
🍁#وصیتنامه_مصور شهید بزرگوار
⬅️قسمت اول
https://digipostal.ir/crpsbe3
👈#متن_وصیت_نامه:
⬅️#وصیتنامه_شهید_سلیمانی
🌷#سردار_شهید_حاج_قاسم_سلیمانی
🔸️#شهادت_به_اصول_دین
🔸️#شهادت_به_حقانیت_قیامت_قرآن_بهشت_جهنم_و...
☀️بسم الله الرحمن الرحیم
💧#شهادت میدهم به🏡#اصول_دین
🌒#اشهد أن لا اله الا الله و🏝#اشهد أنّ محمداً رسول الله و♨️#اشهد أنّ امیرالمؤمنین علیبن ابیطالب و اولاده المعصومین اثنیعشر ائمّتنا و معصومیننا حجج الله.
💎#شهادت میدهم که 🌋#قیامت حق است،🕋#قرآن حق است، #بهشت و #جهنّم حق است، #سؤال و #جواب حق است، #معاد، #عدل، #امامت، #نبوت حق است...
🎐 #مکتب_حاج_قاسم| #حاج_قاسم | #مرد_میدان| #hero | #گنج_سلیمانی
┏━━━🍃🌷🕊━━━┓
🌷 @shahidabad313 🌷
┗━━━🕊🌷🍃━━━┛
🔘به مناسبت سالگرد #حاج_قاسم سلیمانی سردار دلها
🍁#وصیتنامه_مصور شهید بزرگوار
⬅️قسمت پانزدهم
https://digipostal.ir/cxmyw18
👈#متن_وصیت_نامه:
⬅️#وصیتنامه_شهید_سلیمانی
🌷#سردار_شهید_حاج_قاسم_سلیمانی
#امید_همه_اعضا_به_ارحم_الراحمینی_خدا
#خدایا_مرا_پاکیزه_بپذیر
#خدایا_جز_دیدار_تو_را_نمی_خواهم
#خدایا_بهشت_من_جوار_توست
💎#خداوندا! سر من، عقل من، لب من، گوش من، قلب من، همه اعضا و جوارحم در همین #امید بهسر میبرند؛☀️#یا_ارحم_الراحمین! مرا بپذیر؛#پاکیزه بپذیر؛ آنچنان بپذیر که #شایسته دیدارت شوم. جز #دیدار تو را نمیخواهم، #بهشت من #جوار توست، ☀️#یا_الله!...
🎐 #مکتب_حاج_قاسم| #حاج_قاسم | #مرد_میدان| #hero | #گنج_سلیمانی
┏━━━🍃🌷🕊━━━┓
🌷 @shahidabad313 🌷
┗━━━🕊🌷🍃━━━┛
🌻جـــاي شـــُهـــدا خــالــی🌻
جای "#شهید_دقایقی" خالی که توی وصیت نامه خطاب به همسرش نوشت:
"اگر #بهشت نصیبم شد منتظرت میمانم...
((جای "#شهید_زین_الدین" خالی که میگفت:
در زمان #غیبت #امام_زمان به کسی #منتظر میگویند که منتظر #شهادت باشد... 😔😭))
جای "#شهید_همت" خالی که خانمش میگفت:
همیشه به شوخی بهش میگفتم اگه بدون ما بری گوشتو میبرم..
اما وقتی جنازه رو اوردن دیدم که اصلا سری در کار نیست...😔
جای "#شهید_حسن_آبشناسان" خالی که
همسرش گفت:
لباسهای خونی همسرم را گذاشته بودند داخل یک کیسه پلاستیک..
روز سوم که خانه خلوت تر شد رفتم کیسه را آوردم...
خون هم اگر بماند بوی مردار میگیرد. با احتیاط گره اش را باز کردم و لباسها را آوردم بیرون..
بوی عطر پیچید توی خانه...
عطر گل محمدی.
بوی عطری که حسن میزد..
جای "#شهید_علمدار" خالی که میگفت:
برای بهترین دوستان خود دعای شهادت کنید
🕊ای شُهدا
برای مــا حمدی بخوانید که شُما زنــده ایــد و مــا مـُـرده ...!
شهادت یک لباس تک سایز است
هر وقت و هر زمان اندازه ات را به لباس شهادت رساندی،
هر جا باشی با شهادت از دنیا میروی...😔
"#شهید_آوینی"
❇شهدا را یاد کنیم با یک صلوات📿❤️
☀️#نسال_الله_منازل_الشهدا
@shahidabad313
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
🔴با کلی عکس مستهجن وارد حیاط شد،بیشتر که دقت کردم دیدم یه تعداد مجله هست که روشون عکس چندتا زن با وضع نا مناسب هست.
بهش گفتم احمد اینا چیه مادر؟
گفت مامان داشتم از کنار دکه روزنامه فروشی محل رد میشدم دیدن اینا رو گذاشته جلو دکه واسه فروش
بهش گفتم مرد حسابی اینا چیه؟همه جوون ها رو به #گناه میندازه...
هرچی باهاش بحث کردم که اینا رو جمع کنه راضی نشد!🙄
آخر سر مجبور شدم کل شون رو بخرم ازش و بیارم تو حیاط خونه آتیش بزنم.
گفتم مامان با کدوم پول خریدی؟
گفت با پس اندازم !
گفتم مگه نمیخواستی با اون پول موتور بگیری؟😲
گفت مامان آخه هرجور فکر کردم دیدم موتور تهش منو تا سرکوچه میبره...
ولی اینجوری میتونم تا #بهشت برم..☺️
✅نقل قول از مادر شهید #احمد_کشوری
☀️#نسال_الله_منازل_الشهدا
@shahidabad313
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
✫⇠ #زندگینامه_شهید_مرتضی_جاویدی
📚پیشانی و بوسه(جلد ۶، شمع صراط)
📘#نیمه_پنهان_ماه
✍ به روایت همسر شهید
✫⇠#قسمت_هفدهم
🍃احساس عجیبی داشتم و به خودم بالیدم که این چنین همسری دارم. نگاهم مرتب به لبان آقا مرتضی بود. دلم می خواست و آرزو می کردم که ای کاش من هم در آن لحظات آنجا بودم و مقداری کسب فیض می کردم. ولی این خواسته من در آن شرایط دور از دسترس بود. دلم نمی خواست صحبت هایش را قطع کنم. او همین جور که به نقطه ای خیره شده بود ادامه داد پس از شنیدن این صحبت, فرمانده سپاه مجبور شدند برای نگهداری این تنگه چاره ای جز عقب نشینی بیاندیشد, که در نهایت هم این طور شد و با استفاده از نیروهای تازه نفس موفق شدند علاوه بر شکستن محاصره, آن منطقه را از چنگال مزدورن بعثی به در آورند.
🌱در حین عملیات عراقی ها برای بالا بردن روحیه نیروهای خودشان اعلام کردند که گردان اشلو به طور کلی منهدم شده و خود اشلو(مرتضی جاویدی) هم کشته شده است.چند لحظه ای استراحتی کرد و نگاهی به من کرد. متوجه شدم که دیگر آن خاطره تمام شده . من که دلم می خواست بیشتر از این ماجرا بدانم رو به او کردم و گفتم:پس ماجرای امام چه بوده؟
🍀نفسی کشید و گفت:بعد از عملیات، گردان ما را به تهران برای دیدار با امام بردند. البته این قولی بود که خود آقای رضایی پس از صحبت من وعده آن را داد که اگر ان شاءالله سالم به عقب برگشتید من شما را به دیدار امام می برم .وقتی به تهران رسیدیم ابتدا ملاقاتی با آیت الله خامنه ای داشتیم و پس از آن به طرف جماران حرکت کردیم. بنا بر این بود که یک ملاقات خصوصی با امام برای من ردیف شود. ولی به خاطر اینکه امام در آن زمان کسالت داشت, به من خبر دادند که این کار تقریبا غیر ممکن است . خیلی ناراحت شدم و گفتم: امکان ندارد که من مجددا لیاقت داشته باشم و بتوانم به دیدار امام بیایم!
در همان لحظه که بچه ها به داخل حسینیه#جماران می رفتند یک مرتبه من چهره آقای رضایی را دیدم. از فرط خوشحالی بلند گفتم: محسن!
🍃ایشان ایستاد. به نزد ایشان رفتم بعد از معرفی خودم قضیه را به ایشان گفتم. بعد از شنیدن حرفهایم به من گفت:شما همین جا بمانید ببینم چی کار می توانم بکنم.
ایشان وارد بیت امام شد و بعد از چند دقیقه ای بیرون آمد و مرا با خود به داخل منزل امام برد. در بین راه به من گفت: با وجود این که امام کسالت دارند ولی بعد از این که من قضیه شما را به ایشان گفتم فرمودند: که من باید حتما این رزمنده را ببینم.
🍃عظمت منزل امام مرا گرفته بود. احساس می کردم که در نقطه ای از#بهشت هستم. حال و هوای عجیبی داشتم. مرتب به درب ورودی منزل امام نگاه می کردم و منتظر بودم که چه موقع ایشان بیرون می آیند. بالاخره این انتظار به سر آمد و من شاهد و ناظر#زیباترین_لحظه عمرم بودم. لحظه ای که برای به دست آوردن آن حاضر بودم جانم را بدهم . سریع خودم را به امام رساندم و متوجه نشدم که چه کسی من را معرفی کرد . آنچه یادم است این است که دست امام را گرفتم و بوسیدم. بعد از آن هر جای قامت امام را که امکان داشت بوسیدم. پس از آن امام قامت مبارکشان را خم کردند و پیشانی مرا بوسیدند و سپس رو به من کرد و با مهربانی گفت: دستت چی شده که باند پیچی کرده ای؟
🌱گفتم: اماما مجروح شده ام.امام دستی بر روی باندها کشید و من هم پارچه سبزی که داشتم به امام دادم تا او را برایم#تبرک کند و ایشان هم همین کار را کردند. بعد خداحافظی کردیم و ایشان به داخل حسینیه رفتند و از دیدگانم محو گردیدند. برای یک لحظه احساس کردم که درد از دروم دستانم رفت. مقداری از انگشتانم را تکان دادم. ولی دردی احساس نمی کردم. همان جا باند ها را باز کردم و به داخل حسینیه رفتم.
🍃واقعا دستم خوب شده بود . وقتی از حسینیه بیرون آمدیم تمام قضیه را برای بچه ها تعریف کردم. آنها هم امان به من ندادند و بعد از بوسیدن مفصل من آن#دستمال_سبز را برداشتند و تکه تکه کردند و بین هم تقسیم نمودند. حتی یک تکه کوچک هم به من ندادند که برای شما بیاورم. کل این ماجرا که مرتب مرا دعوت می کنند و احترام خاصی برای من رزمنده ناقابل قائلند برای این موضوع است...
☀️#نسال_الله_منازل_الشهدا
@shahidabad313
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯