#سلام_بر_ابراهیم
#داستان_زندگی_شهید_پهلوان_بی_مزار
#شهید_ابراهیم_هادی
#انتشارات_شهید_ابراهیم_هادی
#قسمت_صد_و_بیست_و_سه
📍برخورد صحيح ص ۱۷۱
✔جمعي از دوستان شهيد
💚برخورد ابراهیم با موتور ســوار عصباني❤️
📍از خيابان ۱۷ شــهريور عبور مي کرديم. من روي موتور پشــت سر ابراهيم بودم. ناگهان يک موتور سوار ديگر با سرعت از داخل کوچه وارد خيابان شد.
پيچيد جلوي ما و ابراهيم شديد ترمز کرد.
🍁@shahidabad313
📍جوان موتور ســوار که قيافه و ظاهر درستي هم نداشت، داد زد: هو! چي کار مي کني؟! بعد هم ايستاد و با عصبانيت ما را نگاه کرد!
📍همه مي دانســتند که او مقصر است. من هم دوست داشتم ابراهيم با آن بدن قوي پائين بيايد و جوابش را بدهد.
📍ولي ابراهيم با لبخندي که روي لب داشت در جواب عمل زشت او گفت: سلام، خسته نباشيد!
📍موتور ســوار عصباني يک دفعه جــا خورد. انگار توقع چنيــن برخوردي را نداشت. کمي مکث کرد و گفت: سلام، معذرت مي خوام، شرمنده.
🍁@pmsh313
📍بعد هم حرکت کرد و رفت. ما هم به راهمان ادامه داديم. ابراهيم در بين راه شــروع به صحبت کرد. سؤالاتي كه در ذهنم ايجاد شده بود را جواب داد:
📍ديدي چه اتفاقي افتاد؟ با يك سلام عصبانيت طرف خوابيد. تازه معذرت خواهي هم کرد. حالا اگر مي خواستم من هم داد بزنم و دعوا كنم. جز اينکه
اعصاب و اخلاقم را به هم بريزم هيچ کار ديگري نمي کردم.
📍روش امر به معروف و نهي از منکر ابراهيم در نوع خود بســيار جالب بود. اگر مي خواست بگويد که کاري را نکن سعي مي کرد غير مستقيم باشد.
🍁@shahidabad313
📍مثلا ً دلایل بدي آن کار از لحاظ پزشــکي، اجتماعي و... اشــاره مي کرد تا شــخص، خودش به نتيجه لازم برسد. آنگاه از دســتورات دين براي او دليل مي آورد...
┏⊰✾✿✾⊱━━━─━━┓
❖ @shahidabad313 ❖
┗━━─━━━⊰✾✿✾⊱┛
✫⇠ #آخرین_خاکریز
✫⇠#قسمت_صد_و_بیست_و_سه
✍نویسنده:آزاده میکاییل احمد زاده
⬅️انتشارات سازمان عقیدتی سیاسی ارتش
💥زيارت مرقد امام راحل
🌱رواق منظر چشم من آشيانة توست
كرم نما و فرود آي كه خانه خانة توست
🔹️چنان شوق ديدار حرم امام (ره) ذهن ما را مشغول كرده بود كه متوجه سوار شدن و پياده شدن از هواپيما نشديم. پس از پياده شدن، اتوبوسها ما را سوار كرده، با همراهي نيروهاي نظامي و انتظامي، به طرف بهشت زهرا حرکت کرده از دور حرم نمايان شد
🔸️به هيچ چيزي فكر نميكرديم جز ديدار امام راحل ،اشك از چشمان همه جاري بود. همه با صداي بلند در فراق امام عزيزمان گريه و زاري مي كرديم. كه در وصيتنامة سياسي ـ الهي خود فرموده بود: «اگر روزي من پيش شما نبودم، سلام مرا به آزادگان برسانيد»،
🔹️هر چه اتوبوسها به حرم نزديكتر مي شدند، صداي گريه ها هم بيشتر مي شد. خبرنگاران هم پيش از ما خود را به آنجا رسانده بودند تا آن صحنه هاي زيبا را به تصوير بكشند.
🔸️وقتي از اتوبوسها پياده شديم، به سوي صحن دويديم. همه در جلوِ درِ حرم خود را به زمين انداخته، گريه مي كرديم. زائران و خبرنگاران از ديدن آن همه
احساسات صادقانه اشك مي ريختند.
🔹️صداي زاري و شيون، تمام حرم را فرا گرفته بود. ماندن ما در حرم، خيلي طولاني شده بود. هيچكس نمي خواست آنجا را ترك كند. ما به امام گفتيم كه بسياري از اسراي شهيد، آرزوي چنين لحظه اي
را داشتند؛ اما ما را تنها گذاشتند.
🔹️بعد از آن زيارت به ياد ماندني و تاريخي، براي
رفتن به خانه و ديار خود، با هم خداحافظي كرديم. لحظات بسيار سختي بود.بعد از سالها دوري از وطن و در حالي كه در تمام سختي ها كنار هم بوديم، بايد از هم جدا مي شديم. بعد از خداحافظي، گروه گروه به سوي استانهاي خود حركت كرديم...
☀️#نسال_الله_منازل_الشهدا
@shahidabad313
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯