eitaa logo
روایتگری شهدا
23هزار دنبال‌کننده
11.3هزار عکس
5.1هزار ویدیو
72 فایل
🔰 #مقام_معظم_رهبری: 🌷 #شهدا را برجسته کنید،سیمای #منوّر اینها را درست در مقابل چشم جوانها نگه دارید. 🛑لطفا برای نشر مطالب با #مدیر_کانال هماهنگ باشید.🛑 📥مدیر کانال(شاکری کرمانی،راوی موسسه روایت شهدا،قم) 📤 @majnon313
مشاهده در ایتا
دانلود
🔻روش تربيت ص ۱۶۹ ✔جواد مجلسي راد، مهدي حسن قمي 💚الگوئي براي مدعيان امر تربيت❤️ 🔻...اواخر مجروحيت ابراهيم بود. مي خواســت برگردد جبهه، يک شب توي كوچه نشســته بوديم، 🔻براي من از بچه هاي ســيزده، چهارده ساله در عمليات فتح المبين مي گفت. 🔻همين طور صحبت مي كرد تا اينکه با يک جمله حرفش را زد: آنها با اينکه ســن و هيکلشــان از تو کوچک تر بود ولي با چه حماســه هائي آفريدند. 🔻تو هم اينجا نشسته اي و چشمت به آسمانه که کفترهات چه مي کنند!! فرداي آن روز همه كبوترها را رد کردم. بعد هم عازم جبهه شدم. 🔻از آن ماجرا ســالها گذشــت. حالا که کارشناس مســائل آموزشي هستم مي فهمم که ابراهيم چقدر دقيق و صحيح کار تربيتي خودش را انجام مي داد. 🔻او چــه زيبا امر به معروف و نهي از منكر مي کــرد. ابراهيم آن قدر زيبا عمل مي کرد کــه الگوئي براي مدعيان امر تربيت بــود. 🔻آن هم در زماني كه هيچ حرفي از روش هاي تربيتي نبود... ┏⊰✾✿✾⊱━━━─━━┓ ❖ @shahidabad313 ❖ ┗━━─━━━⊰✾✿✾⊱┛
✫⇠ ✫⇠ ✍نویسنده:آزاده میکاییل احمد زاده ⬅️انتشارات سازمان عقیدتی سیاسی ارتش 💠ورود منافقين به ايران در لباس اسرا(۲) 🔹️محوطه اي بزرگ براي اسكان موقت اسرا آماده كرده بودند كه تعداد زيادي چادر گروهي در آنجا بر پا بود. اين مكان را براي استراحت كوتاه اسرا آماده كرده بودند تا قرنطينة اسرا خالي شود و ما به جاي اسراي قبلي وارد قرنطينه شويم. 🔸️اهميت ديگر اين محل اين بود كه منافقين و نااهلان، قبل از ورود به ايران، شناسايي و دستگير شوند. آنجا امكانات رفاهي كامل و مناسبي براي اسرا تدارك ديده بودند. ساعتي از اسكان ما نگذشته بود كه يكي از برادران پاسدار جلو آمد و گفت: «شما تسويه حساب نداريد؟» متوجه منظورش نشديم. او گفت: «اسراي قبلي حساب خبرچين ها و خائنين رو رسيدن و اونا رو براي ما شناسايي كردن. شما هم اونا رو شناسايي كنين. اين آمبولانس ها براي همين اينجان.» 🔹️هدف آن برادر اين بود كه خائنان و جاسوسان مشخص شوند و براي توضيحات بيشتر دستگير شوند.در بين ما افرادي بودند كه تمام اسرار اسرا را براي عراقي ها فاش مي كردند. آنان باعث شهيد شدن بسياري از ياران ما در زندانهاي عراق شده بودند. 🔸️چشمهاي زيادي در اثر خبرچيني هاي آنان به زمين ريخت و يا معيوب شد و دست و پاهاي بسياري شكسته شد. اسرا براي پيدا كردن اين افراد، از چادرها بيرون رفتند و آنان را يكي يكي شناسايي كردند. 🔹️بر حسب اتفاق، در بين گروه ما، بهروز ـ مترجم عرب زبان ـ هم با ما بود. او را يافتم. او قبل از تبادل اسرا، از عراق تقاضاي پناهندگي كرده بود؛ شايد مي دانست كه در ايران چه سرنوشتي در انتظارش است. او هم مرا ديد و با گريه گفت: «منو ببخش! خودم پشيمان و نادم هستم. من فريب خوردم و در اثر فشار مجبور بودم براي عراقي ها كار كنم به خدا توبه كردم.» من او را معرفي نكردم. فقط به او گفتم: «تو چه قدر به دشمن اعتماد داشتي كه همة دوستان و هموطنانت رو به دشمن فروختي؛ در حالي كه دشمن تو را براي نوكري هم قبول نكرد. خجالت نميكشي به روي ما نگاه كني؟» 🔹️ساير اسرا او را شناختند و مي خواستند او را به سزاي اعمالي كه منجر به شهادت پاكترين فرزندان اين سرزمين بود، برسانند. او را بعد از تنبيه، تحويل مقامات امنيتي دادند تا مشخص شود چه كارهاي ديگري عليه كشور انجام داده است. 🔸️برخي اسرا تعدادي از منافقين را شناخته بودند كه سريع به مسئولان اطلاع دادند. مأموران امنيتي نيز در محل حاضر شدند و آنان را يكي پس از ديگري دستگير و براي بازجويي همراه خود بردند. چند ساعت بعد، ما را دوباره سوار اتوبوسها كرده، به شهر اسلام آباد غرب و پادگان الله اكبر كه محل قرنطينة اسراي ايراني بود، اعزام كردند. 🔹️در بين راه، مردم قدرشناس در صفهاي طولاني ايستاده بودند تا از ما استقبال كنند. همة خودروها چراغهايشان را روشن كرده بودند و همه جا مملو از شادي بود. همه از شدت خوشحالي گريه مي كردند. مردم، صدها متر راه را همراه با اتوبوسها مي دويدند. مارش نظامي در شهرها نواخته مي شد و مردم شيريني پخش مي كردند... ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯