eitaa logo
روایتگری شهدا
25.7هزار دنبال‌کننده
11.7هزار عکس
5.2هزار ویدیو
72 فایل
🔰 #مقام_معظم_رهبری: 🌷 #شهدا را برجسته کنید،سیمای #منوّر اینها را درست در مقابل چشم جوانها نگه دارید. 🛑لطفا برای نشر مطالب با #مدیر_کانال هماهنگ باشید.🛑 📥مدیر کانال(شاکری کرمانی،راوی موسسه روایت شهدا،قم) 📤 @majnon313
مشاهده در ایتا
دانلود
💐بسم رب الشهداء و الصديقين💐 🌷باعرض سلام و شب بخير به همراهان گروه بیان معنوی🌷 ✍هرشب با روایتگری زندگی نامه شهدا،میزبان دلهای پاک شماهستیم 🍀امشب همراه با 🌿هفتمین شهیدماه کانال افسران جوان جنگ نرم شهید 🕊صیاددلها سپهبد علی صیاد شیرازی درخدمت شماهستیم ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ⬇️قسمت چهارم 🔴معرفی اسلام در آمریکا برای آموزش با صیاد در شهر اوکلاماهای آمریکا بودیم. در آنجا کسی به دنبال مسائل و نبود. ما صیاد را می‌دیدیم که همیشه یک به زبان انگلیسی همرایش داشت و تعدادی مجله مکتب اسلام به انگلیسی نیز با خود آورده بود. دلیل این کار را می‌گفت: اگر اطلاعتم در مورد را بالا ببرم و بتونم با زبون خودشون با اون‌ها حرف بزنم برای معرفی اسلام فرصت خوبیه و این‌ها برای اینه که اگر سوالی پرسیدن بی جواب نمونم. بعدها صیاد تعریف می‌کرد: یک شب مهمان اسپنسر شخصی‌ام بودم که دکتر جوانی که اشراف بیشتری به داشت آنجا بود که من را مرد مذهبی صدا کرد؛ به او گفتم شما اشتباه می‌کنید تو دین شما اگه کسی به مسیحیت آشنایی بیشتری داشته باشه به اون مذهبی میگن ولی در اسلام همه باید مذهبی باشند. وقتی رفتیم سر غذا دیدم همه شروع به دعا کردند که به خودم گفتم حالا نشونتون میدم. غذا که تموم شد به آن‌ها گفتم: خب ما بعد از غذا خداراشکر میکنیم شما چی؟ جوابی نداشتند و دکتر گفت: ما هیچی نمیگیم بعد از آن هم کلی با آن‌ها بحث کردم به خاطر همین صحبت‌ها آن خانواده علاقه خاصی به پیدا کرده بودند. منبع: برگرفته از کتاب دلم برایت تنگ شده 🌷شادی روح شهیدان اسلام صلوات🌷 ✨اللّٰهُمَّ صَلِّ عَلیٰ مُحَمِّدٍوَّ آلِ مُحَمَّدٍ وَّ عَجِّلْ فَرَجَهُم✨ @majnon100 ↩️گروه بیان معنوی https://t.me/joinchat/AAAAAEA_WeIo9GNQCWHaQQ 👥کانال افسران جوان جنگ نرم: telegram.me/joinchat/BBmAijuziGup93W29V-moA 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷
⚫️بسم رب الشهداء و الصديقين⚫️ باعرض سلام و شب بخير به همراهان گروه بیان معنوی ✍️هرشب با روایتگری زندگی نامه شهدا،میزبان دلهای پاک شماهستیم 🏴امشب همراه با دوازدهمین شهیدماه کانال افسران جوان جنگ نرم 🕊 شهید مدافع حرم مصطفی صدرزاده شهید مدافع حرمی که روز شهادتش را می‌دانست 🏴🕊🏴🕊🏴🕊🏴🕊🏴 🔻قسمت ششم 🔹 اولین دیدار 🔸قبل از اینکه با مصطفی آشنا بشوم و ازدواج کنم، فرمانده پایگاه بسیج خواهران شهریار و طلبه بودم. اولین باری که آقا مصطفی را دیدم مربوط می‌شد به ایام فاطمیه‌ی سال ۸۵ که برای ماکت نمایشگاه حضرت زهرا یک درب چوبی سفارش داده بودیم چون خیلی سنگین بود نتوانستیم جابجا کنیم. یکی از خواهران، آقا مصطفی را جلوی درب حوزه به من نشان داد و گفت: «ایشان آقای صدرزاده فرمانده پایگاه برادران هستند. می توانیم از او کمک بگیریم.» جلو رفتم و از او خواستم که به ما کمک کند. او درب را بلند کرد و آن را داخل ماشین گذاشت. 🔸بعدها یکی از دوستان مصطفی مرا به او معرفی کرده بود[وقتی مصطفی اقدام کرد] برادرانم او را تایید کردند، چون پدرم شناخت چندانی از مصطفی نداشت. 🔸برای من خیلی مهم بود که[همسرم] ولایتی باشد؛ این را از برادرانم پرسیدم. نکته مهم دیگر، دیدگاه او نسبت به خانم‌ها بود. شاید برخی فکر کنند آقایانی که خیلی هستند نسبت به خانم‌ها سختگیرند و دیدشان نسبت به آن‌ها دید خوبی نیست. 🔸وقتی با مصطفی صحبت کردم در بحث تحصیلی من اصلا هیچ مانعی ایجاد نکرد و برای شغل آینده هم مانعی نداشت. برایم خیلی مهم بود که مثلا اگر یک زمانی چیزی در خانه کم و کسر باشد، برخورد او چطور است؟ و می‌خواستم به کارهای فرهنگی‌ای که تا آن روز داشتم، ادامه دهم. 🔸مصطفی در همه این زمینه‌ها نه تنها نگاه مثبت و خوبی داشت، بلکه خودش دغدغه آن‌ها را داشت و من را هم تشویق می‌کرد. برگرفته از مصاحبه همسر شهید با سایت تسنیم 🎥فیلم: بخش‌هایی از مراسم ازدواج و تشییع شهید 🕊شادی روح شهیدان اسلام واین شهیدبزرگوار صلوات🕊 اللّٰهُمَّ صَلِّ عَلیٰ مُحَمِّدٍوَّ آلِ مُحَمَّدٍ وَّ عَجِّلْ فَرَجَهُم @majnon100 ☑️گروه بیان معنوی https://t.me/joinchat/Bn4n_EA_WeJ19gl0ol-_MA 👥کانال افسران جوان جنگ نرم: telegram.me/joinchat/BBmAijuziGup93W29V-moA
⚫️بسم رب الشهداء و الصديقين⚫️ باعرض سلام و شب بخير به همراهان گروه بیان معنوی ✍️هرشب با روایتگری زندگی نامه شهدا،میزبان دلهای پاک شماهستیم 🏴امشب همراه با دوازدهمین شهیدماه کانال افسران جوان جنگ نرم 🕊 شهید مدافع حرم مصطفی صدرزاده شهید مدافع حرمی که روز شهادتش را می‌دانست 🏴🕊🏴🕊🏴🕊🏴🕊🏴 🔻قسمت پانزدهم 🔹وظیفه‌ای نداری برایم غذا درست کنی 🔸مواقعی بود که بخاطر موقعیت کاری یا بچه‌داری نمی‌توانستم غذا آماده کنم یا خانه را مرتب کنم. وقتی مصطفی وارد می‌شد از او عذرخواهی می‌کردم. از ته قلبش ناراحت می‌شد و می‌گفت: «تو وظیفه‌ای نداری که برای من غذا درست کنی. تو وظیفه‌ای نداری که خانه را مرتب کنی. این وظیفه من است و حتما من اینجا کم کاری کردم». بعد با خنده به او می‌گفتم:‌ «پس من چه کاره هستم و وظیفه من چیست؟»، مصطفی هم پاسخ می‌داد: «وظیفه تو فقط تربیت بچه‌هاست. بقیه کارهای خانه وظیفه من است. اگر خودم بتوانم کارهای خانه را انجام می‌دهم و اگر نتوانستم باید با کسی هماهنگ کنم که این کارها را برای تو انجام دهد». زندگی با مصطفی خیلی شیرین بود. 🔸خوشبختی‌ای که من چشیدم در یکی یا دو زمینه نیست. شاید برخی فکر کنند کسانی که و حزب‌اللهی هستند، آدم‌های خشکی در خانه‌شان هستند ولی مصطفای من خیلی عاطفی بود. خیلی زیبا می‌توانست محبتش را ابراز کند. زمانی به او اعتراض می‌کردم تا درباره این مبلغی که در خانه گذاشته است بپرسد که چه شد و کجا خرج شد، اما مصطفی می‌گفت فرقی نمی‌کند که او خرج کند یا من خرج کنم. هیچ وقت در هیچ موردی بازخواست نمی‌کرد و سوال و جواب نداشتیم. اینکه مثلا بپرسد کجا رفتی؟ چه کار کردی؟ پول را برای چه خرج کردی؟ در واقع بین ما یک حالت اعتماد کامل وجود داشت. همسر شهید 🎥 فیلم: زنمو بچمو همه هفت جد و آبادم فدای یک کاشی حرم زینب 🕊شادی روح شهیدان اسلام واین شهیدبزرگوار صلوات🕊 اللّٰهُمَّ صَلِّ عَلیٰ مُحَمِّدٍوَّ آلِ مُحَمَّدٍ وَّ عَجِّلْ فَرَجَهُم @majnon100 ☑️گروه بیان معنوی https://t.me/joinchat/Bn4n_EA_WeJ19gl0ol-_MA 👥کانال افسران جوان جنگ نرم: telegram.me/joinchat/BBmAijuziGup93W29V-moA
💕 ✨ ✔️راوی: 👈در خانواده اي بزرگ شدم كه توجه به و نهادينه بود. از روزِ اول به ما ياد داده بودند كه نبايد بچرخيم. زماني هم كه باردار ميشدم، اين مراقبت من بيشتر ميشد. ⚘@pmsh313 📍سال 1367 بود كه🌷 يا همان هادي به دنيا آمد. پسري بود بسيار دوست داشتني. او در و چند روز بعد از به دنيا آمد. يادم هست كه بود. روز 13 بهمن. وقتي ميخواستيم از بيمارستان مرخص شويم، تقويم را ديدم كه نوشته بود:🌷 (علیه السلام).براي همين نام او را🌷 گذاشتيم. عجيب است كه او و دلداده ي شد و در اين راه و در شهر(علیه اسلام) يعني به رسيد. 📍هادي اذيتي براي ما نداشت. آنچه را ميخواست خودش به دست مي آورد. از همان روي پاي خودش بود. مستقل بار آمد و اين، در آينده ي زندگي او خيلي تأثير داشت. 📍زمينه ي خانواده بسيار در او تأثيرگذار بود. البته من از زماني كه اين پسر را باردار بودم، بسيار در مراقبت ميكردم. هر چيزي را نميخوردم 💥خيلي در و دقت ميكردم. سعي ميكردم كمتر با نامحرم برخورد داشته باشم. 📍آن زمان ما در بوديم و به نوعي (سلام الله علیها) .من دارم اين مسائل بسيار در شخصيت او اثرگذار بود. هر زمان مشغول ميشدم، و ديگر بچه ها كنارم مينشستند و با من ميكردند. 📍وضعيت مالي خانواده ي ما متوسط بود. هادي اين را ميفهميد و شرايط را درك ميكرد. براي همين از همان كودكي بود. ⚘@pmsh313 📍در دوره ي دبستان در مدرسه ي🌷 بود. كاري به ما نداشت. خودش درس ميخواند و... 📍از همان ايام پسرها را با خودم به ميبردم. بچه ها را در واحد نوجوانان ثبت نام کردم. آنها هم در کلاس هاي ☀️ و اردوها شرکت ميکردند. 📍دوران راهنمايي را در مدرسه ي🌷 درس خواند. درسش بد نبود، اما كمي بازيگوش شده بود. همان موقع كلاس ورزش هاي رزمي ميرفت. 🌼مثل بقيه ي هم سن و سالهايش به 💥فوتبال خيلي علاقه داشت. 📍سيكلش را كه گرفت، براي ادامه ي تحصيل راهي دبيرستان🌷 گرديد. اما از همان سال هاي اوليه ي دبيرستان، زمزمه ي ترك تحصيل را كوك كرد! 📍ميگفت ميخواهم بروم سر كار، از درس خسته شده ام، من توان درس خواندن ندارم و... ⚘@pmsh313 📍البته همه اينها بهانه هاي بود. در نهايت درس را رها كرد. 📍مدتي بيكار و دنبال بازي و... بود. بعد هم به سراغ كار رفت. 📍ما كه خبر نداشتيم، اما خودش رفته بود. مدتي در يک توليدي و بعد مغازه ي يكي از دوستانش مشغول🌱 شد. 💥روایتگری شهدا ✅ @shahidabad313 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💚باطن پاكش براي همه نمايان بود❤️ 💕 (ع)✨ ✔️راوی:پيمان عزيز 👈توي خيابان🌷 عجب گل پشت مغازه ي داشتم. ما اصالتاً ايراني هستيم اما پدر و مادرم متولد شهر مي باشند. براي همين نام مقدس (ع)را كه به دو امام شهر گفته ميشود، براي انتخاب كردم. ⏺هميشه در زندگي سعي ميكنم با مشتريانم خوب برخورد كنم. با آنها صحبت كرده و حال و احوال ميكنم. سال 1383 بود كه يك بچه مدرسه اي، مرتب به مغازه ي من مي آمد و ميخورد. ⏺اين پسر نامش و سس فرانسوي بود. خنده رو و شاد و پرانرژي نشان ميداد.من هم هر روز با او مثل ديگران سلام و عليك ميكردم. 🌺@pmsh313 ⏺يك روز به من گفت: آقا پيمان، من ميتونم بيام پيش شما كار كنم و ساختن را ياد بگيرم. گفتم: متعلق به شماست، بيا.از فردا هر روز به مي آمد. خيلي سريع كار را ياد گرفت و استادكار شد.چون داخل مغازه ي من همه جور آدمي رفت و آمد داشتند، من چند بار او را كردم، دست و دلش خيلي بود. ⏺خيالم راحت بود و حتي دخل و پول هاي را در اختيار او ميگذاشتم.در ميان افراد زيادي كه پيش من كار كردند خيلي متفاوت بود؛ 💥انسان کاري، با ادب، خوش برخورد و از طرفي خيلي و خنده رو بود.كسي از همراهي با او نميشد. با اينكه در سنين بود، اما نديدم به دختر و ناموس مردم كند. باطن پاك او براي همه نمايان بود. 🌺@pmsh313 ⏺من در خانواده اي مذهبي بزرگ شده ام. در مواقع بيکاري از و با او حرف ميزدم. از و حرف ميزديم. او هم زمينه ي خوبي داشت. در اين مسائل با يكديگر هم کلام ميشديم. ⏺يادم هست به برخي به خوبي مسلط بود. را در حاج حسين سازور كار ميكرد.مدتي بعد باز شد. من فكر كردم كه فقط در ميخواهد كار كند، اما او كار را ادامه داد! فهميدم كه ترك كرده... 🌺@shahidabad313 ⏺كار را در ادامه داد. هر وقت ميخواستم به او بدهم نميگرفت، ميگفت من آمده ام پيش شما كار ياد بگيرم. اما به زور مبلغي را در جيب او ميگذاشتم.مدتي بعد متوجه شدم كه با #رفيق شده، گفتم با خوب پسري شدي. ⏺ بعد از آن بيشتر مواقع در بود. بعد هم از پيش ما رفت و در مشغول كار شد.اما مرتب با دوستانش به سراغ ما مي آمد و خودش مشغول درست کردن ميشد. 🌺@shahidabad313 ⏺بعدها توصيه هاي من به درس خواندن كارساز شد و درسش را از طريق مدرسه ي به صورت غير حضوري ادامه داد. ما با ادامه داشت. خوب به ياد دارم که يك روز آمده بود اينجا، بعد از خوردن در آينه خيره شد ميگفت: نميدانم براي اين جوشهاي صورتم چه كنم؟ 💥گفتم: پسر خوب، صورت مهم نيست، و انسانها مهم است كه #باطن تو بسيار عالي است. ⏺هر بار كه پيش ما مي آمد متوجه ميشدم كه تغييرات روحي و دروني او بيشتر از قبل شده. تا اينكه يك روز آمد و گفت وارد حوزه ي علميه شده ام، بعد هم به رفت. اما هر بار كه مي آمد حداقل يك را مهمان ما بود. 💎آخرين بار هم از من طلبيد. با اينكه هميشه خداحافظي ميكرد، اما آن روز طور ديگري خداحافظي كرد و رفت ... 💥روایتگری شهدا ✅ @shahidabad313 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💚مردی پرفايده و كم هزينه❤️ 💕 ۱🍃 ✔️راوی:دوستان شهيد 👈بعضي از دوستان حتي برخي از بچه هاي را ميشناسيم كه خاصي دارند! ⚘@pmsh313 🍂كارهايي كه بايد انجام دهند با كندي پيش ميبرند. جان آدم را به لب ميرسانند تا يك انجام دهند. 🍂اگر كاري را به آنها واگذار كنيم، به انجام و يا اتمام آن نيستيم. دائم بايد بالای سرشان باشيم تا كار به خوبي شود. ⚘@pmsh313 🍂اين در برخي از نهادها و حتي برخي ديده ميشود. 🍂برخي افراد هم هستند كه وقتي بخواهند كاري انجام دهند، از همه ي عالم و آدم ميشوند. 🌷@shahidabad313 🍂همه ي امكانات و شرايط بايد براي آنها شود تا بلكه يك كوچكي پيدا كنند. ☀️ (علیه السلام) در بيان احوالات يكي از دوستانشان كه او را خود خطاب ميكردند فرمودند: او بود. ⚘@pmsh313 🌼اين عبارت از روحيات🌷 به حساب مي آمد. 🌷 به هرجا كه وارد ميشد بود. بود. به كسي نمي داد. تا متوجه ميشد كاري بر، وارد ميشد. ⚘@pmsh313 🌼بارها ديده بودم كه توي يا🕌، كارهايي را انجام ميداد كه كسي سراغ آن كارها نميرفت؛ كارهايي مثل و ظرفها و... 🌷@shahidabad313 🌿من بودم كه برخي دوستان مسجدي ما به دنبال و بودند و ميگفتند تا براي ما فراهم نشود ديگري نميرويم. ⚘@pmsh313 🌴آنها شخصيتهاي براي خودشان درست كرده بودند و ميگفتند خيلي از كارها در نيست! اما🌷 اينگونه نبود. براي خودش نميساخت. ⚘@pmsh313 💥او براي رهايي از بيكاري كارهاي زيادي انجام داد. مدتها با، كار انجام ميداد. در مشغول بود و... 💎ميگفت: در#بيكاري به حساب مي آيد. هزاران و و ... را در پي خود دارد. 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 💥روایتگری شهدا ✅ @shahidabad313 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊