eitaa logo
روایتگری شهدا
23هزار دنبال‌کننده
11.3هزار عکس
5.1هزار ویدیو
72 فایل
🔰 #مقام_معظم_رهبری: 🌷 #شهدا را برجسته کنید،سیمای #منوّر اینها را درست در مقابل چشم جوانها نگه دارید. 🛑لطفا برای نشر مطالب با #مدیر_کانال هماهنگ باشید.🛑 📥مدیر کانال(شاکری کرمانی،راوی موسسه روایت شهدا،قم) 📤 @majnon313
مشاهده در ایتا
دانلود
💔هديه شهيد صياد شيرازى به شير بچه ❤️‍🔥سپهبد شهید علی صیاد شیرازی فرمانده وقت نیروی زمینی ارتش، محسن (بسیجی شهید محمد محسن روزی طلب) را در جبهه دید. گفت: این پسر بچه را بفرستید عقب، اینجا خطرناک است! 💔گفتیم: به قد و قواره کوچکش نگاه نکنید، این یک شیر بچه است، بی ترس برای شناسایی مى رود در دل دشمن! صیاد وقتی نتیجه کار محسن را دید، گفت: درجه های من را بردارید روی دوش این پسر چهارده ساله بگذارید! ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✫⇠ ✫⇠ ✍نویسنده:آزاده میکاییل احمد زاده ⬅️انتشارات سازمان عقیدتی سیاسی ارتش 💥رفتارهاي غير انساني در اردوگاهها 🔸️روز اول يك سروان عراقي وارد آسايشگاه شد و ضمن معرفي خود، گفت:«شما از حالا اسيران جنگي ما هستيد و انتظار است با عراقي ها همكاري كنيد. وضعيت شما بهتر خواهد شد. لباس، غذا و امكانات ديگر داده خواهد شد و اگر كسي قصد آشوب يا فرار داشته باشد، كشته خواهد شد.» 🔹️در همان موقع نيز تعداد زيادي از نفربرها كه مجهز به تيربار و نورافكن بودند، اطراف اردوگاه مستقر شدند و تا لحظة آخر تبادل اسرا در همان محل براي مقابله با شورشهاي احتمالي و ممانعت از فرار اسرا باقي ماندند. آنها دستورات و مقررات داخل اردوگاه را به وسيلة عرب زبانان ايراني براي ما بازگو كردند و گفتند: «هر موقع در باز شد، بايد همه به صورت پنج نفر، پنج نفر، سرها پايين، دست روي سر و به صورت دو زانو نشسته قرار بگيريم.» 🔸️ارشدي از اسرا هم براي آسايشگاه انتخاب كردند و از هر آسايشگاه يك نفر عرب زبان به عنوان مترجم نيز انتخاب شد. قرار شده بود ساعت 00:10 به محوطه برويم و ساعت چهار بعد از ظهر با آمار كامل به آسايشگاه برگرديم. همواره گرفتن آمار حين خروج و ورود به آسايشگاهها وجود داشت. همه بايد در محوطه قدم مي زدند. 🔸️نشستن، صحبت كردن و راه رفتن دو نفري ممنوع بود و در صورت مشاهده، با كابل تنبيه مي شديم. آسايشگاهها هر روز تفتيش مي شد. همراه داشتن راديو، سيم، ميخ،چاقو و مدارك، عكس، خودكار، مداد، كاغذ و هر چيز ديگري ممنوع بود. همگي فقط لباسي براي پوشش داشتيم. 🔸️سلولهاي انفرادي به ابعاد حدود 60سانتيمتر با دري آهنين شبيه لانة سگ درست كرده بودند و هر كس اعتراض مي كرد و يا مقررات عراقي ها را نقض مي كرد، او را با كابل و باتوم مي زدند و داخل آن اتاقك مي كردند و گاه يادشان مي رفت اسيري در آن محل وجود دارد. گاه هشت ساعت تا يك روز يا بيشتر، فرد را در اين محل قرار مي دادند. 🔹️اين سلولها در وسط محوطة اردوگاه قرار داشت و به دليل گرماي مستقيم آفتاب، بسيار داغ و سوزنده و در زمستانها به دليل برودت هوا، بسيار سرد و كشنده بود. موقع آزاد شدن از سلول انفرادي، از درد پاها، دستها، گردن و بدن، افراد تا هفته ها توان حركت نداشتند. فرد هر چه در آنجا فرياد مي كشيد و گريه مي كرد، كسي نبود جوابش را بدهد. 🔸️در ابتدا تا دو روز به هيچ كس اجازة خروج از آسايشگاه را نمي دادند و گويا از يادها رفته بوديم. هر چه اعتراض مي كرديم، عراقي ها از پشت پنجره مي گفتند: «بعداً،بعداً» 🔸️آسايشگاه تبديل به دستشويي شده بود. هم زندگي مي كرديم و هم رفع حاجت. آنها كاري كرده بودند كه حيا و شرم از بين رفته بود. اسرا با همديگر انس گرفته بودند تا بتوانند در شرايط سخت و غير انساني زندانهاي مخوف عراق، دوام بياورند. همه دريافته بوديم كه در آن مكان بايد همديگر را تحمل كنيم و به درد هم برسيم... ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🥀🌷ـــــهدا ☑️ شهید حاج قاسم سلیمانے : خــــــــــداوندا ! تو را سپاس ڪه در زمانے اجازهٔ ظهور و وجود دادے ڪه امکان درڪ یڪے از برجسته‌ترین اولیائت‌را ڪه قرین و قریب معصومین است، عبد صالحٺ‌خمینے ڪبیر 🥀، را درڪ ڪنم و رڪاب او شوم. 🏴 ســـــالگرد ارتحال حضرٺ‌امام خمینے(ره) 💔 ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
🌹 مردانگیشان از آنجا شروع شد که از جگر گوشه‌هایشان دل کَندن و از کوچه‌ پس‌ کوچه‌های شهر و روستا راهی جبهه‌ها شدند... ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
🥀شهید احسان قاسمیه؛ دانشجوی ممتاز مهندسی برق دانشگاه تگزاس آمریکا ✍🏻در اسلام تماشاچی نداریم؛ همه مسلمانان باید به هر نحوی در صحنه نبرد بین حق و باطل شرکت کنند؛ وگرنه خود نیز باطلند. ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
ماجرای تصویر شهید رییسی که منتشر نشد! 🔹خاطره یکی از همراهان رییس‌جمهور شهید از تصویری که منتشر نشد: 🔹حاج آقا که برای یکی از ملاقات‌ها از محل اقامتش در الجزایر خارج شد یکی از بچه‌ها همونجا با موبایل یه عکس گرفته بود و میخواست منتشر کنه. هرکس میدید می‌گفت شبیه اون عکس معروف امام توی خیابون‌های نوفل لوشاتو هست برای همین، منتشر نکردیم گفتیم دروغ‌ها و تهمت‌های رسانه‌ای رو دوباره تکرار میکنن. روحش شاد. این همون عکسه ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
پُشت کردند به دنیا ! و همان‌جا شد آغازِ جهادشان ... ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آخرین حضور سردار حاج قاسم سلیمانی در مراسم رحلت امام خمینی، خرداد سال٩٨ ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💢هر کس در هر کجای عالم مظلوم باشد ما طرفدارش هستیم. 💠 چه شرم آور است سکوت در مقابل این فاجعه بزرگ تاریخ ⬅️چه ننگ است برای دولتهای که با در دست داشتن ابرقدرتهای جهان بنشینند و تماشاگر باشند که آمریکا ، یک عنصر فاسد بی ارزش را در مقابل آنان علم کند و با عده ای ناچیز عبادتگاه مقدس و آنان را از آنان غصب نموده و با کمال وقاحت در مقابل همه آنان قدرت نمائی کند. و چه شرم آور است در مقابل این . 🔸️صحیفه نور،جلد 16،صفحه 128 🔸️پیام امام خمینی(ره) به مناسبت قیام مردم فلسطین در سرزمین های اشغالی 🔹️مورخ:1361/01/25 ره 🇵🇸 ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
🌷 🌷 ..... 🌷بچه‌ها را جمع کردند توی میدان صبحگاه پادگان؛ قرار بود آیت الله موسوی اردبیلی برایمان سخنرانی کنند. لابلای صحبت‌هایشان گفتند: امام فرمودند، من به پاسدارها خیلی علاقه دارم، چرا که پاسدارها سربازان امام زمان (عج) هستند. کنار محمود ایستاده بودم و سخنرانی را گوش می‌دادم. وقتی آیت الله اردبیلی این حرف را گفتند، یک‌دفعه دیدم محمود.... 🌷دیدم محمود رنگش عوض شد؛ بی‌حال و ناراحت یک‌جا نشست مثل کسی که درد شدیدی داشته باشد. زیر لب می‌گفت: "لا اله الا الله" تا آخر سخنرانی همین اوضاع و احوال را داشت. تا آن موقع این‌جوری ندیده بودمش. از آن روز به بعد هر وقت کلاس می‌رفت، اول از همه کلام امام را می‌گفت، بعد درسش را شروع می‌کرد. می‌گفت: اگر شما کاری کنید که خلاف اسلام باشد، دیگه پاسدار نیستید، ما باید اون چیزی باشیم که امام می‌خواد. 🌹خاطره ای به یاد (ره) و فرمانده شهید سردار محمود کاوه منبع: پایگاه اطلاع‌رسانی و خبری جماران ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✫⇠ ✫⇠ ✍نویسنده:آزاده میکاییل احمد زاده ⬅️انتشارات سازمان عقیدتی سیاسی ارتش 🔹️با اعتراض اسرا به فرماندة اردوگاه، قرار شد يك سطل آب براي هر آسايشگاه و براي 16ساعتي كه در داخل بوديم، تهيه كنند. يك سطل زبالة بزرگ هم كه هنوز مقداري زباله داخل آن بود، پر از آب كرده، به آسايشگاه ما آوردند. هر گاه اسرا شلوغ مي كردند و يا اعتراضي داشتند، عراقي ها در آب مواد شوينده مي ريختند تا همه اسهال بگيرند و مريض شوند و يا جيرة آب را آنقدر كم مي كردند تا همواره درگير خودمان باشيم. 🔸️مشكل دستشويي را هم اين گونه حل كردند كه روزانه فقط يكبار و بعد از انتظاري سه ساعته در صف، مي توانستيم از دستشويي استفاده كنيم؛ چون در آسايشگاهها را مي بستند و كسي نمي توانست بيرون برود؛ به همين دليل و براي حل اين مشكل، هر شب براي هر 10نفر، يك حلب روغن پنج كيلويي براي رفع حاجت شبانه و در جلوِ چشمان هم تهيه كردند. 🔸️براي هر 10نفر هم كه گروه خوانده مي شدند، يك تشت آلومينيومي براي گرفتن و خوردن غذا اختصاص دادند.ساعت 00:10 ،00:14 و 00:16 از هر آسايشگاه، تعداد 16سيني بزرگ براي آوردن غذا از بيرون حاضر مي شدند و ما نوبتي ظرف دستشويي را تخليه و با تشتها غذا مي گرفتيم. 🔹️براي هر 10نفر در هر وعده، يك ملاقة يك و نيم ليتري عدس مي دادند. ظهرها نيز نيم بيل برنج و نيم ملاقة كوچك آب كلم يا بادمجان سياه به عنوان خورشت مي دادند و شام عبارت بود از 10 تكة كوچك گوشت و نيم ملاقه آب همان گوشت كه داخل آن هيچ چيز ديگري نمي ريختند. 🔹️اين گوشتها كه تاريخ توليد آن روي جعبه هايشان نوشته شده بود، به سالهاي حدود 1965 ميلادي برمي گشت و سالها در يخچال نگهداري شده بود. بعد از حدود شش ماه، در وعدة صبحانه به ما چاي هم مي دادند كه يك ليوان براي پنج نفر بود و ما هم به نوبت هر پنج روز يك ليوان مي خورديم. 🔸️روزهاي اول يك عدد نان شبيه نان ساندويچي كوچك به ما مي دادند كه شبها به وسيلة چهار نفر و با پتو از پشت كاميون تخليه و در آسايشگاه پخش مي شد. مقدار سهمية نان بعدها به يك و نيم عدد افزايش يافت.لازم به يادآوري است كه ما اسراي مفقودالاثر بوديم و دولت عراق از سال 1365 ،آمار اسرا را در اختيار صليب سرخ جهاني قرار نداده بود. 🔸️آنان اين كار را براي تضعيف روحية ايراني ها و فشار بر دولت ايران انجام مي دادند و صليب سرخ فقط به اسراي قبل از 1365 دسترسي داشت كه تا حدودي به وضعيت آنها رسيدگي مي شد. آنان امكان نامه نگاري داشتند و به وضعيت بهداشتي و رفاهي آنان رسيدگي مي شد؛ حتي به شكايت اسرا نيز رسيدگي مي شد. 🔹️نگهبانان آن اردوگاهها نمي توانستند مانند نگهبانان ما آزادي عمل داشته باشند و بي دليل اسرا را آزار و اذيت كنند. امكانات صوتي و تصويري و نوشت افزار و كلاسهاي آموزشي مانند زبان و غيره براي اسراي ثبت نام شده فراهم بود و به طور نسبي وضعيت زيستي آنان از ما بهتر بود. عراقي ها از وضعيت ما سوء استفاده مي كردند و هر چه مي خواستند مي كردند و اگر كسي هم كشته مي شد، عراقي ها چندان اهميت نمي دادند. 🔹️در اواخر دوران اسارت به ما لباسهاي زرد رنگي كه با حرف لاتين بزرگ [w.o.p [بر آنها نقش بسته بود ـ براي مشخص شدن زندانيان جنگي ـ دادند. در عراق يك گورستان براي اسراي ايراني در نظر گرفته بودند و آنهايي را كه در اثر كتك، شكنجه، بيماري و سوء تغذيه به شهادت مي رسيدند، غريبانه در آن محل به خاك مي سپردند و مشخصات و محل دفنشان براي ما نامعلوم مي ماند... ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷"بسم رب شهدا و صدیقین"🌷 سَلٰامْ بر آنانی که اَوَلْ از ســیم خاردار نَـفْسـْ گُذَشْتَنْـ و بَـعْد از سیم خار دار دشْمَنــــْ🥀 ... ✋💔 یه سلام از راه دور به حضرت عشق...❤️ به نیابت از شهید اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْنِ وَعَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَعَلی اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَعَلی اَصْحابِ الْحُسَیْن 📿 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
رابطه عاشقانه ای با خدا داشت . یک بار به من گفت: خدا خدا خدا همه چیز دست خداست. __ تمام مشکلات به خاطر دوری از ما باید مطیع محض باشیم. او از سود و زیان ما خبر دارد هر چه گفته باید قبول کنیم خیر وصلاح ما همین است.‼️ ⚡️آیه ۳۷سوره زمر رو می خوند أَلَیْسَ الله بِکَافٍ عَبْدَهُ. می گفت: خیلی قشنگ خدا داره با ما حرف می زنه آدم می خواد از خوشحالی فریاد بزنه. ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📣 لحظاتی از برخی دیدارها و گفت‌وگوهای شهید رئیسی با رهبر انقلاب ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
دقیقاً یادم هست همان جا صورتش را گذاشت روی خاک های نرم و رملی کوشک. منتظر بودم نتیجه بحث را بدانم. لحظه ها همین طور پشت سر هم می گذشت. دلم حسابی شور افتاده بود. او همین طور ساکت بود و چیزی نمی گفت، پرسیدم: پس چه کار کنیم آقای برونسی؟ حتی تکانی به خودش نداد. عصبی گفتم: حاج آقا همه منتظر هستن، بگو می خوای چه کار کنی؟! بالاخره عبدالحسین به حرف آمدگفت: هر چی که می گم دقیقاً همون کار رو بکن؛ خودت می ری سر ستون، یعنی نفر اول به سمت راستش اشاره کرد و ادامه داد: سر ستون که رسیدی، اون جا درست بر می گردی سمت راستت، بیست و پنج قدم می شماری مکث کرد. با تأکید گفت: دقیق بشماری ها.... ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
🌷 🌷 !!!! 🌷....هفتم مهر عراقی‌ها آمدند سمت پادگان دژ. ابتدا نتوانستیم جلوشان را بگیریم. خانه‌‎های سازمانی ما کنار پادگان بود و افتاده بود دست عراقی‌ها. از دور می‌دیدیم که می‌روند داخل خانه‌ها. هر ساختمان پنج طبقه بود و هر آپارتمان حدود صدوچهل متر می‌شد. مثل لشکر مورچه‌ها صف کشیده بودند و همه وسایل خانه‌ها را بیرون می‌آوردند. هر چیزی هم که زورشان نمی‌رسید، از بالکن‌ها پرت می‌کردند پایین. 🌷از دور می‌دیدیم که تلویزیون و چرخ خیاطی و پلوپز روی سرشان گذاشته‌اند و خوشحال می‌برند سمت تانک‌هاشان. طاقت نیاوردم. توپ را تنظیم کردم و زدم. خورد توی صف‌شان. چند تا گلوله که زدیم، دست از دزدی برداشتند. بعد از چند ساعت تانک‌های لشکر زرهی اهواز رسیدند. دوتایشان را پشت صابون‌سازی، توی نخلستان زده بودند. اما همان‌ها که آمدند، همراه با توپ‌های خودمان، توانستیم عراقی‌ها را به عقب برانیم. 🌷عراقی‌ها که رفتند، رفتیم سراغ خانه‌ها. بی‌انصاف‌ها تا توانسته بودند، برده بودند. یا خراب کرده بودند. وسط فرش دوازده متری دست‌باف کاشان مدفوع کرده بودند. دیگر نمی‌شد فرش را کاری کرد. از بالکن انداختیمش پایین و آتشش زدیم. هنوز فرش داشت می‌سوخت که یکی دوان‌دوان آمد. داد می‌زد و کمک می‌خواست. عراقی‌ها یکی از سربازهای پادگان را اسیر گرفته بودند. 🌷با سیم تلفن صحرایی، دست‌ها و پاهایش را بسته بودند و از طبقه پنجم، از پا آویزانش کرده بودند. می‌خواستند از یک سرباز عادی، اطلاعات بگیرند. بعد از حمله ما رفته بودند و سرباز آویزان مانده بود. هنوز زنده بود. هر جور بود آوردیمش پایین. سیم تلفن، پایش را بریده و به استخوانش رسیده بود. آنقدر آویزان مانده بود که نای حرف زدن نداشت. همه خون تنش در سرش جمع شده بود.... : رزمنده دلاور عبدالله صالحی ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
| شهید سیدمرتضی آوینی | قرنهاست زمین انتظار مردانی اینچنین را میکِشد تا بیایند و کربلای ایران را عاشقانه بسازند و زمینه ساز ظهور باشند آن مردان آمدند و رفتند فقط من و تو ماندیم و از جریان چیزی نفهمیدیم! ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا