eitaa logo
شهید غیرت حمیدرضا الداغی
329 دنبال‌کننده
523 عکس
166 ویدیو
2 فایل
ارتباط با ادمین کانال @jafarinasab
مشاهده در ایتا
دانلود
🔺غیرت زنده است... بازتاب خبر شهادت شهید حمیدرضا الداغی در روزنامه ها ➡️ @shahidaldaghy
سلام خانم نمیدونید کدوم ماشین میره امامزاده شعیب _نه عزیز ولی من خونمون همونجاست میخام اسنپ بگیرم _شما خونتون کجاست ؟ _من اهل اینجا نیستم _🧐از کجایین ؟ -از تهران ......برا تشییع شهید اومدم 😍 خوش به سعادتت شهید که از تهران اومدند برا مراسمت چیکار کردی تو طول زندگیت که خدا اینجوری خریدت😭😭 ➡️ @shahidaldaghy
چند روزه که مریضی افتاده به جان دخترم. تب شدید و بی حالی. پیام‌های کانال شهید الداغی را بالا و پایین می‌کنم. تیتر 《تشییع شهید》 باعث می‌شود انگشتم روی صفحه‌ی گوشی ثابت بماند. متن را کامل می‌خوانم. سه شنبه ساعت ۹ صبح. دعا دعا می‌کنم تا آن روز حال دخترم بهتر شود تا بتوانم بروم. از روزی که فیلمش را در مجازی دیدم غم سنگینی به دلم نشسته که می‌دانستم فقط با رفتن به مراسم‌ش سبک می‌شوم. چشم بهم زدنی روز موعد رسید. بالای سر دخترم نشسته بودم و پاشویه‌اش می‌کردم. جسمم از مراسم جا ماند ولی گفتم کمی با دیدن عکس و فیلم‌های مراسم روحم را جلا دهم. به اولین کلیپ دل سپردم و اشک‌هایم بی اختیار می‌آمد. دلم آرام نگرفت که هیچ، بیشتر هوایی شد. میان اشک و گریه‌ها به شهید گفتم: 《من دلم اون‌جاس. خودت یه کاریش کن.》 هنوز اشک‌های روی صورتم خشک نشده بود که دخترم چشم‌هایش را باز کرد و خندید. بعد چند روز مریضی سخت، خندید. خواست که بغلش کنم. توی بغلم‌که آمد قند در دلم سابیدند. داغی‌ای حس نکردم؛ تبش قطع شده بود. حسابی سرزنده شدم. زیر گاز را خاموش کردم و کلید در خانه را توی کیفم گذاشتم و با دخترم خندان راهی مراسم شدم. آخر مراسم بود اما بالاخره دلم گرم و سبک شد. ➡️ @shahidaldaghy
سر جلسه ی امتحان ساعت را چک میکنم عقربه ها تند تند می‌گذرند بیشتر از اینکه نگران وقت باقی مانده باشم نگران نرسیدن به تشییع جنازه ام مامان بچه ها را با خودش برده است خودم را به انها می‌رسانم سایه بان کالسکه در خانه جا مانده هنوز چند قدمی نرفته ام که علی خوابش می‌برد آفتاب روی صورتش افتاده لپ هایش قرمز شده خانمی از کنارم رد می‌شود و می‌گوید _من کنارت میام سایه شه بچه گرما زده نشه کمی که باهم می‌رویم جمعیت جدایش می‌کنند خانم دیگری کنارم می‌گوید _برو تو پیاده رو سایه اش بهتره راهم را کج میکنم به سمت پیاده رو آنقدر شلاوغ است که نمی‌شود رفت خانم دیگری کنارم می‌آید و میگوید _ی بال چادرتو بکش روش تا میخواهم چادرم را رویش بکشم پلیسی رد می‌شود و می‌گوید _زیر چادر بیشتر گرمش میشه مشکیه ی پارچه بنداز روش خانم دیگری می‌گوید پارچه نداری؟ ی لباس بده درستش کنیم و با یکی از بلوزهای خودش برایش سایه بان کوچکی درست میکنیم صدای مداح می آید.. یا اباعبدالله به شیرخواره ات رحم نکردند آقاجان اینجا همگی غریبه اند اما نمی‌گذارند کودک شیرخواره ام گرمش شود با یوم کیومک یااباعبدالله ➡️ https://ble.ir/shahidaldaghy
🔺تشییع باشکوه پیکر شهید حمیدرضا الداغی در سبزوار عکاس: کوثر دولت آبادی ➡️ @shahidaldaghy
*شهید غیرت* فتنه گاهی در خیابان است،رسوا می کند گاه آب زیر کاه است و چه بلوا می کند فتنه گر خوار است و بی مقدار، ننگ زندگیست طوق ذلت روی گردن ، باعث شرمندگیست کوه غیرت بود« الداغی »چه غوغا کرده است با نگاهش عشق را صد بار معنا کرده است دست خالی چون دفاع از حرمت ناموس کرد قطره به رودی رسید و میل اقیانوس کرد با مسمّا است نامت جاودانی ای« حمید » در ره احیای غیرت عاقبت گشتی شهید احمدرضا لاهوتی راد ➡️ @shahidaldaghy