43.33M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#ارسالی_از_کابران🌺
بࢪادرم بدون:
چہ بارے روۍ شونت
باید بمونیو عَلَمِ ؏شق بردارے
امونت من با جوݩ و دل بردارے
........
تو جات تو سنگرِ علم، حیا و غــــیࢪت
تو بچہ شیعہاے سلاحِ تو بـصیـࢪتِ
برادࢪِ شہیدم شہیدغـیرت♡
#شهید_علی_خلیلی ♥️
#استورے
『@shahidegheirat』
❮شـھیـد علـے خلیلی❯
#ارسالی_از_کابران🌺 بࢪادرم بدون: چہ بارے روۍ شونت باید بمونیو عَلَمِ ؏شق بردارے امونت من با جوݩ و دل
داداشعلے نمیذاریم سلاحت بر زمین بمونہ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
رای من فایده نداره!!!
من اعتراض دارم!!
هیچ فرقی نمیکنه...!
حرفاۍبرخیهادراینروزهاۍحساسومہم⇧⇧
#ما_منتظر_انتخاباتیم
#مشارکت_حداڪثرے
#انتخاب_درست_کار_درست
『@shahidegheirat🌹』
❮شـھیـد علـے خلیلی❯
📖| قرار شبانہ #ناے_سوختہ 📚 #قسمت_دوازدهم #فصل_اول:شهادت🌹 از تیرماه سال ۹۰ قلب مادر بارها لرزید💔. چ
🌱بِسـمِ الربِّــ الشُہدا🌱
#ناے_سوختہ📕
#قسمت_سیزدهم
#فصل_دوم : نقاهت دوم🌱
مادر با سینی چای☕️ وارد اتاق🚪 شد و با شنیدن صدای خفیف و گرفته #علی سکوت کرد.
«وَلا تَحسَبِّنَ الَّذینَ قُتِلوا فی سَبیلِ اللّه اَمواتاً بَل اَحیاءٌ عِندَ رَبِّهِم یُرزَقونَ.»
قرآن را بست و روی میز گذاشت،
با پشت انگشت سبابه☝️🏻 آرام و یواشکی طوری که مادر متوجه خیسی💧 چشمهایش نشود، آنها را پاک کرد و در حالی که به بهانه پاک کردن شیشه عینک👓 نگاهش را از مادر میدزدید. حرف اربعین را پیش کشید.
–به به! عجب چای خوشرنگی، عروست باید ازت یاد بگیره ها.😉😁
مادر زیر چشمی😒 نگاه تندی به علی کرد و با نیشخندی😏 که چاشنی نگاهش کرد انگار همه حرفهایش را زد. آخر با هم طی کرده بودند، قرار بود یکی دو سال دیگر خواستگاری رفتن شروع بشود،🤩
اما بگذریم از زدن حرفش هم دل مادر غنج میرفت، گاهی که از کنار دانشکده پزشکی💉 رد می شدند مادر را نگاه میکرد👀 و چشمک می زد😉 و با اشاره می گفت:
–حاج خانوم! دختر خوب نمی خوای!!؟🙃
مادر به او رو نشان نمی داد اما دلش ضعف می رفت.😍
–بیا بریم خجالت بکش!😒
و به خنده #علی و نگاه موزیانه او که از روی شیطنت بود، چشم غرهای هم میرفت.
از ماجرای شب نیمه شعبان ۱۳۹۰ دو سال و نیم گذشته بود
#علی خیلی ضعیف شده بود و مادر نگران از وضع سخت او،😞
کم کم همه چیز داشت رنگ و بوی نگران کننده ای می گرفت اما پسر همچنان لبخند روی لبش بود،🙂
در حالی که جمع کردن گوشه لبش به همراه ریز کردن چشم ها حکایت از درد داشت،😣دردی که امانش را بریده بود.
چشمهای مادر از شدت خستگی بی رمق شده بود، آخر از ساعت ۶ صبح تا ۱۲ شب هر یک ربع یکبار، با یک حساب سرانگشتی می شود: .... او اَه!! یک عالمه.☹️😓
خدا وکیلی به این راحتیها نبود یک لوله شاید به سختی بتوان باور کرد، نیم متر، بله!! نیم متر توی شکم #علی بود که
باید با یک سرنگ پت و پهن غذا را توی آن می ریخت، اصطلاحا نمیگویند «گاواژ»، حتی یک دانه برنج🍚 هم نمیتوانست از راه دهان بخورد😔
اگر می خورد کارش تمام بود؛
امان از وقتی که اسید معده لوله را میخورد و مادر باید لوله را بیرون می کشید!! تمیز می شود و دوباره جا میگذاشت؛ خیلی سخت بود انگار جگرش را ریشریش میکردند؛💔
در این دو ماه آبخوش خوردن هم برای لب،های تشنه #علی تبدیل به آرزوی بزرگ شده بود و البته تا حدی دست نیافتنی.😭💔
#اِدامـہ_دارَد...🎈
....•🌸°∞°❀🌸❀°∞°🌸•....
@shahidegheirat
....•🌸°∞°❀🌸❀°∞°🌸•....
❮شـھیـد علـے خلیلی❯
#پیشنهاد_استورے بہ عـــشق نایب امامزماݩ رای میدهم✌️🏻 عجبحلواۍقندےطُ...|🤤 #مشارکت_حداکثری #ما
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#پیشنہاد_استورے
به عشق سردارمون #حاج_قاسم
رای میدهم✌️🏻
#ما_منتظر_انتخاباتیم
#مشارکت_حداکثری
#انتخابات
┄┅•|•⊰❁〇⃟🧡❁⊱•|┅┄
@shahidegheirat
┄┅•|•⊰❁〇⃟🌿❁⊱•|┅┄
❮شـھیـد علـے خلیلی❯
#پیشنہاد_استورے به عشق سردارمون #حاج_قاسم رای میدهم✌️🏻 #ما_منتظر_انتخاباتیم #مشارکت_حداکثری #ا
رفقا انشاءالله هرروز یڪی از این استوری ها داخل ڪانال قرار میدیم :))
📸| #پروفایل_دلبرانہ
انتقام ۱۳دی را
۲۸خرداد میگیریم✌️🏽
انتخابِ ما
انتقــامِ ما✊🏼
#ما_منتظر_انتخاباتیم
#مشارکت_حداڪثرے
『@shahidegheirat✨』
#نجوا_با_شهدا💞
✨
دلی که پیش تو ره یافت باز پس نرود
هوا گرفته عشق از پی هوس نرود
هوشنگ ابتهاج
°|• #شهید_غیرت ـღ شهید علی خلیلی •|°
╭─❀••❈✿♡✿❈••❀─╮
@shahidegheirat
╰─❀••❈✿♡✿❈••❀─╯
5.42M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
• • •〖 ✿ ฺ💖 ฺ✿ 〗• • •
بہ نظرتون صفحہ سوم شناسنامہ چہشخصیتی انقد پرھ؟!
⁉️
#مشارکت_حداکثری
#حاج_قاسم | #انتخابات
🌱 j๑ïท••↷
『@shahidegheirat🌹』