eitaa logo
[ شـھیـد عـلـی خلیلی ]
1.1هزار دنبال‌کننده
6.8هزار عکس
1.3هزار ویدیو
45 فایل
┄┅❁﷽❁┅┄ کانال رسمی شهید غــیرت علی خلیلی ولادت:۱۳۷۱/۸/۹ شهادت:۱۳۹۳/۱/۳ مزار شهید: بهشت زهرا‹س›،قطعه۲۴|ردیف۶۶|شماره۳۳| "تحت نظارت خانواده معظّم شهید" خـادمین کانال: @martyr_gheirat @ShahidAliKhalili71 کانال‌وقفِ‌مادرمان‌حضرت‌‌فاطمه‌زهـراست♥️"
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹📘🌹📗🌹📙 ♥️ 📚📖 🌱فرش های ساییده🌱 مقداری زیلو در خانه مقام معظم رهبری بود. آن‌ها را جمع کردیم و فروختیم و یک مقدار هم پول از مال شخصی خودم روی آن‌ها گذاشتم؛ به جای آن زیلوها، برای منزل آقا فرشی تهیه کنیم. وقتی زیلوها را عوض کردیم و فرش‌ها را پهن نمودیم، آقا تشریف آوردند و فرمودند: این‌ها دیگر چیست؟ گفتم: زیلوها را عوض کردیم. فرمودند: اشتباه کردید که عوض نمودید! بروید همان زیلوها را بیاورید! اصرار را بی‌فایده دیدم و باهزار مکافات، رفتم زیلوها را پیدا کردم و توی خانه انداختم؛ زیلوهایی که واقعا وقتی به آن‌ها نگاه می‌کردی، می‌دیدی که نخشان درآمده و ساییده شده‌اند. سردار سرتیپ پاسدار شوشتری✍️ 💞ادامه دارد... ┄┅═══✼♥️✨♥️✨ @shahidegheirat ♥️✨♥️✨✼═══┅┄
[ شـھیـد عـلـی خلیلی ]
#ناے_سوختہ📚 #قسمت_چہل‌وچہارم #فصل_پنجم : ضربت خوردن🔪💥 اپراتور بیمارستان عرفان🏨 را به رگبار اصرار و
☕️| هرشب یڪ فنجان ࢪمان 📕 : ضربت خوردن🔪💥 –وایسا آقاجان!! صبر کن.✋🏻 +هماهنگ شده برادر! سوارش کنین. –هماهنگ چی شده!؟ من نمی‌برم!😠 صدای بگو مگوها هر لحظه بالاتر می‌گرفت، حاجی دلش می‌خواست سرش را بکوبد به دیوار.😡 یعنی چه!!؟ نمی‌توانست دلیل این رفتارها یا شاید بی‌رحمی‌ها را بفهمد.💥 +آخه برادر من!! آدم یه جوجه گنجشکم🐣 زخمی ببینه نمی‌تونه بی‌تفاوت بگذره، یه آدمه! می‌فهمی!؟ آدم! داره می‌میره.😠 کلام او در بین داد و فریادها و ادامه بگو مگوها دیگر شنیده نمی‌شد.😞 –عزیز من! ایشون باید وضعیتش ثابت بمونه تا به اتاق عمل برسه و جراحی بشه، این کار راحتی نیست.❗️ +خوب ماهم زنگ نزدیم آژانس بیاد!😒 آمبولانس خواستیم برای همین وضعیت خاص! می‌فهمی!!؟😡 آنقدر از خون رفته بود که شش هفت تا کیسه خون به او زدند،💉 اوضاع وخیمی داشت.🥀 ماندنش را هیچکس تضمین نمی‌کرد.😔 بالاخره با کلی تعهد و امضا و قول و قرار به بیمارستان و اتاق عمل رسید.🏨 رفقایش هم هر کاری می‌توانستند انجام دادند؛ همه آن روز روزه گرفتند.🌠 نماز دست‌جمعی آنها هم آن هم پشت ساختمان بیمارستان🏨 —لحظه‌ای که در اتاق عمل بود— حال و هوای خاصی داشت.😍💫 پشت در اتاق عمل کسی جرات نمی‌کرد با مادرش حرف بزند،🤫 هرکس سمت او می‌رفت او را پس می‌زد، حال بدی داشت.😭 حاجی اصلاً صلاح نمی‌دید با آن بحثی که قبلاً با مادر داشته و او را از اتاق بیرون کرده بود، دور و برش آفتابی شود! هرچند که همان لحظه نیتش خیر بود و صلاح حال مادر. اما همه می‌دانند حال ما‌در در این اوضاع و احوال طوری نیست که به فکر سلامتی و صلاح خودش باشد. به هر حال حاج آقا رفت بیرون و قرار شد دو تا از دوستان بمانند تا مادر کمتر اذیت بشود.🌸☔️ ...🎈 ╭━═━⊰🦋***🌷***🦋⊱━═━╮ 📚* @shahidegheirat *📚 ╰━═━⊰🦋***🌷***🦋⊱━═━╯