رزمایش هـمـدلانہ
در طرح شـڪرانہ سلامتـے
🌷میخواهیم با همت شما عزیزان آغازگر مرحله دهم باشیمꔷ͜ꔷ
°•" پس همه همدل و همراه یا علی"•°
💳شماره حساب جهت مشارکت مالی↯⇩
🔸۶۰۶۳۷۳۱۰۹۶۲۹۱۵۸۹
مبلغ واریزی خیلی اهمیت نداره؛ مہم اون نیت و مشارکتہ ک برڪت پیدا میکنہ:))
『شہیدِغـــــیࢪت』
#تلنگـــــــر_و_تفکـــــــر
تـو گنـآه نڪن؛
ببین خدا چجورۍ حـٰالتـو جا میارھ!'
زندگیتو پر از وجودِ خودش میکنہ(:
- عصبے شدی؟!
+نفس بکش بگو: (بیخیال،چیزیبگم ؛
امام زمان ناراحت میشھ؛✋🏼
- دلخورٺ کردن؟
+بگو؛ خدا میبخشہ منم میبخشم🌿.
پس ولش کن!!
- تهمت زدن؟'
+آروم باش و توضیح بدھ وَ
بگو^^! بہ ائمہ [علیھالسلآم] هم خیلی تھمتـٰا زدن
- کلیپ و عکس نآمربوط خواستی ببینی؟!
بزن بیرون از صفحه بگو📲 مولآ مھمتـرھ!
- نامحرم نزدیکت بود؟!🚶🏻♂
+بگو مھدیِ فاطمھ🌹خیلےخوشگلترھ🖐🏻
بیخیال بقیھ ... !
🌺 زندگے قشنگتـر میشھ نھ؟
#نجوا_با_شهدا
دردبیدرمانشنیدی؟
حالمنیعنیهمین...
بیتوبودندرددارد؛
میزندمنرازمین... :)
﴿❀#شہید_غیرت♡شہیدعلـےخلیلے➺﴾
╭─❀••❈✿♡✿❈••❀─╮
@shahidegheirat
╰─❀••❈✿♡✿❈••❀─╯
❮شـھیـد علـے خلیلی❯
☕️| هرشب یڪ فنجان رمان📖🤤 #ناے_سوختہ #قسمت_پنجاهوششم #فصل_ششم :جوانی🧔🏻📿 –#علی! #علی! #علی سرش را
🌙| قـرار شبانھ
#ناے_سوختہ
#قسمت_پنجاهوهفتم
#فصل_ششم :جوانی🧔🏻📿
–آآآ....ی!!😩
صدای فریاد یکی از بچهها همه را متوقف کرد.❕ سرهایشان به طرف او برگشت، بدجور زمین خورده بود. به این راحتیها نمیتوانست راه بیفتد، همه برگشتند زیر بغلهایش را گرفتند.☔️
هنوز نصف و نیمه بلندش کرده بودند که یکدفعه همگی خشکشان زد، بیچاره بین زمین و آسمان گیر کرده بود.🍁
–بابا ولم کنید، کمک نخواستم! #علی جون بیخیال، خودم پا میشم.
رد نگاهشونو را گرفت.👀
–یا ابوالفضل(ع)!😍
هیچ کس نمیتوانست باور کند.🤯 سنگی که پایش به آن گرفت و نقش زمین شد، همان سنگ گمشدهی آنها بود.💫
درشت و خوش خط نوشته بود:
«شهید ارشی.»🌹
#علی خلیلی عاشق شهادت بود، نه در سالهای آخر عمر که از همان نوجوانی. از همان روزی که با پدر جمکران رفت و در عریضهاش شهادت را طلب کرد. «نوجوان بود. کامیون داشتم🚛 و مدام اصرار میکرد منو با خودت ببر.🙏🏻
یه دفعه بار کاشان داشتم، #علی رو با خودم بردم، برگشتنی بعد ناهار گفت: بابا! بریم جمکران.😌
رفتیم. زیارت کردیم و #علی عریضهای نوشت و منم نوشتم.📝
وقتی راه افتادیم، گفتم: #علی! چی نوشتی!؟🤔
گفت: نوشتم یا امام زمان(عج) شهادت را نصیبم کن!🌻
این هدیهای بود از #امام_زمان(عج) به #علی در شب نیمه شعبان، دعای #علی مستجاب شد و شهادت نصیبش.🌿»
#اِدامـہ_دارَد...🎈
╭━═━⊰🦋***🌷***🦋⊱━═━╮
📚* @shahidegheirat*📚
╰━═━⊰🦋***🌷***🦋⊱━═━╯
دستِ من و تو نیست
اگر عاشقش شدیم؛
#خیلیحسینزحمتماراکشیدهاست!💔
آرامش دستانت را آرزو دارم🥺♥️...
ای نڪتہ مشترڪ وصایاۍ شہدا🌱!'
#پروفایل_دلبرانہ
『شہیدِغـــــیࢪت』
#نجوا_با_شهدا💞
گاهی مرا نگاه کنی
"رد شوی" بس است
آنان که بیکَسند
به یک "در زدن" خوشند.
﴿❀#شہید_غیرت♡شہیدعلـےخلیلے➺﴾
╭─❀••❈✿♡✿❈••❀─╮
@shahidegheirat
╰─❀••❈✿♡✿❈••❀─╯
💌| #پیام_معنوی
-بہ قول استاد پناهیان↯
"حداقلی نباشید؛
حداکثری باشید"
آرزو و هدف هاۍ بزرگ دنبال کنید
از خدا ڪم و چیزاۍ کوچیک نخواین
از خزینہۍ خدا کہ کم نمیشہ:))
『شہیدِغـــــیࢪت』
❮شـھیـد علـے خلیلی❯
💌| #پیام_معنوی -بہ قول استاد پناهیان↯ "حداقلی نباشید؛ حداکثری باشید" آرزو و هدف هاۍ بزرگ دنبال کنی
آخدا میدونم لایق شہادت نیستم
و با شہدا فرسنگها فاصلہ دارم
اما هیچ جا نگفتن آرزو گناهہ💔
و ڪرمِ تو خیلی بزرگتر از گناهاۍ منہ..🌱!'
❮شـھیـد علـے خلیلی❯
🌙| قـرار شبانھ #ناے_سوختہ #قسمت_پنجاهوهفتم #فصل_ششم :جوانی🧔🏻📿 –آآآ....ی!!😩 صدای فریاد یکی از بچه
🌙| قـرار شبانہ
#ناے_سوختہ
#قسمت_پنجاهوهشتم
#فصل_ششم :جوانی🧔🏻📿
اصلاً به رفتن به غیر از شهادت فکر نمیکرد.🚫🌹
جمله معروف شهید شهرستانی که توی پایگاه شان زده بودند همیشه در ذهنش بود:
«شهادت یک انتخاب است نه یک اتفاق.»🌟
به قول حاج آقا، شهید شهرستانی یک امامزاده بود.🕌 بچهها خیلی از حاجت میگرفتند. خوب البته همه شهدا پیش خدا آبرو دارند، این شهید شهرستانی هم برای خودش کسی بود.🌠
هفتاد و پنج تومان کار بچه ها را راه مینداخت. ایدهی حاجآقا بود، اینکه زندگینامه شهدای مدرسه دانشمند را جمعآوری کنند.📋
#علی خلیلی و یک عده بچه ها هم افتادن دنبال قضیه.🌀
بر سر مزار شهید شهرستانی بودند که بحث پیگیری این کار بود. آنقدر وقتی نگذشته بود که یکی پیدا شد🔅 و با چشمان پر از اشک😭 یک تراول ۱۰۰ تومانی💶 کف دست یکی از آنها گذاشت که من میخواهم برای شهدا کاری کرده باشم.😍
آنقدر شرمنده شده بودند که همه دوباره سر خاک شهید برگشتند.🚶🏻♂🍃
#علی میدانست شهید شدن به این سادگی ها نیست،🏅 برای همین خیلی حساس بود خیلی چیزها از جمله لقمه.✔️
«خیلی وقتا با هم به نماز جمعه میرفتیم. یه بار بعد از نماز یکی از بچهها پیشنهاد داد بریم فلان حسینیه جلسه تشکیل شده....🙇🏻♂ نشستیم.
برای ما پذیرایی آوردن -میوه و غذا و شیرینی-🍱 ما همه خوردیم😋،
و با اینکه خیلی گرسنه بود، نخورد.😲
گفت: نمیدونم از کجا آمده؟ که پولی خرجش شده!؟ لقمه اثر میزاره!!»
+نخورید!! نخورید!!
–عه! #علی آقا این شاخهها که از باغ اومده بودند بیرون، اشکال شرعی نداره.😕
+بله! اومدن بیرون ولی شما این همه را که از درخت که میتونید بخورید!؟🤨
–خب گرفتیم دستمون داریم میخوریم.😌
+اشکالش همینه دیگه💥، نباید که با خودتون بیارین⛔️، در حد رفع هوس باید بخورین.😇
دستهایشان شل شد. نه میشد آنهمه غوره را دور ریخت نه...😣
+خب مجبورید همشو بخورین!😎
–آخه #علی آقا!! فشارمون میفته.😓
و #علی شروع به تکان دادن سرش در حالی که ابروها و چشمانش را بالا انداخته و دو تا دستهایش را بالا آورده بود🙌🏼 و همه اینها یعنی بچهها چارهای جز خوردن همهی آن را غورهها نداشتند!!
همهی اینها برای این بود که #علی تنها به خودش فکر میکرد و سرنوشت هم برای او مهم بود، دوست داشت حساب و کتاب همه پاک باشد.⛅️📃
کار مردان خدا همین است. همان شهدا، آنان که با رفتنشان هم انگشت اشاره میشوند به سوی خدا.🕊✨
#اِدامـہ_دارَد...🎈
╭━═━⊰🦋***🌷***🦋⊱━═━╮
📚* @shahidegheirat *📚
╰━═━⊰🦋***🌷***🦋⊱━═━╯