امام خامنهای :
#شهدا کسانی هستند که از دیگران #شجاعت و دلیری بیشتری نشان دادند ؛ سینه را سپر کردند ، از خطر #نهراسیدند
و به #شهادت رسیدند ...
#اللهم_الرزقناتوفیق_الشهادة_فی_سبیلک
#یادشهدا_باصلوات
#اللهم_صل_علي_محمدﷺو_آل_محمدﷺو_عجل_فرجهم
☘https://t.me/shahidalishahsanaei
#برگی_ازخاطرات_علی
#شجاعت قسمت اول
راوی:حاج علی شانظری از یادگاران و آزادگان هشت سال دفاع مقدس
"علی علاقه ای به اینکه عقب بمونه نداشت. فرمانده با بیسیم به طور مستقیم باهاش در تماس بود.با من رفاقت عمیقی داشت و به قول اصفهانی ها اَیاق بود.گفت حاجی اگه سردار سراغ من رو از شما گرفت بگید اینجا کار تخریب داریم. میخواست خط جلو با ما بمونه.علی حال و هوای عجیبی داشت، نه اینکه بگویم، در او میدیدم.
چند روزی که در سوریه بود داعشی های زیادی رو به درک واصل کرد.
در جاده خلصه داعشی ها با تانکی توپ انداختند. علی و جواد محمدی و چندتا از بچه ها، ده سیزده نفر شدند و داعشی ها رو خلاص کردند، تانک منفجر شد و به شهادت یحیی براتی و سجاد مرادی ختم شد. من اونجا شجاعتی در علی دیدم که باعث غبطه ام شد. جایی که ما ادعای هشت سال دفاع مقدس داشتیم، شجاعت علی رو نداشتیم ولی مکمل هم می شدیم.
علی چنان مشتاق شهادت بود و ارتباط ملکوتی برقرار کرده بود که اندکی ترس نداشت چون پابند دنیا نبود. خلاص و رها....
ادامه دارد....
#روحش_شاد
#شهیدعلی_شاهسنایی
کـانـالرسمےشھیـدعلی شاهسنایی 🥀
@shahidalishahsanaei
#برگی_ازخاطرات_علی
#شجاعت قسمت دوم
راوی:حاج علی شانظری
"در خانطومان ما صد در صد در نقطه شهادت قرار داشتیم. در عملیات کربلای چهار مادرم مُدام پیش چشمام میومد. میدونستم حکمتی داره. سوار قایق شدیم و به سمت دشمن رفتیم. گفتم:خدایا من راضی ام به رضای تو، ولی هر جور که صلاح مادرم هست. در سخت ترین شرایط اسارت قرار گرفتم دیدم تیری وارد لباسم شده و از سمت دیگه خارج شده بدون کوچکترین آسیب. شب گلوله های زیادی به سمت قایق شلیک می شد ولی تیرها اندکی به خواست خدا عقب و جلو، پایین و بالا نمیشد تا مارو آسمونی کنه.
در سوریه نه مادری بود، نه پدری ولی مُدام خانواده و بچه ها مزاحمت فکری ایجاد میکردند. ولی انگار علی هیچ مزاحمت فکری و دل مشغولی نداشت و چیزی در ذهنش از دنیا نبود. یادم میاد در جاده خلصه که می رفتیم یکی از بچه های قرارگاه حرفی به علی زد، علی در جواب گفت:من با شما کاری ندارم. مجموعه و فرمانده من ایشان(بنده حقیر) است و با دقت کامل در جستجوی داعشی ها بود و حاضر به یک قدم برگشت به عقب نبود...
ادامه دارد....
#روحش_شاد
#شهیدعلی_شاهسنایی
کـانـالرسمےشھیـدعلی شاهسنایی 🥀
@shahidalishahsanaei
#برگی_ازخاطرات_علی
#شجاعت قسمت سوم
راوی:حاج علی شانظری
ویژگی بارز علی رو به جلو رفتن بود. داعشی ها جایی به ما پاتک زدن. و بسیاری از مجاهدان عقب نشینی کردند و شرایط سخت و خطرناک شد. علی به سمت یکی از سنگرهای فاطمیون که رها شده بود دوید و پشت تیربار نشست و داعشی ها رو به رگبار بست و همین کار مسیرهای زیادی رو باز کرد. دقایقی بعد یکی از بچه های تیپ فاطمیون برگشت و داخل سنگر شد و درخواست کرد تیرباری که تحویل او داده شده بود رو علی بهش برگردونه. علی بهش گفت: اسلحه تو، ناموس توست، چرا رهاش کردی و رفتی؟ همین کار و سخن علی باعث هوشیاری و مُتنَبه شدن خیلی ها شد که جنگیدن روضه و سینه زدن های شب قبل عملیات نیست، ماندن در میان انبوهی از دشمنان و بارش تیرهاست....
ادامه دارد...
#روحش_شاد
#شهیدعلی_شاهسنایی
کـانـالرسمےشھیـدعلی شاهسنایی 🥀
@shahidalishahsanaei
#برگی_ازخاطرات_علی
#شجاعت قسمت چهارم
راوی:حاج علی شانظری
آن چه که درصحنه های دفاع مقدس دیدم، بیشترش رو در وجود علی می دیدم و انصافاً حق او شهادت بود.
در جاده خلصه که تانک منفجر شد زیر یکی از درختهای زیتون نشستم،یه ترکش بزرگ به فاصله چند میلی متر از کنار گوش و صورتم رد شد و جلوی پام افتاد. اینقدر نزدیک بود که گرمی اون رو احساس کردم، گفتم خدایا مگه چقدر کار داشت، کافی بود چند میلی متر این طرف تر باشه ولی دیدم شهادت در سوریه و در راه حضرت زینب (س) سرقُفلی میخواد.
در رفاقت و دلسوزی و مهربانی علی همونقدر میدونم که همه ما رو شفاعت خواهد کرد. جمله معروف وصیت رو من دیدم. شهادت لباسی است که باید ما بتونیم خودمون اون و اندازه قد و قامتون کنیم.
ما خانه به دوشان غم سیلاب نداریم
ما جز پسر فاطمه ارباب نداریم
پایان.
#روحش_شاد
#شهیدعلی_شاهسنایی
کـانـالرسمےشھیـدعلی شاهسنایی 🥀
@shahidalishahsanaei