eitaa logo
شهدای کرمان
11.1هزار دنبال‌کننده
5.8هزار عکس
5.2هزار ویدیو
43 فایل
کانال شهدای کرمان انتشار خاطرات زندگی‌نامه وصیت‌نامه‌ تصاویر و فیلم‌های شهدا مدیر کانال منظری توکلی پژوهشگر حوزه دفاع مقدس برگزیده دو دوره جشنواره ملی فعالان فضای مجازی دفاع مقدس و مقاومت کشور ارتباط با مدیر @manzeri https://eitaa.com/shahidan_kerman
مشاهده در ایتا
دانلود
3.83M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✍بِسْمِ ٱللَّٰهِ ٱلرَّحْمٰنِ ٱلرَّحِيمِ... 🔹أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ يُسَبِّحُ لَهُ مَنْ فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالطَّيْرُ صَافَّاتٍ ۖ كُلٌّ قَدْ عَلِمَ صَلَاتَهُ وَتَسْبِيحَهُ ۗ وَاللَّهُ عَلِيمٌ بِمَا يَفْعَلُونَ ( نور/ ۴۱)... 🔸آیا ندیدی که هر کس در آسمانها و زمین است تا مرغهایی که در هوا پر گشایند همه به تسبیح و ثنای خدا مشغولند و همه آنان صلاة و تسبیح خود بدانند و خدا به هر چه کنند آگاه است. @shahidan_kerman
✍کرامات شهدا ؛ تو همیشه می گفتی شهدا زنده اند... 💢معلم شهید سید رضا مهدوی و شفای دخترش زینب طبق روایت بی‌بی صدیقه مهدوی همسر شهید... 🔹دخترم زینب نُه ماهه بود که پدرش به شهادت رسید هنوز چهلمش از راه نرسیده بود که زینب به سختی مریض شد او را نزد دکتر بردم دکتر گفت باید بچه را بستری کنید تا حالش خوب شود. 🔸وقتی که می خواستم او را برای بستری کردن به بیمارستان ببرم پسرم مهدی گریه می کرد و می گفت اگر امشب زینب را به بیمارستان ببری من هم می آیم هر چه کردم آرام نشد آنها را به خانه بردم با خودم گفتم آخرِ شب که مهدی خوابید زینب را به بیمارستان می برم. 🔹خوابیدم بچه ها هم کنارم خوابیدند زینب مثل یک مُرده افتاده بود و تکان نمی خورد به شدت نگرانش بودم دلم شکست و اشکم جاری شد خطاب به سید گفتم تو همیشه می گفتی شهدا زنده اند الان که داری وضعیت مرا می بینی خودت نظری کن و به فریادم برس. 🔸در حال گریه کردن و حرف زدن با او بودم که ناباورانه دیدم به اتاق آمد و روبه‌روی زینب ایستاد زبانم بند آمده بود بدنم سنگین شده بود و نمی‌توانستم تکان بخورم اشک چشمانم بی وقفه جاری بود. 🔹سید زیرِ لب دعا می خواند و توی صورت زینب فوت می‌کرد بعد از چند لحظه زینب تکانی خورد و بنای گریه را گذاشت به سمت او برگشتم که شیرش بدهم در همین حین سید از نظرم ناپدید شد فریاد زدم بچه ها باباتون رفت بلند شوید و دنبال سرش بروید. 🔸آنها با فریادِ من سراسیمه از خواب پریدند و با شنیدن کلمه‌ی بابا بنای گریه را گذاشتند حال زینب خوب شد و دیگر نیازی به بستری شدن نداشت. @shahidan_kerman
9.91M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✍کلام اسیر قفس ماهیات است و عقل اسیر دام کلام... 🔹و آن جا که شما بال کشیدید پر جبرائیل عقل می سوزد... 🔸آن جا جزء نبی عشق را بار نمی دهند و جز او و اوصیائش یعنی آنان که ضمیر نسبیت را به آسمان اطلاق پیوند می دهند... 🔹دیگر کیست که بتواند بر معراج انقطاع کامل پای نهد و چشم دلش به ضیاء نظر به غیبت الغیوب ذات نور یابد... 🔸و این چنین از سِدرَةُ المُنتَهیٰ اسماء و صفات در گذرد و به معادن پنهان عظمت اتصال یابد و روحش به ذات عزیز قدوس تعلیق پیدا کند. @shahidan_kerman
4.12M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✍مراسم استقبال، تشییع و تدفین شهدای گمنام در استان کرمان... @shahidan_kerman
5.82M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✍مثل شهیدها زندگی کنید از شهید تندگویان تا شهید عجمیان..‌. 💢امام خامنه‌ای مد ظله العالی... 🔸همه‌ شما باید این‌جوری باشید نمی گویم شهید بشوید خدا کند شهید نشوید البتّه در پیری اشکال ندارد هفتاد هشتاد سالتان که شد آن‌وقت شهید بشوید امّا فعلاً تا جوانید کارتان داریم شهید نشوید امّا مثل شهیدها زندگی کنید... @shahidan_kerman
✍عکس ماندگار سردار شهید محمدحسین یوسف الهی و دکتر مهدی شفازند... 🔹شب عجیبی هوا مهتابی بود و نور ماه منطقه را روشن کرده بود گهگاه صدای انفجاری سکوت شب را می‌شکست. 🔸حسین زیر لب چیز‌هایی زمزمه می‌کرد و بی‌خیال و آرام قدم برمی داشت رفتار او نیز به من آرامش خاصی می داد. 🔹دکل همینطور بالا رفته بود و اتاقک آن در دل آسمان گم شده بود ستونی فلزی با ارتفاعی به اندازه یک ساختمان بیست طبقه بدون هیچ حفاظی و امشب می‌بایست من از آن بالا بروم. 🔸نور ماه زیر پایم را روشن می‌کرد هر چه بالاتر می رفتم همه چیز روی زمین کوچک تر می شد خیلی با احتیاط و آرام پیش می‌رفتیم نگاهی به بالا انداختم هنوز خیلی مانده بود که به اتاقک برسیم اما زیر پا همه چیز کوچک شده بود لحظه‌ای مکث کردم دیدم دیگر نمی‌توانم بالاتر بروم تا همین جا هم خیلی از زمین دور شده بودیم این افکار باعث شده بود احساس خستگی زیادی بکنم پاهایم شروع به لرزیدن کردند. 🔹حسین پرسید چیه چرا نمی روی بالا گفتم پاهایم دارند می لرزند نمی‌توانم بروم گفت خیلی خب صبر کن و بعد سعی کرد تا چند پله بالاتر بیلید خودش را بالا کشید دستهایش را دو طرف من گذاشت و گفت حالا بنشین روی شانه های من گفتم برای چی گفت خب بنشین خستگی در کن... 🔸آرام روی شانه‌های حسین نشستم این کار هم برایم سخت بود اینکه او بایستد و من روی شانه‌هایش بنشینم در واقع حسین با این کارش هم باعث شد خستگی ام رفع شود و هم روحیه ام تغییر کند هیچ وقت نمی‌توانم لحظه ای را که روی شانه‌هایش نشسته بودم فراموش کنم. 💢منبع کتاب نخل سوخته راوی دکتر مهدی شفازند... @shahidan_kerman
1.85M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✍تو آقا داری و مشکل داری... 💢علامه مصباح یزدی رضوان الله علیه... 🔹اگر ما نوكر وجود مقدس امام عجل الله تعالی فرجه الشریف هستيم حل مشكلات مان را چرا از آقاى خودمان نخواهيم؟ 🔸چه كسى از او مهربان‌تر چه كسی از او قدرتمندتر... 🔹ما اگر صلواتی هدیه به حضرت بفرستیم و امام زمان ارواحنا فداه دعایی برایمان بکند این دعا خیلی با صلوات‌ های ما فرق دارد اگر او دعا کند که رد نمی‌شود می‌شود ما برای او دعا کنیم و او ما را ندید بگیرد می‌شود چنین چیزی... 🔸شما هدیه کوچکی برای آدم‌های عادی بفرستید بالاخره چیزی در مقابلش به شما می‌دهند... ۱۳۹۰/۰۹/۲۹ @shahidan_kerman
پخش زنده
فعلا قابلیت پخش زنده در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✍لحظه عاشقی مراسم به وقت شهادت سردار شهید حاج قاسم سلیمانی و همراهانش با حضور دو هزار نفری دختران و مادران اصفهانی در گلزار شهدای کرمان... @shahidan_kerman
پخش زنده
فعلا قابلیت پخش زنده در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✍لحظه عاشقی مراسم به وقت شهادت سردار شهید حاج قاسم سلیمانی و همراهانش با حضور دو هزار نفری دختران و مادران اصفهانی در گلزار شهدای کرمان... @shahidan_kerman
2.18M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✍لحظاتی از حضور سردار شهید حاج قاسم سلیمانی در منزل اولین شهید بسیجی استان کرمان در دفاع از حرم بسیجی شهید مدافع حرم غلامرضا لنگری زاده.... @shahidan_kerman