فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
درخلوت خودم بودم که
صدا زدی مرا..
نه اینکه من خود آمده باشم!
تو مرا خواندی..!
و راهم دادی به دنیای زیبایت🌿
#شهیداحمدمحمدمشلب
@shahidanbabak_mostafa🕊
21.9M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
پدرشهید:
ماتورشتخانوادهسرشناسیهستیم..
بابڪهرجامیرفتمیگفتن:
"پسرمحمدنوریہ"
امامنالانهرجامیرممیگن:
"پدربابڪنوریہ"
چہافتخاریازاینبالاتر..♥️!
#سالروزشهادت
#شهیدبابکنوریهریس 🖤
@shahidanbabak_mostafa🕊
کانالرسمیشهیدبابکنوریو شهیدمصطفیصدرزاده❤️
پدرشهید: ماتورشتخانوادهسرشناسیهستیم.. بابڪهرجامیرفتمیگفتن: "پسرمحمدنوریہ" امامنالانهرجامیرم
#برادرشہید
《بابک از دوران کودکی ،
علاقه خاصی به فضاهای مذهبے داشت.
در همچین فضایی هم بزرگ شده بود.
فاصله سنی برادر کوچکترم امید با بابک ،
یکسال بود. امید متولد هفتاد .
بابک متولد هفتاد و یک.
امید یک روز غیرتی میشه کہ به عنوان
برادر بزرگ بابک، برم ببینم کجاست که
دیر میاد خونه!؟
امید میره سر محله.
میبینه بابک قرآن به دست از
مسجد خارج میشه..♥️》
#شهید_بابک_نوری_هریس
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تقـوایعنیاگهتویجمعهمهگناهمیکردند
توجوگیرنشییادتباشهکه؛
خداییهسـتوحسابوکتابی💞!'
#شهیدبابکنوریهریس
@shahidanbabak_mostafa🕊
#خاطــره
دوست شهید نوری:
یک روز قبل از سالگرد شهادت بابک بود.
هرطور برنامه ریزی میکردم نمیتونستم خودم را به مراسم برسانم.
از این که کارهام پیچیده شده بود خیلی ناراحت بودم.
به خودم میگفتم شاید بابک دوست ندارد به مهمونیش برسم.
شب موقع خواب دوباره یادم افتاد و گفتم:
خیلی بی معرفتی ، دلت نمیخواهد من بیام؟باشه ماهم خدایی داریم ولی بابک خیلی دوستت دارم هرچند ازت دلخورم.
توی همین فکر ها بودم که خوابم برد.
خواب بابک را دیدم:
بهت زده شده بودم زبانم بند امده بود.
بابک خونه ی ما بود.
میخندید میگفت: چرا ناراحتی؟!
گفتم:بابک همه فکر میکنن تو مردی.
گفت: نترس، اسیر شده بودم ازاد شدم.
با هیجان بغلش کرده بودم به خانوادم میگفتم: ببینید بابک نمرده.اسیر بوده.
بابک گفت: فردا بیا مهمونیم.
گفتم : چه مهمونی؟!
گفت: جشن سالگرد ازادیم.
گفتم : یعنی چی؟
گفت:جشن ازادیم از اسارت این دنیا.
بغضم گرفت شروع به گریه کردم.از شدت اشک صورتم خیس شده بود از خواب بیدار شدم.
با چشمام پر از اشک نماز صبح خوندم.
برخلاف انتظار تمام مشکلات حل شد ونفهمیدم چطوری رسیدم به سالگرد بابک.
گفتم بابک خیلی مردی..
🦋💙
#سالروزدشهادت
#داداش_بابک
@shahidanbabak_mostafa🕊
نزدیک شش ماه بود که در سپاه برای رفتن به سوریه ثبت نام کرده بود...📝
و بالاخره مجوز رفتنش را گرفت؛🙂
یک روز قبل از اعزام به سوریه به مسجد باب الحوائج،بلوار شهید انصاری رشت که مسجد آذریهای مقیم رشت است رفت در آنجا همه بابک را میشناختند..
بعد از نماز از همه خداحافظی کرد و گفت: برای مدتی میخواهم بروم خارج از کشور🛫
آن موقع همه فکر میکردند میخواهد برود آلمان...
اما بابک گفته بود:
من آلمانِ خودمو پیداکردم😇
سوریه رو میگفت! عاشق شده بود❣
#سالروز_شهادت
#شهیدبابکنوری
@shahidanbabak_mostafa🕊
17.08M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تایم خاطره...🕊
معمولا دورهمی هایی که می نشستیم
در مورد #حجاب و دخترای این دوره و زمونه صحبت میکردیم گاهی بابک میگفت خود دختر خانم هایی که خواهرای ما باشند خودشون باید هوای خودشون رو داشته باشند و باعث نشد دیگران بهشون تعرض کنند
#خاطره
#شهیدبابکنوری
@shahidanbabak_mostafa🕊
سلام شب بخیر 🌸
چند دقیقه دیگه پخش زنده میزارم إن شاء الله🌿
پخش زنده
فعلا قابلیت پخش زنده در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا