اےشـهیـد! بایدخودت‌تمـام دلـم‌راعـوض‌کنـے؛😢💔 بااین‌دلـم،بہ‌‌دردِ امام‌زمــانم‌نمـےخورم… #محبوبِ‌ دل‌صاحب که‌شوےشهیدت‌مےکنند🕊 #شهیدبابڪ‌نورۍ♥️

طُ نورۍ✨ نورِ نورۍ😇 #شهیدبابڪ‌نورۍ♥️🌿

[🌸🌱] شهـیدنظـرمیڪندبہ‌وجہ‌اللہ! ڪاش‌میشددنیـاراازقاب‌چشم‌هاے‌ تودید،همان‌چشم‌هایۍ‌ڪہ‌غیراز خداراندید..((: #شہیدبابڪ‌نورۍ•♥️•

#ازبابڪ_‌بگو🌸 •همرزم‌شهید: •شب شدمنطقه خیلی‌خطرناڪ واطرافمون داعش‌بودوآزادسازی هنوز انجام نشده بود #حسین‌نظرے لوح پستی‌نوشت ساعت پست‌من هم 2- 3 شب بود،پست قبل منم بابڪ‌بود، من‌خوابم بردبیدارشدم دیدم نمازصبحه به‌بابڪ گفتم‌چرا منو بیدارنڪردی پست بدم‌؟گفت‌لزومی‌نداشت‌بیداربشی من‌خودم جای شماهم‌پست‌دادم،گفتم آخه این چه ڪاری بود گفت‌من خودم داشتم باخدای‌خودم درد دل‌میڪردم‌ وراز ونیاز میڪردم🤲 وحرف‌میزدم وزمان‌هم‌گذشت بااین ڪه حواسمم‌به‌اطراف بود، بنده‌خدا #بابڪ‌نوری ازخودگذشتگی نشون داد وتواون هوای سردحمص و بوڪمال‌ڪه هواش‌وحشتناڪ سرد بود منوشرمنده‌خودش ڪرد.. #شهیدبابڪ‌نورۍ♥️

نــــکند فکـــر کنی در دل ما یـــــاد تــــو نــــیـــســت😇🌸 #شهیدبابڪ‌نورۍ♥️

#خـــاطـــره مادر شــهـید نوری: همیشہ گوشیش رو می گذاشت روی ایوان. با اهنگ زینب زینب مرحوم موذن زاده ورزش می کرد. می گفتم:بابڪ مگه تو جوون نیستی؟ آهنگ شاد بزار می گفت: مامان اینجوری نگو😊 من نمی تونم،من این آهنگ رو خیلی دوست دارم♥️ #شهیدبابڪ‌نورۍ✨

#ازبابڪ_بگو🌼 نوروزی بااشاره به ویژگی های #شهیدنوری، بیان ڪرد: #بابڪ بسیار شوخ طبع و درحین آموزش بسیار جدی بود، در زمان آنتراڪ‌بسیارشوخ وخنده رو بودونسبت به سنی ڪه داشت و شیطنت های مقتضی این سن بسیار رفتار مناسب‌وسنجیده ای داشت. مسئول آموزش شهیدنوری با اشاره به خاطره ای ازاین شهید،گفت: یڪ روز برای آموزش حضور نداشتم، وجانشین خودم رابرای برگزاری‌ڪلاس فرستادم، روزبعدجانشین آموزش گفت " بابڪ‌نورے دیروز درڪلاس من رابه چالش ڪشید ویڪ‌سوالی پرسیدڪه من نتوانستم جواب بدهم"، دوست ما با وجودسابقه بالایی ڪه داشت نتوانسته بود جواب بدهد. #شهیدبابڪ‌نورۍ♥️🌿^^

•|😍|• یہ‌بزرگی‌میگفت: شڪ‌نڪن‌وقتی‌بہ‌یہ‌شہـید فڪر‌ڪردی،چند‌لحظہ‌قبلش،، همون‌شهید‌داشتہ‌بہ‌تو‌فکر‌میکرده!🙂🍃 #شہیدبابڪ‌نورۍ•♥️•

#ڪرامات‌شهدا🦋 #شهیدبابڪ‌نورۍ♥️ من‌یه‌هفته‌قبل‌اعزام‌به‌سربازیم‌متوسل‌شدم‌به‌بابک‌. چون‌کد‌آزاد‌بودم‌نمیدونستم‌کجا‌افتادم‌یا‌کدوم‌ دسته‌نظامی‌ام‌👨‍✈️ باورتون‌نمیشه‌یه‌چیزه‌عجیبی‌یهو‌افتاد‌تو‌دلم‌که‌ برم‌سر‌مزار‌بابک‌و‌بهش‌متوسل‌بشم‌🌱 رفتم‌پیشش‌،ازش‌خواستم‌که‌هوامو‌داشته‌باشه‌. خدا‌شاهده‌همینم‌شد‌😇 من‌افتادم‌ارومیه‌.خیلی‌جای‌بدی‌بود‌.اون‌منطقه‌ نمیدونم‌چی‌شد‌چی‌نشد‌گفتن‌ظرفیت‌پر‌شده‌ تعدادی‌باید‌برگردن‌برن‌چالوس‌.که‌منم‌شدم‌جزو‌ اون‌تعداد‌نفرات‌😍 گذشت‌این‌ماجرا‌.اومدیم‌چالوس‌و‌آموزشی‌تموم‌شد‌ و‌تقسیم‌شدیم‌افتادم‌تهران‌انرژی‌اتمی‌که‌باز‌با‌خیلی‌ استرس‌رفتم‌یگان‌.یعنی‌همون‌انرژی‌اتمی‌که‌اونجا‌ هم‌خیلی‌خیلی‌بدتر‌از‌ارومیه‌بود‌😩 ولی‌باز‌یه‌اتفاقی‌افتاد‌که‌گفتن‌شما‌اصلا‌کلا‌اشتباهی‌ نامه‌زدن‌.اسم‌من‌کلا‌تو‌لیستشون‌نبود‌.بعد‌فرستادن‌ دوباره‌تقسیم‌شدم‌،که‌خداروشکر‌الان‌جایی‌خدمت‌ میکنم‌که‌خودِکادرهای‌اینجا‌میگن‌تو‌چطوری‌شده‌ افتادی‌اینجا‌😳 برای‌اینکه‌بیوفتی‌اینجا‌باید‌خیلی‌پارتی‌کلفتی‌ داشته‌باشی‌((: ‌°•^•°^•°^•°^•°^•°^•°^•°^•°^•°^•°^•°^

⊰•🖤•⊱ . شہـادت‌بہ‌آسمـٰان‌ࢪفتـن‌نیست بہ‌خۅد‌آمـدن‌است ..! . ⊰•🖤•⊱¦⇢#شهیدبابڪ‌نورۍ

شہـادت‌بہ‌آسمـٰان‌ࢪفتـن‌نیست بہ‌خۅد‌آمـدن‌است ..! #شهیدبابڪ‌نورۍ💗 @shahidanbabak_mostafa🕊

گاهـے‌از‌خیـالِ‌من‌گذر‌میکنـے... بعد‌اشڪ‌میشوۍ.. - چقدر‌خوبـھ‌ڪ‌عطرِحضورت‌ همیشـھ‌بامنـھ‌رفیقِ‌روزای‌تنھایـے :)💓 #شهیدبابڪ‌نورۍ @shahidanbabak_mostafa🕊