~🕊#عاشقانه_شهدا🙃🍃
هروقت قرار بود مأموریت برود اگر
من راضی نبودم تمام تلاشش
را میکرد یا مأموریت را نرود و
یا به هر نحوی مرا راضی میکرد.
اما این بار فرق داشت مدام گریه میکردم تا منصرفش کنم، اما نه
به گریه هایم توجه کرد تا سست
شود و نه از رفتن منصرف شد
صبح با اشک و قرآن بدرقهاش
کردم دستی به صورتم کشید و
خیسی اشکم را به سر و صورتش زد
و گفت:« بیا بیمه شدم
صحیح و سالم برمیگردم... ♥
همسر#شهیدشجاعتعلمداری
@shahidanbabak_mostafa🕊