🚩 اولین شهید جبهه مقاومت /شهید راه قدس
چهار سال بعد از سال ۶۹ و تلاش ناموفق برای خروج از مرز ترکیه برای رفتن به جنگ با صهیونیستها در سال 73جوانی از خطه آذربایجان و شهر تبریز به حضرت آقا نامه مینویسد و اجازه جهاد میخواهد!
عبد الصمد که بود و به چه سمتی حرکت میکرد؟؟؟
با اینکه از خط فکری و استادان او اطلاعات زیادی در دست نیست ولی کتابهای چمران را خوانده بود و فرزند معنوی چمران محسوب میشد ولی چیزی که باعث این همه شیدایی در راه حق میشد هنوز برای ما مجهول است او صاحب سخن عرشی(مسلمانان دو قبله دارند کعبه برای عبادت و قدس برای شهادت) بود، شهیدی که در غربت به دست صهیونیست شهید شد وغریبانه با تعداد کمی از مردم تشییع شد و تا کنون نیز غریبانه با پرچم زرد حزب الله از عاشقان سیر الی الله دستگیری میکند. شاید سالها بگذرد و مردم بدانند که مکتبخانه او سیراب کننده دل داغدیدگان وعارفان است!
الغرض "سید عبدالصمد امام پناه" هم سید بود هم طلبه بود و هم مستقیما به دست ناپاک صهیونیسم شهید شد، این شهید دست خالی برنمیگرداند از او کم نخواهید(( خود خدا را بخواهید))
آرامگاه: گلزار شهدای وادی رحمت_تبریز
⚘🕊شادی ارواح طیبه شهدا صلوات
@madare0120
🔷بغض حاج قاسم در مقابل خواسته فرزند شهید.
💠همسر شهید مدافع حرم سعید انصاری در ملاقات با حاج قاسم می گوید:
🔺 حسینم لباس نظامی پوشیده بود، با سردار سلیمانی روبوسی کرد، سردار پرسیدند پسر کدام شهیدی؟ حسینم گفت: «حسین. پسر شهید سعید انصاری هستم.» سردار پرسیدند پسرم چند سالته؟
🔺حسینم گفت: «۱۰ سال» و سردار دوباره پیشانی پسرم را بوسیدند و گفتند: «شهید انصاری خیلی باهوش و با ذکاوت بود، شجاعت زیادی داشت.»
🔻و خطاب به حسینم گفتند: «چقدر شبیه پدرت هستی!» حسینم در کنار سردار نشست و من و زینب، دخترم هم روبه روی سردار نشستیم. سردار خطاب به دخترم گفت: «دخترم اسمت چیه؟»
🔹زینبم گفت: «زینب. دختر شهید هستم.» سردار با نگاه محبتآمیزی به بچهها نگاه میکرد. زینب پرسید: «سردار پیکر بابامون کی برمیگرده؟ اصلا پیکری داره؟ راستش رو به ما بگید.»
🌸سردار در حالی که چشمانش پر ازاشک شده بوده بغضش را فروخورد و گفت: «به شما قول میدم که ان شاالله پیکر باباتون رو هر طوری شده برگردونیم.» زینب و حسینم گفتند: «سردار مطمئنید؟ ما خیالمون راحت باشه که پیکر بابامون برمیگرده؟»
🌼سردار در حالی که روی شانه حسین میزد گفت: «حسین جان! تو بعد از بابات مرد خونتون هستی؛ اما خیالت راحت.
🌼ان شاالله پیکر بابات به همین زودیها برمیگرده.»
💟 @asheghanehay_zendegi
🌸و چه مهربان بودی با #یتیمان.
همه این بچه ها فرزندان #شهدای_مدافع_حرم هستند و گویا پدرشان را یافته اند
💟 @asheghanehay_zendegi
🔴 برخورد عجیب خانم بدحجاب با سردار سلیمانی
✍#سردار_سلیمانی نقل میکند یکبار با دخترم #زینب رفته بودیم که میوه بخریم. من داخل ماشین نشسته و منتظر دخترم بودم. هم زمان دختر خانمی که #پوشش مناسبی نداشت، با شک و تردید من را نگاه میکرد و به همراهش میگفت: او #سردار_سلیمانی است؟
🔹همراهش میگفت: مگر ممکن است که چنین شخصیتی بدون گارد و حفاظت بیاید و انکار میکرد. تا آن که نزدیک آمدند و به شیشه ماشین زدند و از من پرسیدند که شما #سردار_سلیمانی هستید؟ گفتم بله. با تعجب از من خواستند که چیزی به آنها به عنوان یادگاری بدهم. من هم #تسبیح دستم را به آنها #هدیه کردم. اما دیدم دارند سر آن با هم مجادله میکنند. #انگشترم را هم به آنها بخشیدم.
📚راوی سرهنگ_حمزهای
💟 @asheghanehay_zendegi
🚩 خداوندا! من با این پاها در حَرَمت پا گذاردهام دورِ خانهات چرخیدهام و در حرم اولیائت در بینالحرمین حسین و عباست آنها را برهنه دواندم و این پاها را در سنگرهای طولانی، خمیده جمع کردم و در دفاع از دینت دویدم، جهیدم، خزیدم، گریستم، خندیدم و خنداندم و گریستم و گریاندم؛ افتادم و بلند شدم. امید دارم آن جهیدنها و خزیدنها و به حُرمت آن حریمها، آنها را ببخشی.
🚩 خداوندا! سر من، عقل من، لب من، گوش من، قلب من، همه اعضا و جوارحم در همین امید بهسر میبرند؛ یا ارحم الراحمین! مرا بپذیر؛ پاکیزه بپذیر؛ آنچنان بپذیر که شایسته دیدارت شوم. جز دیدار تو را نمیخواهم، بهشت من جوار توست، یا الله!. .../ بخشی از وصیت #حاج_قاسم سلیمانی...
#ما_ملت_امام_حسینیم 💔
@madare0120
5.27M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⭕️ حاج ق.ا.س.م
سر دفاع از انقلاب ما تازه رسیده ایم به نقطه ی شروع...
پس
بسم الله الرحمن الرحیم
#انقلاب_اسلامی
http://eitaa.com/shahidaneh110
7.23M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
آیت الله مصباح یزدی (ره):
شفاعت هیچ شفیعی به اندازه سیدالشهداء علیه السلام نمی باشد...
سرّ آن فقط شهادت حضرت است...
طالب آن چیزی باشیم که خدا دوست دارد، عاشق فقط باید ببیند معشوق چه می خواهد، من در آن نباشد...
رحمة الله علیه
#علامه_مصباح_یزدی
#شهید_حسین_محرابی
http://eitaa.com/shahidaneh110
بلوغ در اخلاص و معنویت...
#شهید_حاج_قاسم_ سلیمانی
http://eitaa.com/shahidaneh110
10.64M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥|| انتشار برای اولین بار | سخنان منتشر نشده #شهید_فخریزاده درباره شهادت #حاج_قاسم
🌱 بیایید تا خون حاج قاسم گرم است میثاق ببندیم که این راه را ادامه بدهیم؛
🌱بیایید تا خون حاج قاسم گرم است، راه حاج قاسم را در زمین خودمان ادامه دهیم، همین جا را سوریه می کنیم...
🌱حاج قاسم با کمترین امکانات در دل دشمن کار کرد...
#شهید_فخری_زاده
#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی
http://eitaa.com/shahidaneh110
خاطره
هنوز هم با یادآوری خاطره آن دو نوجوان گردان سیدالشهدا بغض می کنم دلم می خواست داد بزنم. صورت کم مو و بچه گانه شان دلم را جزاند. پشت تخته سنگ دست گردن هم انداخته بودند، بلکه گرم شوند. همه تنم تلخ شد دایره خون روی زمین زیر سینه شان لخته شده بود بچهها نمیتوانستند بدن های لاغر و یخ زده شان را از هم جدا کنند. آقای احمدی نگاهشان می کرد و لبهایش روی هم می لرزید. چند نفر با احتیاط جسم شهدا را روی قاطر گذاشتند تا طناب پیچ شان کنند. در دل کوهستان پای ارتفاعات لری وسیله دیگری برای عقب بردن پیکر شهدا نبود. برای شناسایی آمده بودیم که در مسیر، این دو نوجوان سر راهمان را گرفتند. با صورت های بی روح و یخ زده از روی شان خجالت کشیدیم. فکر کردم باقی عمرمان را بدهکارشان خواهم بود. خون خشکیده سینه لباس هایشان را سیاه کرده بود. شبِ پیش که منطقه در آتش می سوخت، اینجا تیر خورده بودند. پشت تخته سنگی در انتظار رسیدن نیروهای امداد به همدیگر پناه برده بودند. دست گردن هم از زور سرما و خونریزی یخ زده بودند. مثل صدها نفر دیگر که خونشان برای آزادی ارتفاعات لری این زمین یخ زده را گرم کرد. کنار رود نشستم. سرما رنگ همه چیز را برده بود. اشکهایم روی گونهها راه باز کرد. آن دورها آسمان هم گرفته و خاکستری روی ارتفاعات خیمه زده بود. نیروها مشغول بستن تن یخ زده بچهها روی قاطر بودند که آقا مهدی زین الدین رسید. صورتش از سرما سرخ شده بود. موتور را کنار رود گذاشت و جلو رفت. تن یخ زده بچهها را که دید بغض در گلو هیچ حرفی نزد. سرش را پایین انداخت. خط کنار رود نشست. لرزها در شانه هایش افتاد و به هق هق گریه اش بلند شد. صدای گریه ها حرفی بود که مقابل مظلومیت این بچهها از گلوی ما بیرون می آمد.
#حاج_حسین_یکتا
#مربع_های_قرمز
http://eitaa.com/shahidaneh110
🌷 این شبها در سریال روزهای ابدی شهید سید عباس موسوی قوچانی به تصویر کشیده می شود که مقام معظم رهبری در وصف او چنین می فرمایند:
🌷خدا شهید عزیزِ روسفید مظلوم ما، سید عباس موسوی قوچانی را رحمت کند. سال ۱۳۵۰ توی زندان، درحالیکه پاهایش را مجروح کرده بودند و خون از همه جای ساق پا و کف پایش میریخت، با یک تدبیر خودش را رساند جلوی سلولی که بنده آنجا بودم و جلوی در آن سلول، با زبان عربی به عنوانی که دارد قرآن میخواند، به صدای بلند که نگهبانها حساس نشوند، از من پرسید که فلانی اگر من در این حال بمیرم، شهیدم؟ مشرف به مرگ بود، یعنی حالا نمیگویم محتضر بود، اما احتمال شهادتش زیاد بود چون آنچنان او را میزدند که احتمال مردنش خیلی بود.(در آن لحظات) نگرانیش، دغدغهاش این بود که آیا شهید است یا نه. بنده هم با همان زبان، با همان لحن و با همان صوت گفتم: بله تا اگر بمیری قطعاً شهیدی.
شهید موسوی سرانجام در عملیات فتح المبین بال در بال ملائک آسمانی گشت و بنا بر وصیت ایشان در بهشت زهرای تهران و در جوار شهدای ۷۲ تن به خاک سپرده شد. از این شهید عزیز ۵ فرزند به یادگار مانده است.
#شهید_موسوی_قوچانی
#شهید_عزیز_روسفید_مظلوم
http://eitaa.com/shahidaneh110
آن تُرک شیرازی....
(حافظ شيرازي):
اگر آن ترک شيرازي بدست آرد دل ما را
به خال هندويش بخشم سمرقند و بخارا را
🌼🌼🌼🌼🌼
(صائب تبريزي)
اگر آن ترک شيرازي بدست آرد دل ما را
به خال هندويش بخشم سر و دست و تن و پا را
هر آنکس چيز مي بخشد ز مال خويش مي بخشد
نه چون حافظ که مي بخشد سمرقند و بخارا را
🌼🌼🌼🌼
(شهريار)
اگر آن ترک شيرازي بدست آرد دل ما را
به خال هندويش بخشم تمام روح و اجزا را
هر آنکس چيز مي بخشد بسان مرد مي بخشد
نه چون صائب که مي بخشد سر و دست و تن و پا را
سر و دست و تن و پا را به خاک گور مي بخشند
نه بر آن ترک شيرازي که برده جمله دلها را
🌼🌼🌼
(خانم دريايی)
اگر آن ترک شيرازي بدست آرد دل ما را
خوشا بر حال خوشبختش، بدست آورده دنيا را
نه جان و روح مي بخشم، نه املاک بخارا را
مگر بنگاه املاکم؟چه معني دارد اين کارا؟
و خال هندويش ديگر، ندارد ارزشي اصلاً
که با جراحي صورت ،عمل کردند خال ها را
نه حافظ داد املاکي، نه صائب دست و پاها را
فقط مي خواستند اينها، بگيرند وقت ماها را
🌼🌼🌼🌼
(کامران سعادتمند)
اگر آن ترک شيرازي بدست آرد دل ما را
نه او را دست و پا بخشم، نه شهري چون بخارا را
همان دل بردنش کافي که من را بي دلم کرده
نمي خواهم چو طوطي من، بگويم اين غزلها را
غزل از حافظ و صائب و يا دريايي بي ذوق
و يا آن شهريار ترک که بخشد روح اجزا را
ميان دلبر و دلدار، نباشد حرفِ بخشيدن
اگر دلداده مي باشيد، مگوييد اين سخن ها را
🌼🌼🌼
(عارف تهراني)
اگر آن ترک شيرازي بدست آرد دل ما را
شعار و حرف پُر کرده، تمام ادعاها را
يکي بخشيده چون حافظ ، سمرقند و بخارا را
يکي چون صائبِ تبريز ، سر و دست و تن و پا را
از اين سوشهريار داده تمام روح اجزا را
از آن سو بانودريايي گرفته حال ماها را
سعادتمندشاعرنيز فقط گفت ونداد هرگز
نه ملک و نه بخارايي ، نه روح و نه تن و پا را
🌷🌷🌷🌷🌷🌷
ولي من مي شناسم کس ، که او نه گفت و نه دم زد🌷
بدون حرف عمل کرده ، تمام ادعاها را🌷
کسي که خانمانش را ، رها از بهر جانان کرد🌷
بدون منتي بخشيد ، سر و دست و تن و پا را🌷
و او اهسته و آرام ، براي کشور ایران 🌷
فدا کرده به گمنامي ، تمام روح و اجزا را🌷
اگر خواهي بداني کيست ، وجودت از سجود اوست🌷
تمامي خودش را داد ، به ما بخشيده دنيا را🌷
نه گفتش ترک شيرازي ، نه گفتش خال هندويش🌷
و او نامش " سلیمانی " عمل کرد ادعاها را🌷
شادی روح ❤️سردار❤️🌷فاتحه وصلوات🌷
http://eitaa.com/shahidaneh110