کتاب صوتی «خار و میخک» اثر شهید یحیی سنوار در اپلیکیشن ایران صدا
https://book.iranseda.ir/DetailsAlbum/?VALID=TRUE&g=643988
+
Kotobati - الشوك والقرنفل (1).pdf
4.48M
نسخه عربی کتاب خار و میخک به قلم شهید یحیی سنوار
https://eitaa.com/shahidaneh110
در نقلی آمده است:
روز آخر عمر مبارک صدیقه کبری سلاماللّهعلیها بود که از بستر به پا خاسته و مشغول شستن لباس های حسنین علیهماالسلام و شانهزدنِ سر آنها شد؛ وقتی که امیرالمومنین علیهالسلام از راه رسیده و علت را سوال کردند، فاطمه زهرا سلاماللهعلیها فرمودند:
📋 أغسِلُ رُؤوسَ أولادي،لأنّكَ غداً مشغولٌ بِتَجهيزي و غُسلي و دَفني
▪️سر بچههایم را امروز هر گونه بود، شُستم چرا که تو دیگر فردا مشغول غسل و دفن من هستی.
📋 و أخافُ {أنْ} تَجوعَ أولادي و تُبقىٰ رُؤوسُهُم مُغيّرةً و ثِيابُهم دَكِنَة
▪️و من از آن میترسم که فردا ، بچههایم گرسنه بمانند و بر سر و وضعشان، گرد و غباری نشسته باشد.
📚وفاة فاطمة الزهرا علیهاالسلام،بحرانی، ص۱۲۳
#روضه
ساعات آخر عمر مبارک صدیقه کبری سلاماللّهعلیها بود که امیرالمؤمنین علیهالسلام بر بالین آن حضرت نشسته و گریه میکردند؛
📋 فَجَعلَتْ فاطمةُ عليهاالسّلام تَأخذُ مِن دُموعِه وَ تَمسحُ بِه وَجهَها
▪️صدیقه کبری سلاماللّهعلیها هم با دستهای مجروحش، اشکهای امیرالمؤمنین علیهالسلام را برمیگرفت و به صورت خود میکشید.
📋 وَ قالَتْ: يا أبَاالحسن! لَو بَكَىٰ مَحزونٌ في أمّةِ محمّد صلّیاللهعلیهوآله لَرَحِمَ اللّهُ تَعالىٰ تِلكَ الأُمّة
▪️و میفرمود: يا اباالحسن! اگر یک غمزده و مظلومی در امّت پدرم رسول خدا صلیاللهعلیهوآله گریه کند، خدا به تمام امّت رحمتش را میفرستد.
📋 وَ إنّكَ لَمَحزونٌ یَابنَ عَمّي لِفراقي،و دَمْعةُ المَحزونِ إذا وَقعَتْ عَلَى الاُمّةِ خَصَّها اللّهُ بالرَّحمةِ، فكيفَ إذا وَقَعتْ على اَمَةٍ
▪️ای پسر عمو! حقیقتا شما به جهت از دستدادن من، غمزده و مظلومی؛ و اشک مظلوم ، رحمت خدا را برای یک امّت به دنبال دارد چه برسد به یک کنیز؛
📋 و قَد مَسَحتُ وَجْهي بِها طَمَعاً لِلرَّحمة،فإنّي أَمَةُ اللّهِ و بِنتُ رسولِ اللّه.
▪️و اشک های شما را به روی خودم میمالم تا شامل رحمت خدا شوم چرا که من کنیز خدا هستم و دختر رسولش.
🥀 در این هنگام، خود آن بانوی مکرّمه شروع به گریهکردن نمود و امام حسن و امام حسین علیهماالسلام هم همراه او میگریستند.
📚 الکوکب الدُّرّی،حائری، ج۱ ص۲۵۱
#روضه
ساعات آخر عمر شریف صدیقه کبری سلاماللّهعلیها بود که امیرالمؤمنین علی علیهالسلام بالای سر آن بانو نشسته و وصایای آن حضرت را میشنید.
بانوی دو عالم بعد از اینکه سفارش امام حسن و امام حسین علیهماالسلام را به مولا نمود، فرمودند:
📋 يَا ابنَ عمّي! إنّي راضيةٌ عَنكَ،فَهل أنتَ راضٍ عَنّي؟
▪️ای پسر عمو! من از شما راضیام اما آیا شما هم از من راضی هستید؟
📋 خَدِمتُك بِقَدْرِ جُهدي و طاقَتي و أَعَنتُكَ عََلَى دُنياكَ مِقدارَ قُوّتي
▪️من تا میتوانستم و هر چه که در توانم بود در زندگیام به شما خدمت نمودم...
📋 و بَعدَ ذٰلِكَ فإنّي أَعتَرِفُ بِالتَّقصيرِ في حَقّكَ فَسٰامِحْني
▪️اما با همه حال، اعتراف میکنم که در حق شما کوتاهی نمودهام؛ پس مرا حلال کن...
📋 فَبَكَى عليُّ عليهالسّلام و قال: يا بنتَ المصطفى و يا سيّدة النساء! رُوحي لِرُوحكِ الفِداء
▪️در اینجا بود که مولا علی علیهالسلام به گریه افتادند و فرمودند: ای دختر مصطفی! از سروَر همه زنان! روح و جانم به فدای تو.( این چه حرفی است که میگویی؟!)
📚 الکوکب الدُّرّی،حائری،ج۱ ص۲۵۱
ای أسماء ! دستم رسید به بازوی ورمکردهٔ زهرا... به دندهٔ شکستهٔ او...
در نقلی آمده است:
📋 و بَینَما هُوَ یُغسّلُها اِذِ اعْتَزَلَها ناحیةً و صارَ یَبکِی
▪️همینکه امیرالمؤمنین علیهالسلام داشت پیکر مطهر زهرای مرضیه سلاماللهعلیها را غسل میداد، ناگهان به گوشهای رفت و (سر به دیوار گذاشت و) با صدای بلند شروع به گریهکردن نمود.
📋 وَ الحسَنُ عَن یَمینِه و الحُسینُ عَن شِمالِه و زَینبُ بَینَ یَدَیه
▪️امام حسن سمت راست، امام حسین سمت چپ و زینب کبری علیهمالسلام در مقابل آن حضرت ایستاده بود.
📋 فَقالَتْ أسماءُ: سَیّدی! أکْمِلْ غُسلَها وَ ابْکِ بَعدَ ذٰلکَ لِفِراقِها
▪️اسماء به پیش آمد و گفت: ای آقایمن! بهتر نیست که اول غسل پیکر مطهر زهرا سلاماللهعلیها را تمام کرده و سپس از فراق او گریه نمایید؟!
🥀 در اینجا بود که امیرالمؤمنین علیهالسلام فرمودند:
ای أسماء! در حال غسلدادن، نظرم افتاد به صورت فاطمه سلاماللهعلیها؛ دیدم که از ضربهٔ آن بیدین، کبود و چشم مبارکش چون خون، سرخ شده است و بازوی مبارکش مثل یک بازوبند، ورم کرده است.(۱)
📋 یا أسماء! بَینَما اُغسِّلُ فاطمةَ مَرَّتْ یَدِی عَلَی ضِلْعٍ مِن أضلاعِها فَوَجَدْتُهُ مَکسورًا
▪️ای أسماء ، در حین غسل فاطمه سلاماللهعلیها، دستم رسید به یک دنده از دندههای فاطمه سلاماللهعلیها؛ دیدم که آن دنده، شکسته است!
📋 و لَمْ تُخبِرنی بِذٰلِک حَتّی لا یَشتَدَّ ألَمِی
▪️اما فاطمه سلاماللهعلیها از آن دندهٔ شکسته، هیچ حرفی با من نگفته بود که مبادا درد من از این ماجرا، زیاد بشود و از او شرمنده شوم. (۲)
📚(۱)انوارالشهادة،یزدی،ص۴۳۴
📚(۲)العبرة الساکتة،ج۱ ص۷۶
#روضه
به فدای مادری که طاقت نداشت حتی گرد و غباری بر سر و صورت حسینش بنشیند...
در نقلی آمده است:
روز آخر عمر مبارک صدیقه کبری سلاماللّهعلیها بود که از بستر به پا خاسته و مشغول شستن لباس های حسنین علیهماالسلام و شانهزدنِ سر آنها شد؛ وقتی که امیرالمومنین علیهالسلام از راه رسیده و علت را سوال کردند، فاطمه زهرا سلاماللهعلیها فرمودند:
📋 أغسِلُ رُؤوسَ أولادي،لأنّكَ غداً مشغولٌ بِتَجهيزي و غُسلي و دَفني
▪️سر بچههایم را امروز هر گونه بود، شُستم چرا که تو دیگر فردا مشغول غسل و دفن من هستی.
📋 و أخافُ {أنْ} تَجوعَ أولادي و تُبقىٰ رُؤوسُهُم مُغيّرةً و ثِيابُهم دَكِنَة
▪️و من از آن میترسم که فردا ، بچههایم گرسنه بمانند و بر سر و وضعشان، گرد و غباری نشسته باشد.
📚وفاة فاطمة الزهرا علیهاالسلام،بحرانی، ص۱۲۳
وقتی که حسنین علیهماالسلام بر روی پیکر مطهر مادر میافتند و هاتفی از آسمان ندا میدهد...
در روایتی امیرالمؤمنین علیهالسلام فرمودند: پیکر مطهر فاطمه زهرا سلاماللهعلیها را در میان کفن جای دادم و موقعی که میخواستم کفن او را گره بزنم، حسنین و زینبین علیهمالسلام را صدا زدم و گفتم:
📋 هَلُمُّوا تَزَوَّدُوا مِنْ أُمِّکُمْ فَهَذَا الْفِرَاقُ وَ اللِّقَاءُ فِی الْجَنَّةِ
▪️بیایید از مادر خود زاد و توشه برگیرید، این آخرین لحظات بین شما و مادرتان است و ملاقات شما در بهشت خواهد بود.
🥀 حسنین علیهماالسّلام آمدند و در همان حال فریاد میزدند و بر روی پیکر بیجان مادر افتاده و با او نجوا مینمودند ... در اینجا بود که امیرالمؤمنین علیهالسلام فرمودند:
📋 إِنِّی أُشْهِدُ اللَّهَ أَنَّهَا قَدْ حَنَّتْ وَ أَنَّتْ وَ مَدَّتْ یَدَیْهَا وَ ضَمَّتْهُمَا إِلَی صَدْرِهَا مَلِیّاً
▪️من خدا را شاهد میگیرم که فاطمه زهرا سلاماللهعلیها آه و ناله کرد، دستهای خود را دراز کرد و حسنین علیهماالسلام را چند لحظهای به سینه خود چسبانید.
📋 وَ إِذَا بِهَاتِفٍ مِنَ السَّمَاءِ یُنَادِی یَا أَبَا الْحَسَنِ ارْفَعْهُمَا عَنْهَا فَلَقَدْ أَبْکَیَا وَ اللَّهِ مَلَائِکَةَ السَّمَاوَاتِ فَقَدِ اشْتَاقَ الْحَبِیبُ إِلَی الْمَحْبُوبِ
▪️ناگاه هاتفی از آسمان ندا در داد که: «یا اباالحسن! حسنین را از روی سینه فاطمه سلاماللهعلیها بردار. به خدا قسم که ملائکه آسمانها را گریان کردند، چرا که دوست مشتاق دیدار دوست است.
🥀 حضرت امیر علیهالسلام فرمودند:
من رفتم و به آرامی حسنین علیهماالسلام را از روی سینه زهرا سلاماللهعلیها برداشتم.
📚 بحارالانوار ج۴۳ ص۱۷۹