زبونش "لکنت" داشت.
برخی حروف رو هم درست تلفظ نمی کرد.
مثلاً "سین" رو می گفت "شین"!
"چرا " رو می گف "شرا"!
بچه ها باهش شوخی می کردن و مثلاً میگفتن:
مهدی بگو: «شیم شه برو شیم استکان » شهید حبیبی می گفت: «چیم چه برو چیم اشتکان ». . .
🌷🌷🌷 یه شب دیدم صدایی از جلوی خاکریز میاد! یعنی مهدی از خاکریز رد شده بود بسمت نیروهای دشمن و یه جای دنجی پیدا کرده بود و تو حالت سجده داشت با خدا مناجات می کرد!
رفتم نزدیک شنیدم و دیدم اینو میگه:
🌸🌸خدایا شُکرت که با این لکنت زبان من بچه رزمنده ها رو شاد می کنی.🌸🌸
چی بگم ! مهدی دریای ظرفیت بود. برای این ظرفیتش از خدا تشکر می کرد.
🌾سمت راست شهید مهدی حبیبی و سمت چپ هم رزم شهدا، حاج علی پیراسته
#شهید_مهدی_حبیبی
#حاج_علی_پیراسته
#خاطرات_شفاهی
http://eitaa.com/shahidaneh110