خاطره طنز
رزمنده ی عزیزی میگفت:
در منطقه عملیاتی بودیم.
هر لحظه صدای سوت خمپاره و شلیک گلوله و... از دور و نزدیک به گوش میرسید.
نیاز به قضای حاجت داشتم.😁
آفتابه ای پیدا کردم تا خودم رو به یک منطقه امن برسونم.
در حال رفتن به دستشویی بودم که صدای سوت خمپاره اومد و من هم سریع آفتابه رو رها کردم و خیز رفتم.
به خیر گذشت و دیدم خبری نشد.
با خودم گفتم حتما خمپاره عمل نکرده و یه گوشه ای در خاک فرو رفته.
بلند شدم و به مسیر ادامه دادم و دوباره صدای سوت شدیدتر و نزدیک تر اومد و من آفتابه رو رها کردم و خیز رفتم ولی باز هم انفجاری صورت نگرفت.
عجب.
دوباره بلند شدم و با خودم گفتم انگار امشب هیچ خمپاره ای عمل نمیکنه.
در حالی که آب آفتابه کم شده بود به سمت منطقه ی امن در حال حرکت بودم که دوباره صدای سوت خمپاره اومد و من هم که عزم خیز رفتن داشتم با چرخش آفتابه دیدم بالای آفتابه سوراخی هست که وقتی در جهت باد قرار میگیره صدایی سوتی تولید میکنه که شبیه صدای سوت خمپاره بود.
منم که هر لحظه آماده شنیدن صدای سوت خمپاره بودم با صدای سوت آفتابه خیز میرفتم.😂😂
#سوت_ خمپاره
#سوت_ آفتابه
#خاطرات_ شفاهی
eitaa.com/shahidaneh110
خاطره طنز
رزمنده ی عزیزی میگفت:
در منطقه عملیاتی بودیم.
هر لحظه صدای سوت خمپاره و شلیک گلوله و... از دور و نزدیک به گوش میرسید.
نیاز به قضای حاجت داشتم.😁
آفتابه ای پیدا کردم تا خودم رو به یک منطقه امن برسونم.
در حال رفتن به دستشویی بودم که صدای سوت خمپاره اومد و من هم سریع آفتابه رو رها کردم و خیز رفتم.
به خیر گذشت و دیدم خبری نشد.
با خودم گفتم حتما خمپاره عمل نکرده و یه گوشه ای در خاک فرو رفته.
بلند شدم و به مسیر ادامه دادم و دوباره صدای سوت شدیدتر و نزدیک تر اومد و من آفتابه رو رها کردم و خیز رفتم ولی باز هم انفجاری صورت نگرفت.
عجب.
دوباره بلند شدم و با خودم گفتم انگار امشب هیچ خمپاره ای عمل نمیکنه.
در حالی که آب آفتابه کم شده بود به سمت منطقه ی امن در حال حرکت بودم که دوباره صدای سوت خمپاره اومد و من هم که عزم خیز رفتن داشتم با چرخش آفتابه دیدم بالای آفتابه سوراخی هست که وقتی در جهت باد قرار میگیره صدایی سوتی تولید میکنه که شبیه صدای سوت خمپاره بود.
منم که هر لحظه آماده شنیدن صدای سوت خمپاره بودم با صدای سوت آفتابه خیز میرفتم.😂😂
#سوت_ خمپاره
#سوت_ آفتابه
#خاطرات_ شفاهی
eitaa.com/shahidaneh110