یه روز بهش گفتم: آقا حبیب چشمات چرا اینقدر سرخ شده؟؟
گفت: باید از پشه کوره ها پرسید که شب و روز ما رو یکی کرده اند.
آقا باقر سیلواری صمیمی تر از من به حبیب بود.
به من گفته بود: این آقا حبیب عجب چشمهای اشکی داره.
این صلابت روز او حاصل گریه های نماز شب اوست.
وقتی مهتاب گم شد. ص ۱۳۰
#شهید_حبیب_مظاهری
#شهید_علی_خوش_لفظ
https://eitaa.com/shahidaneh110