🌷سنندج به وسیله اشرار و جداییطلبان در محاصره بود. بیگناه و گناهکار در آماج گلولههای اشرار به خاک و خون کشیده میشدند.
🌷بالگرد کبرایی چرخزنان در آسمان شهر ظاهر میشود و طوفان راکت و گلولههایش سینه مهاجمان را میشکافد و آنها را به عقب میراند.
🌷دیگر بالگردهای ترابری هوانیروز در پناه این بالگرد پی در پی فرود میآیند و مجروحان و زنان و کودکان را از باشگاه افسران به منطقه امن تخلیه میکنند...
🌷در آخرین پرواز بالگرد کبرا که خلبانانش شهیدان محسن درخشان و احمد پیشگاه هادیان بودند، هدف اصابت گلوله قرار میگیرد.
🌷خلبان درخشان و خلبان هادیان چارهای جز فرود اضطراری در اطراف شهر ندارند. هر دو خلبان از بالگرد مشتعل خارج میشوند و هر یک به سویی میروند.
🌷خلبان هادیان نجات مییابد، اما خلبان درخشان به وسیلهی اشرار اسیر میشود.
🌷او را ایستاده تا گردن در خاک فرو میکنند و با مالیدن مایع شیرین به سر و صورت، رهایش میکنند.
🌷فردا که برای نتیجه شکنجه به سراغش میآیند، هنوز اندک رمقی در سرو صورت متلاشی شده از هجوم حشرات در چهرهاش وجود داشت که با گلولهای او را خلاص و به شهادت میرسانند. خلبان محسن درخشان به «شهید ایستاده» معروف میشود.
کتاب: چند روایت از یک مرد درخشان»
🌷شهادت:۱۳۵۹/۲/۳
#شهید_محسن_درخشان
#غربت
#شهید_ایستاده
http://eitaa.com/shahidaneh110