#اسم_تو_مصطفاست
#قسمت:،۶۵
با محبت نگاهم کردی: «حق با توه!» زندگی مان جلو می رفت و روزبه روز بیشتر از هم شناخت پیدا می کردیم. گاه که توصیه می کردم برای صرفه جویی با مترو این طرف و آن طرف بروی می گفتی: «عزیز، من دوست ندارم سوار اتوبوس و مترو بشم، از شلوغی و پرس شدن بدم میاد!» برای همین تا چشم مرا دور می دیدی، ماشین را برمی داشتی و می رفتی. - آقامصطفی هر روز میری توی طرح. ماشین رو می خوابونن! اون وقت خر بیار و باقالی بار کن! - یه جوری میرم که جریمه نشم! - پرواز که نمیتونی بکنی؟ - دعای غیب شدن بلدم! اما پرینت جریمه ها که می آمد، می فهمیدم چه دسته گلی آب دادی! باتوجه به گشت های شبانه ای که داشتی،صبح ها بیشتر وقتها دیر از خواب بلند میشدی و چشم هایت سرخ بود، به حدی که پلکهایت از هم باز نمی شد.
صبح ها بیشتر وقتها دیر از خواب بلند میشدی و چشم هایت سرخ بود، به حدی که پلکهایت از هم باز نمی شد. یک روز خواب مانده بودم، چشم که باز کردم از جا پریدم و گفتم: «وای خدایا کلاسم دیر شد!» خواب آلود گفتی: «صبر کن خودم می رسونمت!» خواب و بیدار لباس پوشیدی، سوار ماشین شدیم و راه افتادیم. سر فاز یک شهرک زدی کنار: «چیزی شده آقامصطفی؟» - بذار بخوابم عزیز، نور آفتاب خیلی اذیتم می کنه! عینک دودی دسته نگین دارم را دادم بهت:
بیا بزن به چشمت و من رو برسون.) گرفتی و زدی، اما پشت سرت را گذاشتی روی پشتی صندلی ات: «بذار یه چرتی بزنم تا بعد.».....
⬅️ #ادامه_دارد.....
🔻#اینجا_خیمه_گاه_شهداست... 👇
🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷
@shahidanemasjedehazratezeynab
🌷〰〰🇮🇷〰〰〰
هدایت شده از انتظار مُنتَظَر از مُنتَظِر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 حاج آقا پناهیان: اگر جوانها دستشان به این☝️ کتاب برسد......
❇️ به شدت با این صحبت حاج آقا پناهیان موافقم. این کتاب واقعا زندگی من و جهت تحصیل منو تغییر داد و به تاریخ علاقمند کرد و همزمان با استاد کاشانی هم آشنا شدم.
این کتاب با قلم معجزهآسا شمارو میخکوب خودش میکنه و هیچوقت دوست ندارید این ششصد صفحه کتاب تموم بشه. کتاب فوقالعاده عالی درباره زندگانی امیرالمؤمنین که بنظرم باید تو خونه هرکسی باشه
🔻بمناسبت تخفیف پاییزه کتاب این فرصت وجود داره که با تخفیف 30درصدی کتاب رو بخرید تا پایان هفته. قیمت کتاب ۸۵تومن هستش که باتخفیف ۵۹تومن شده. کتاب دیگر از همین نویسنده، کتاب حسین از زبان حسین است که درباره زندگانی سیدالشهداءس حتما هردورو تهیه کنید
همچنین کتابهای قصههای خوب برای بچههای ،کهکشان نیستی، تنها گریه کن و... روهم میتونید باهمین تخفیف تهیه کنید
برای سفارس این دوکتاب و کتابهای دیگر از طریق لینک زیر اقدام کنید 👇
ketabhayekhoob.ir/paeeze1400
تنها ۲روز باقی مانده
دوستان تخفیف وقتی اعمال میشه که کدملی وارد بشه. اگر بالای 300تومن سفارش داشتید دوتا کدملی وارد کنید.
#معرفی_کتاب
.
*بسیجی که باشی جنگ باشد تیر می خوری، صلح باشد فحش می خوری*
*بسیجی که باشی با کنایه ازت می خوان بگی برای دفاع از حرم چقدر پول می گیری*
*تهمت اگر بهت بزنند در جستجوی حقیقتند! حقیقت را اگر بگی دروغگویی!*
*مسخره ات اگر بکنند انتقاد است جواب بدهی بی جنبه ای!*
*تهدیدت اگر بکنند صاحب اختیارند جواب اگر بدهی خشنی…*
*راهپیمایی اگر بکنن حق آنهاست* راهپیمایی اگر بکنی ساندیس خوری*
*بسیج و بسیجی را دوست دارم همین*
*بسیجی که باشی،یه وقتایی دلت می شکنه..* هفته بسیج گرامی باد
💠 قرار شبانه
زمزمه می کنیم دعای فرج را به نیابت از تمام #شهدا
🌸بسم الله الرحمن الرحيم🌸
🌸الـهي عَظُمَ الْبَلاءُ
🌸 وبَرِحَ الْخَفاءُ
🌸وانْكَشَفَ الْغِطاءُ
🌸 وانْقَطَعَ الرَّجاءُ
🌸وضاقَتِ الاْرْضُ
🌸ومُنِعَتِ السَّماءُ
🌸واَنْتَ الْمُسْتَعانُ
🌸 واِلَيْكَ الْمُشْتَكى
🌸 وعَلَيْكَ الْمُعَوَّلُ فِي الشِّدَّةِ والرَّخاءِ
🌸اللّـهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد
🌸اولِي الاْمْرِ الَّذينَ فَرَضْتَ عَلَيْنا طاعَتَهُمْ
🌸 وعَرَّفْتَنا بِذلِكَ مَنْزِلَتَهُم
🌸ففَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلاً قَريبا
🌸 كلَمْحِ الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ
🌸يا مُحَمَّدُ يا عَلِيُّ يا عَلِيُّ يا مُحَمَّدُ
🌸اكْفِياني فَاِنَّكُما كافِيانِ
🌸وانْصُراني فَاِنَّكُما ناصِرانِ
🌸يا مَوْلانا يا صاحِبَ الزَّمانِ
🌸الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ
🌸ادْرِكْني اَدْرِكْني اَدْرِكْني
🌸السّاعَةَ السّاعَةَ السّاعَةَ
🌸 الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَل
🌸يا اَرْحَمَ الرّاحِمينَ
🌸بحَقِّ مُحَمَّد وَآلِهِ الطّاهِرينَ
#چهارشنبه های امام رضایی
#به_تو_از_دور_سلام
زیارت مختصر امام رضا علیه السلام
السَّلامُ عَلَيْكَ يَا وَلِيَّ اللّٰهِ وَابْنَ وَلِيِّهِ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا حُجَّةَ اللّٰهِ وَابْنَ حُجَّتِهِ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا إِمامَ الْهُدىٰ وَالْعُرْوَةَ الْوُثْقىٰ وَرَحْمَةُ اللّٰهِ وَبَرَكاتُهُ، أَشْهَدُ أَنَّكَ مَضَيْتَ عَلَىٰ مَا مَضىٰ عَلَيْهِ آباؤُكَ الطَّاهِرُونَ صَلَواتُ اللّٰهِ عَلَيْهِمْ، لَمْ تُؤْثِرْ عَمىً عَلَىٰ هُدىً، وَلَمْ تَمِلْ مِنْ حَقٍّ إِلىٰ باطِلٍ، وَأَنَّكَ نَصَحْتَ لِلّٰهِ وَ لِرَسُولِهِ، وَأَدَّيْتَ الْأَمانَةَ، فَجَزاكَ اللّٰهُ عَنِ الْإِسْلامِ وَأَهْلِهِ خَيْرَ الْجَزَاءِ، أَتَيْتُكَ بِأَبِي وَأُمِّي زَائِراً عَارِفاً بِحَقِّكَ، مُوالِياً لِأَوْلِيائِكَ، مُعادِياً لِأَعْدائِكَ، فَاشْفَعْ لِي عِنْدَ رَبِّكَ.السَّلامُ عَلَيْكَ يَا مَوْلايَ يَا ابْنَ رَسُولِ اللّٰهِ وَرَحْمَةُ اللّٰهِ وَبَرَكاتُهُ، أَشْهَدُ أَنَّكَ الْإِمامُ الْهادِي وَالْوَلِيُّ الْمُرْشِدُ، أَبْرَأُ إِلَى اللّٰهِ مِنْ أَعْدائِكَ، وَأَتَقَرَّبُ إِلَى اللّٰهِ بِوِلايَتِكَ صَلَّى اللّٰهُ عَلَيْكَ وَرَحْمَةُ اللّٰهِ وَبَرَكاتُهُ.
🔻#اینجا_خیمه_گاه_شهداست... 👇
🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷
@shahidanemasjedehazratezeynab
🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
بسم الله الرحمن الرحيم
#تفسیر_یک_دقیقه_ای_قرآن_جلسه_126
🌷 #آیه_108_سوره_بقره_بخش_2
🌸 أَمْ تُرِيدُونَ أَنْ تَسْئَلُوا رَسُولَكُمْ كَمَا سُئِلَ مُوسَى مِنْ قَبْلُ وَمَنْ يَتَبَدَّلِ الكُفْرَ بِالإيماَنِ فَقَدْ ضَلَّ سَوَآءَ الْسَّبِيلِ
🍀 ترجمه:آیا می خواهید از پیامبرتان سؤالات و درخواست هایى (نابجا)كنید، همانطور كه پیش از این،موسى مورد سؤال قرار گرفت،و هر كسی كفر را با ایمان مبادله كند، پس قطعاً از راه مستقیم گمراه شده است.
🌺 در جلسه قبل به #تفسیر این آیه پرداختیم در این جلسه به دلایل و علت هایی که سبب نازل شدن این آیه شده است می پردازیم. شیخ طوسی چند علت را ذکر می کند که سبب شد این آیه نازل شود:
1⃣ حسن بصری گوید:سؤال کننده مشرکین عرب بودند که از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم خواسته بودند که از رسول خدا و فرشتگان را به آنها نشان دهد تا ایمان بیاورند سپس این آیه در جواب آنها نازل شد.
2⃣ از ابن عباس روایت کنند:که رافع بن خزیمه و وهب بن زید به رسول خدا صلی الله علیه و آله گفتند:کتابی را از #آسمان برای ما بیاور که آن را بخوانیم و چشمه هایی را برای ما به وجود بیاور تا از تو پیروی کنیم سپس این آیه نازل شد.
3⃣ مجاهد گوید: قریش از #رسول_خدا خواستند که کوه صفا برای آنها تبدیل به طلا شود. پیامبر فرمود: ممکن است این کار انجام شود ولی نظیر مائده بنی اسرائیل و مائده قوم عیسی خواهد شد سپس از این درخواست صرف نظر کردند و این آیه نازل شد.
4⃣ سدی گوید: اعراب از رسول خدا صلی الله علیه و آله خواستند که خدا را برای آنها بیاورد تا او را ببینند.
#صبـح می خندد و
باغ از نفس بارش ابر🌧
می گشاید مژه😍 و
می شکند مستی #خواب ...
سلام✋
#روزتون_شهدایی🌸
🔻#اینجا_خیمه_گاه_شهداست... 👇
🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷
@shahidanemasjedehazratezeynab
🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
🔻مقابله با کبر و غرور از منظر شهید حاج قاسم سلیمانی:
✍حاج قاسم سلیمانی در این بیان خود اشاره میکند که در هر ارتقایی و ارتفاعی که انسان پیدا میکند؛ اگر در آن انکسار وجود نداشته باشد، خودشکستگی وجود نداشته باشد، این تکبر، غرور، نخوت و طاغوت را درست میکند...
🔻#اینجا_خیمه_گاه_شهداست... 👇
🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷
@shahidanemasjedehazratezeynab
🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
#مروری_بر_زندگی_سرداران_
#شهید_مهدی_و_مجید_شیخ_زین_الدین
#شهید_مهدی_زینالدین در سال ۱۳۳۸ در کانون گرم خانوادهای مذهبی، متدین و از پیروان مکتب سرخ تشیع، در تهران دیده به جهان گشود.
مادرش كه بانویی مانوس با قرآن و آشنای با دین و مذهب بود برای تربیت فرزندش كوشش فراوانی نمود. داشتن وضو، مخصوصاً هنگام شیردان فرزندانش برایش فریضه بود و با مهر و محبت مادری، مسائل اسلامی را به آنها تعلیم میداد.
نبوغ و استعداد مهدی باعث شد كه او در اوان كودكی قرآن را بدون معلم و استاد یاد بگیرد و رابر قرائت مستمر آن تلاش نماید. پس از ورود به دبستان در اوقات بیكاری به پدرش كه كتابفروشی داشت، كمك میكرد و به عنوان یك فرزند، پدر و مادر را در امور زندگی یاری میداد.
مهدی در دوران تحصیلات متوسطه به لحاظ زمینههایی كه داشت با مسائل سیاسی و مذهبی آشنا و در این مدت روح تشنه خود را با نصایح ارزنده و هدایتگر آن شهید محراب آیتالله مدنی (ره) سیراب مینمود.
به همین دلیل از حضرت آیتالله مدنی بسیار یاد میكرد و رشد مذهبی خود را مدیون ایشان میدانست. در مسیر مبارزات سیاسی علیه رژیم پهلوی، پدر شهیدان مهدی و مجید زینالدین برای بار دوم از خرمآباد به سقز تبعید شد. این امر باعث شد تا مهدی كه خود در مبارزات نقش فعالی داشت دوری پدر را تحمل كند و سهم پدر را نیز در مبارزات خرمآباد بر دوش كشد.
در ادامه مبارزات سیاسی دوران دبیرستان، كینه عمیقی نسبت به رژیم پهلوی پیدا كرد و زمانی كه حزب رستاخیز شروع به عضوگیری اجباری مینمود. مهدي زینالدین به عضویت این حزب درنیامد و با سوابقی كه از او داشتند از دبیرستان اخراجش كردند.
به ناچار برای ادامه تحصیل، با تغییر رشته از ریاضی به طبیعی موفق به اخذ دیپلم گردید و در كنكور سال 1356 شركت كرد و ضمن موفقیت، توانست رتبه چهارم را در بین پذیرفتهشدگان دانشگاه شیراز بدست آورد.
این امر مصادف با تبعید پدرش به جرم حمایت از امام خمینی(ره) از خرمآباد به سقز و موجب انصراف از ادامه تحصیل و ورود جدیتر ایشان در سنگر مبارزه پدرش شد.
پس از مدتی پدرش از سقز به اقلید فارس تبعید شد. این ایام كه مصادف با جریانات انقلاب اسلامی بود، پدر با استفاده از فرصت پیشآمده، مخفیانه محل زندگی را به قم انتقال داد. مهدی نیز همراه سایر اعضای خانواده، از خرمآباد به قم آمد و در هدایت مبارزات مردمی نقش موثرتری را عهدهدار شد.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی جزو اولین كسانی بود كه جذب نهاد مقدس جهادسازندگی شد و با تشكیل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی قم، برای انجام وظیفه شرعی و اجتماعی خود و حفظ و حراست از دستآوردهای خونین انقلاب، به این نهاد مقدس پیوست.
ابتدا در قسمت پذیرش و پس از آن به عنوان مسئول واحد اطلاعات سپاه قم انجام وظیفه كرد. در زمان مسئولیت خود در واحد اطلاعات (كه همزمان با غائله خلق مسلمان و توطئههای پیچیده ضدانقلاب در شهر خونین و قیام قم بود) با ابراز نقش فعال خود و با برخورداری از بینش عمیق سیاسی، در خنثی كردن حركتهای انحرافی و ضدانقلابی گروهكهای آمریكایی نقش به سزایی داشت.
با آغاز جنگ تحميلي، مهدي زینالدین بیدرنگ پس از گذراندن آموزش كوتاه مدت نظامی، به همراه یك گروه صدنفره خود را به جبهه رساند و به نبرد بیامان علیه كفار بعثی پرداخت. پس از مدتی مسئول شناسایی یگانهای رزمی شد و بعد از آن نیز مسئول اطلاعات - عملیات سپاه دزفول و سوسنگرد گردید.
در این مسئولیتها با شجاعت، ایمان و قوت قلب، تا عمق مواضع دشمن نفوذ میكرد و با شناسایی دقیق و هدایت رزمندگان اسلام، ضربات كوبندهای بر پیكر لشكریان صدام وارد میآورد. بخشی از موفقیتهای بدست آمده توسط رزمندگان اسلام در عملیات فتحالمبین، مرهون تلاش و زحمات ایشان و همكارانش در زمان تصدی مسئولیت اطلاعات - عملیات سپاه دزفول و محورهای عملیاتی بود.
دلاور رزمنده مهدي زینالدین در عملیات بیتالمقدس مسئولیت اطلاعات - عملیات قرارگاه نصر را برعهده داشت و به خاطر لیاقت، ایمان، خلوص، استعداد رزمی و شجاعت فراوان، در عملیات رمضان به عنوان فرمانده تیپ علیبن ابیطالب(ع) - كه بعدها به لشكر تبدیل شد - انتخاب گردید.
در عملیات رمضان، تیپ علیبن ابیطالب(ع) جزو یگانهای مانوری و خطشكن بود و با قدرت فرماندهی و هدایت وي به لشكر تبدیل شد. لشكر مقدس علیبن ابیطالب(ع) در تمام صحنههای نبرد سپاهیان اسلام (عملیات محرم، والفجرمقدماتی، والفجر3 و والفجر4) خط شكن و به عنوان یكی از یگانهای همیشه موفق، نقش حساس و تعیین كنندهای را برعهده داشت.
از خصوصیات بارز او شجاعت و شهامت بود. خط شكنی شبهای عملیات و جنگیدن با دشمن در روز و مقاومت در برابر سختترین پاتكها به خاطر این روحیه بود. روحیهای كه اساس و بنیان آن بر ایمان و اعتقاد به خدا استوار بود. مجاهدت دائمی او برای خدا بود و هیچگاه اثر خستگی روحی در وجودش دیده نمیشد.
⬅️#ادامه👇
در آبان سال 1363 مهدي زینالدین به همراه برادرش مجید (كه مسئول اطلاعات و عملیات تیپ 2 لشكر علیبن ابیطالب(ع) بود) جهت شناسایی منطقه عملیاتی از باختران به سمت سردشت حركت میكنند. در آنجا به برادران میگوید: من چند ساعت پیش خواب دیدم كه خودم و برادرم شهید شدیم.
موقعی كه عازم منطقه میشوند، رانندهشان را پیاده كرده و میگویند: خودمان میرویم. حتی در مقابل درخواست یكی از برادران، مبنی بر همراه شدن با آنها، مهدی به او میگوید: تو اگر شهید بشوی، جواب عمویت را نمیتوانیم بدهیم، اما ما دو برادر اگر شهید بشویم جواب پدرمان را میتوانیم بدهیم.
فرمانده محبوب بسیجیها، سرانجام پس از سالیان طولانی دفاع در جبههها و شركت در عملیات و صحنههای افتخارآفرین، در درگیری با ضدانقلاب شربت شهادت نوشید و روح بلندش از این جسم خاكی به پرواز درآمد تا در نزد پروردگارش ماوی گزیند.
همان طور كه برادران را توصيه ميكرد: ما بايد حسينوار بجنگيم؛ حسينوار جنگيدن يعني مقاومت تا آخرين لحظه؛ حسينوار جنگيدن يعني دست از همه چيز كشيدن در زندگي؛ اي كاش جانها ميداشتيم و در راه امام حسين(ع) فدا ميكرديم؛ از همرزمانش سبقت گرفت و صادقانه به آنچه معتقد بود و ميگفت عمل كرد و عاشقانه به ديدار حق شتافت.
پيكر پاك سردار #مهدي_زينالدين به همراه برادرش مجيد، پس از تشييعي با شكوه در #گلزار_شهدای_علی_بن_جعفر قم در كنار هم به خاك سپرده شدند.
#روحشان شاد
#یادشان گرامی با ذکر#صلوات
🔻#اینجا_خیمه_گاه_شهداست... 👇
🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷
@shahidanemasjedehazratezeynab
🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
هدایت شده از رسانه اجتماعی مسجد و محله
طبق سنوات گذشته
از ۲۸ صفر تا فاطمیه
سلسله بحثهای
ریشههای تاریخی فاطمیه
درخدمت حجةالاسلام دکتر یاوری
استاد حوزه و دانشگاه، مولف و محقق تاریخ اسلام
و مداحی کربلایی سجاد مرادی
جلسه سوم: ۴شنبه ۱۹ آبان پس از نماز عشا
مسجد حضرت زینب علیهاالسلام/شهرک شهید زینالدین
@ahlolmasjed
#اسم_تو_مصطفاست
#قسمت: ۶۶
وقتی مرا رساندی که ساعت امتحان گذشته بود، اما عینکم را پس ندادی و تا مدتها میزدی. - آقامصطفی این عینک زنانه س! - میدونم، حالا یکی از این عینک آبادانیا میخرم، هرچی نباشه بچه جنوبم! بعضی روزها هم از رختخواب بیرون نمی آمدی. - آقامصطفی ساعت خودش رو کشت! مگه کلاس نداری؟ - دارم اما پول ندارم! غلتی میزدی و خروپف می کردی. اهل پس انداز نبودی. اگر دویست هزار تومان هم داشتی، تا میرفتی مسجد وبرمی گشتی هزار تومان هم بیشتر ته جیبت نمی ماند. من هم دست به اختلاس می زدم. لباس هایت را که در می آوردی، پول هایش را برمیداشتم و دوسه تومانی ته جيبت می گذاشتم. بعضی مواقع متوجه میشدی: «سمیه جان، من مرد خونه هستم ها! نباید پول تو جیبم باشه؟» به همین دوسه تومان بسه وگرنه همه رو میبخشی؟ بیشتر درآمدم از راه شستن لباس های تو بود، وقتی می خواستم آنها را در لباس شویی بریزم. آخرین اختلاس من همین تازگیها بود، بعد از شهادتت. یکی از لباس هایت را از روی رگال برداشتم که از داخل یکی از جیب هایت سی هزار تومان نصیبم شد.
⬅️#ادامه_دارد......
🔻#اینجا_خیمه_گاه_شهداست... 👇
🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷
@shahidanemasjedehazratezeynab
🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
#شهدای_محلمون_را_بهتر_بشناسیم.
#شهید_مدافع_حرم
#مهدی_طهماسبی
روز چهاردهم آبان سال ۱۳۶۲ در شهر مسجد سلیمان از توابع استان خوزستان ، پدر متوجه می شود که مادر و نوزاد تو راهی ، حالشان خوب نیست . پدر که مرد جنگ و جبهه بود کاری جز دعا از دستش بر نمی آمد . وضویی می گیرد و به سمت نماز خانه بیمارستان می رود . تنها چیزی که در آن زمان به ذهنش می رسد نماز استغاثه به در گاه امام عصر (عج) است . دو رکعت نماز حاجت میخواند و به امام عصر (عج) متوسل می شود تا نوزاد و مادرش هردو صحیح و سالم باشند . پدر دل تو دلش نبود .از خدا خواسته بود فرزند اولش پسر باشد تا اگر در میدان جنگ شهادت نصیبش شد، جای او را بگیرد و مراقب خانه و خانواده اش باشد .
دعای پدر در آن شب سخت برآورده می شود و صدای گریه نوزاد پسری ساعت یک و نیم نصف شب چهاردهم آبان سال ۱۳۶۲ فضای بیمارستان را پرمی کند و حاج عبدالکریم سجده شکر به جا می آورد . بنا به عهدی که با امام زمان (عج) بسته بود نام پسرش را مهدی می گذارد. پسر می شود نذر امام زمان ارواحنا له فداه .
دوران کودکی شهید در کنار خانواده ی مهربان و ولایت مدارش سپری می شد . بازیگوشی های دوران بچگی مهدی، مادر را به خنده وا می داشت . پراز شور و نشاط و انرژی بود و به قول امروزی ها آتیش می سوزوند و بیشتر اوقات سربه سر خواهرش می گذاشت . مهدی هیچوقت برای خودش لباس نمی خرید بلکه سلیقه مادر را قبول داشت .